کربلا مدرسه نرجسیه(س) سنجان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


شهریور 1397
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            



انتظار ظهور حضرت مهدی ع




جستجو






Random photo

روز خود را با صلوات بر محمد و آل محمد آغاز میکنیم



  عزاداری برای امام غریب   ...

چرا انقدر بر مراسمات عزاداری تاکید میشه؟

✅ چرا فرمودن که اگه کسی “گریه کنه” یا “بگریونه” یا حتی “خودش رو شبیه گریه کنان بر حسین علیه السلام قرار بده” بهشت براش واجب میشه؟

? برای اینکه این “لذت عمیق اما دم دستی ” باید به همه مردم عالم برسه

تا هر کسی ذره ای انسانیت داشته باشه، با این اشک ها و عزاداری ها حتما منقلب بشه و بیاد سمت خدا…

دیگه اگه کسی با روضه ها هم نیاد طرف خدا، اون دیگه آدم شدنی نیست…

خداوند متعالی برای این بخش دین خیلی هزینه کرده..

“بیشتر از هر جای دیگه…”

☑️ برای همینم بیش از هر جای دیگه، این بخش دین یعنی روضه ها میتونه در جذب انسان ها به حق، موثر باشه…

موضوعات: جهت منبر  لینک ثابت



[چهارشنبه 1397-06-28] [ 01:46:00 ب.ظ ]





  دعا   ...

خدایا به لب های خشک علی اصغر شش ماهه، به مشک تیر خورده عباس، به دلبری علی اکبر از بابا، به چشمان نگران زینب روی تل زینبیه

و به لب های خشکیده اباعبدالله در گودی قتلگاه قسمت میدیم

که هیچ وقت بین ما و جلسات روضه اباعبدالله جدایی قرار نده….
روز به روز عشق اهل را در دل ما بیشتر کن
در دنیا زیارت مرقد مطهرشون و در آخرت شفاعتشونا نصیب ما بگردان

☑️ صلی الله علیک یا اباعبدالله

موضوعات: دعا  لینک ثابت



 [ 01:44:00 ب.ظ ]





  روز خود را معطر به عطر صلوات کنیم   ...

روز خود را معطر به عطرصلوات کنیم

صلوات موجب تقرب انسان است

صلوات?☘
رمز دیدن پیامبر در خواب است

صلوات☘?
سپری درمقابل اتش جهنم است

اللهم صل علی محمدوآل محمد☘?
وعجل فرجهم☘?

1537348530k_pic_a9ec5937-0169-4a65-9ab2-080ae702f7d9.jpg

موضوعات: کربلا  لینک ثابت



 [ 01:41:00 ب.ظ ]





  همسرانه   ...

همسرداری

? عیوب ﻫﻤﺴﺮ ﺧﻮد را ﺑﺮاى هیچ ﮐﺲ ﺣﺘﻰ والدین ﺧﻮد یا ﻫﻤﺴﺮﺗﺎن بیان نکنید.

آیه ﻗﺮآن ﻣﻰ ﻓﺮﻣﺎید : ((ﻫﻦ ﻟﺒﺎس ﻟﮑﻢ))
یعنی زﻧﻬﺎ ﺑﺎﯾﺴﺘﻰ ﭘﻮﺷﺶ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺑﺮاى ﻋﯿﻮب ﻣﺮدان ﺑﺎﺷد.
اگر از عیوب همسر خود بگویید در این صورت ﻫﻤﻪ ﺑﻪ زﻧﺪﮔﻰ ﺷﻤﺎ اﯾﺮادﮔﺮﻓﺘﻪ و زﯾﺒﺎﺋﻰ بیرونی زﻧﺪﮔﻰ ﺷﻤﺎ تهدید ﻣﻰ ﺷﻮد.
آﻧﻘﺪر بایستی در ﭘﻮﺷﺶ ﻋﯿﻮب همسر دقیق و ﺣﺴﺎس ﺑﺎشید ﮐﻪ ﺣﺘﻰ اﮔﺮ ﮐﺴﻰ ﻗﺴﻢ ﺧﻮرد ﮐﻪ ﺷﻮﻫﺮ ﺷﻤﺎ ﻓﻼن عیب را دارد ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﻗﺴﻢ ﺑﺨﻮرید ﮐﻪ خیر،شوهر من از این عیوب دور اﺳﺖ و اﯾﻨﻄﻮر نیست

? (آﺑﺮودارى از ﯾﮏ ﻣﺴﻠﻤﺎن دروغ ﻣﺤﺴﻮب ﻧﻤﻰ ﺷﻮد.)
ﺑﻨﺎبراین ? اوﻻ اﯾﺮادات ﻫﻤﺴﺮ ﺧﻮﯾﺶ را ﺑﻪ ﮐﺴﻰ ﻧﮕﻮیید ? ﺛﺎنیا اﮔﺮ خواستید ﻫﻢ ﺑﮕﻮیید ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮ ﺧﻮدﺗﺎن آن ﻫﻢ در ﻣﺤﯿﻄﻰ آرام، ﺗﻨﻬﺎو ﺑﺎ ﻋﻄﻮﻓﺖ ﻣﻄﺮح ﻧﻤﺎئید
اﻟﺒﺘﻪ ﺑﻌﻀﻰ از ﺧﺎﻧﻤﻬﺎ ﻋﺎدت دارﻧﺪ در ﻫﻨﮕﺎم ﺻﺤﺒﺖ ﻫﺎى زﻧﺎﻧﻪ ﺑﻌﻀﻰ از این ﺻﺤﺒﺖ ﻫﺎ را دوﺳﺘﺎﻧﻪ ﻣﻄﺮح ﻧﻤﺎیند ولکن ﻏﺎﻓﻞ از آﻧﻨﺪ
ﮐﻪ آﺑﺮوى ﺷﻮﻫﺮ ﺧﻮﯾﺶ را ﻣﻘﺎﺑﻞ دوﺳﺖ ﺧﻮد ﺑﺮده اﻧﺪ و ﻣﺤﺒﻮبیت قبلی او را ﮐﻢ ﮐﺮده اﻧﺪ.
ﭘﺲ ﻓﺮاﻣﻮش نکنید زیبایی زﻧﺪﮔﻰ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﭘﻮﺷﻰ و ﮐﺘﻤﺎن ﻋﯿﻮب و ﻋﺪم اﻇﻬﺎر ﺑﻪ غریبه ﻣﻰ باشد…

موضوعات: همسرانه  لینک ثابت



 [ 01:36:00 ب.ظ ]





  سئوال در خصوص حجاب   ...

حجاب
من دوست دارم حجاب داشته باشم ولی چون چهره خوبی ندارم، مجبورم کمی موهامو بذارم بیرون وگرنه افتضاح میشم.
بنظرم ماها که زیبا نیستیم حجاب کامل برامون لازم نیست چون هیچ‌کس با دیدن ما به #گناه نمی‌افته و کسی نگاهمون نمی‌کنه. اگه خدا به منم چهره خوبی می‌داد قطعا پوشش چادر و حجاب رو انتخاب می‌کردم!

پاسخ:

این مقایسه اصلا درست نیست❌

?شما نباید خود را با دیگران مقایسه کنید
این باور را داشته باشید که اگر بهترین صورت را داشته باشید باز با مشاهده فرد زیباتری خواهید گفت ای کاش این چنین بودم. لذا اصلا در مقام مقایسه خود با دیگران نباشید✋

از طرفی بسیاری از #چهره‌ هایی که می‌بینید، چهره حقیقی نیستند بلکه با #آرایش و… دستکاری شده‌… و لذا به هیچ عنوان جای مقایسه نیست.?

?اگر خود را با افرادی که چهره نه چندان زیبا دارند مقایسه کنید متوجه خواهید شد که صورت و سیمای شما از خیلی‌ها زیباتر است.

▫️نکته بعدی این که رعایت حجاب برای همه است. هر کس رضایت خدا و اهل بیت و حضرت زهرا “سلام الله علیها” را می‌خواهد باید #احکام_الهی را رعایت نماید و برای همه افراد رعایت #حجاب_اسلامی و #حیا و #عفت بسیار مورد تاکید است و استثناپذیر نیست.

☝️این دیدگاه شماست که چهره و سیمای شما برای دیگران محرک نیست اما در حقیقت این گونه نیست و باید احکام الهی را رعایت نمائید و هر کس کوتاهی کند در محضر خدا و اهل بیت باید پاسخگو باشد.

1537346076k_pic_d5467ec4-7872-4aef-8199-9032be4bf7c3.jpg

موضوعات: کربلا  لینک ثابت



 [ 01:00:00 ب.ظ ]





  یا صاحب الزمان   ...

آقا جان
این روز ها هرکجا که
روضه عمویتان عباس
خوانده می شود
بیشتربوی عطر وجود
شما احساس می شود
جان ما به فدای
قطره قطره اشک شما
ای پسرمظلوم فاطمه

1537327229k_pic_6c8f9d3e-4228-4340-9f59-f30879d672f1.jpg

موضوعات: کربلا  لینک ثابت



 [ 07:47:00 ق.ظ ]





  کلام علما   ...

میزان_عشق_و_اردات_جناب_مجتهدی_به #ائمه_اطهار_علیه‌السلام

حجت الإسلام گل محمدی تعریف کردند:
روزی به آقای مجتهدی عرض کردم در منزل ما مجلس سوگواری برقرار است و برای حضرت اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام) روضه گرفته‌ایم، ایشان فرمودند:

نگویید ما روضه گرفته‌ایم و در خانه ما روضه امام حسین (علیه‌السلام) برقرار است؛ بلکه بگویید:

حضرت امام رضا (علیه‌السلام) برای حضرت سیدالشهداء (علیه‌السلام) در خانه خودشان روضه گرفته‌اند و ما هم در آنجا خدمتگزاری می‌کنیم.

در آن موقع منزل خود آقا مجلس سوگواری برقرار بود و حضرت به ایشان وسعتی داده بودند که تمام اهل مجلس را هر روز صبحانه و ناهار و شام می‌دادند و به کسانی که آنجا منبر می‌رفتند پول پرداخت می‌کردند.

آقای مجتهدی پیوسته تمام افراد را به توسل به اهل بیت عصمت و طهارت (علیه‌السلام) سفارش می‌نمودند و در مورد ثبات قدم در راه ولایت می‌فرمودند:

این سه زیارت یعنی :

#زیارت_جامعه_عاشورا_آل_یس

بسیار مؤثر است.
ایشان به قدری در راه ولایت سوخته جان بودند که هر کس خدمتشان می‌رسید به برکت وجودشان ولایت و ارادتش به اهل بیت (علیهم‌السلام) زیادتر می‌شد.

و به قول آیت الله نصیری که خود اهل دل و صاحب نفس می‌باشد می‌فرمودند:

اگر عشق و ارادت آقای مجتهدی به امام حسین و اهل بیت عصمت و طهارت (علیها‌السلام) در بین تمام اهل زمین تقسیم می‌شد، همگی عاشق آن حضرت می‌شدند.

موضوعات: کلام علما  لینک ثابت



 [ 07:42:00 ق.ظ ]





  کلام علما   ...

آیت الله مجتهدی تهرانی (ره):
◽️رفتن به روضه یڪ عبادت مهم است
حبیب ابن مظاهـر را در خـواب دیدند به او گفتند با این مقامی کہ داری چه آرزویی داری؟

✸ حبیب گفت آرزو دارم زنـده شوم و بہ مجالسی کہ ذکـر مصیبت حضرت اباعبدالله علیه‌السلام را می‌کنند بروم بنشینم و در مصیبت اهل بیت گریه کنم

✸ من در زمان بچگی این را از منبری‌های قدیمی شنیدم خود گریه کردن یک چیزی است
« مَنْ اَبْڪـٰی وَجَبَتْ لَـہُ الْجَنَّة»
کسی که گریه کند یا بگریاند مثل منبری‌ها کہ روضه می‌خوانند و مـردم را می‌گریاند
یا تباکی کند، یعنی گریه ات نمی‌آید دستت را جلوی چشمت بگذار به این عمل تباکی می‌گویند
«بهشت بر او واجب می‌شود»

✸ اینقدر گریه بر امام حسین علیه‌السلام ثـواب دارد آیت الله خوانساری رحمت الله علیہ با آن همه علمی کہ دارد باز هم ترس خدا را دارد می‌گوید من دست خالی هستم و فقط بہ یک عملم خیلی امید دارم و آن این است کہ هـر جا که روضه بود می‌رفتم و می‌نشستم و بر مصیبت امـام حسـین علیه‌السلام گریہ می‌کردم.

موضوعات: آشپزی, کلام علما  لینک ثابت



 [ 07:39:00 ق.ظ ]





  کلام علما   ...

اشک چشم در سجده، علامت استجابت دعا

توصیه‌ی آیت‌الله بهجت برای رسیدن به حاجت‌های مهم

لذا باید بدانند کسانی که حاجت مهمی لازم دارند یکی از همین نمازها، از این عبادت‌هایی که برای حاجت ذکر شده اگر بخواهند تثبیت بکنند، تأیید بکنند، برسند به حاجت خودشان بلاشک، ملتفت باشند بعد از طلب حاجت و دعاها و نمازها، بروند به سجود، در سجود سعی کنند بال مگسی تر بشود چشم1، [این آمدن اشک]علامت این استکه مطلب تمام شد(بدین معنا که این دعا و مناجات مورد قبول قرار گرفته)، بله، چیزی که هست عینک ما درست و صاف نیست٢، ما نمی‌دانیم، ما از خدا فرض کنید خانه می‌خواهیم، خدا مصلحت نمی‌داند برای ما خانه‌ای را که ما می‌خواهیم، چکار می‌کند؟! باطل می‌کند دعای این را؟! نخیر! بالاتر از آنرا می‌دهد! [مثلا]به ملک می‌فرماید چندسال بر عمر این بیفزا !، [اما] این بیچاره فکر می‌کند این همه زحمت کشیده آخر اثری (نتیجه‌ای) از خانه و از دعای خودش ندید!! و دعایش مستجاب نشد؛ نمی‌فهمد بالاتر از استجابت این دعا را به او داده‌اند. حین اجابت، حسن‌ظن به خدا باید داشته باشید عینکت باید واسع باشد، صاف باشد، کدورت نداشته باشد.

1.کنایه از اشک ریختن.٢.کنایه از گناه و تاریکی قلب.

موضوعات: کلام علما  لینک ثابت



 [ 07:37:00 ق.ظ ]





  کلام علما   ...

هر روز زیارت عاشورا می‌خواند با صد لعن و صد سلام

سیره آیت‌الله بهجت در خواندن و مداومت بر زیارت عاشورا

سال‌ها از دوری‌ او از کربلا می‌گذشت. دل در حریم سید شهیدان علیه‌السلام مدام در طواف بود و زبان هر روز درودهای بسیاری از عمق وجود بر اباعبدالله علیه‌السلام و یاران و اهل‌بیت مظلومش می‌فرستاد؛ ولی گویا قلبِ واله و شیدای او به این‌ها راضی نمی‌شد. وقتی باخبر می‌شد کسی راهی کربلاست، مبلغی به او می‌داد و از او می‌خواست که به نیت‌هایی که دارد، برایش زیارتی بخواند.

هر روز زیارت عاشورا می‌خواند با صد لعن و صد سلام. می‌فرمود:

خدا چه برکتی به امام‌ حسین داده، به این دستگاه داده، به این راه داده که اگر کسی زیارت عاشورا را بخواند و مداومت کند، در روز قیامت محشور می‌شود درحالی‌که مُلَطَّخاً بِدَمِه (آغشته به خون امام‌حسین علیه‌السلام) است.

 با گفتن این جمله‌ها، حالش تغییر می‌کرد و اشک در چشمانش حلقه می‌زد.

رحمت واسعه، ص٢٢

موضوعات: کلام علما  لینک ثابت



 [ 07:34:00 ق.ظ ]





  کلام علما   ...

سعی کن گریه کنی …

اهمیت گریه برای حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام در سیره و بیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره

[حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره] شیر آب حیاط را به‌اندازۀ یک شیر سماور باز کرده بودند و داشتند وضو می‌گرفتند. گفتم: آقا، محرم دارد می‌آید و من یک ماه برای تبلیغ می‌روم. سفارشی کنید که آویزه گوشم کنم. همان‌جور که وضو می‌گرفت، تکیه داد به دیوار و آهسته گفت: «آسید محمد! سعی کن هر شبانه‌روزی یک‌مرتبه برای امام حسین علیه‌السلام گریه کنی…» . (براساس خاطره یکی از شاگردان)

برگرفته از کتاب ردپای سپید، ص5٧

موضوعات: کلام علما  لینک ثابت



 [ 07:32:00 ق.ظ ]





  حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام)   ...

ستاره 34 ساله آسمان کربلا و بزرگ ترین یار و یاور حسین علیه السلام.
عباس علیه السلام یعنی چهره درهم کشیده و این نام نشان از صلابت و توانمندی سقای کربلا دارد.
او فرزند علی(علیه السلام) و برادر حسین(علیه السلام) بود، با این حال هرگز برادر خود را به نام صدا نزد. عباس(علیه السلام) این ادب و فروتنی را تا لحظه آخر بر خود واجب می دانست. او بهترین الگوی رشادت بود. زیرا پرچم دار سپاه بود و پرچم را به دست رشیدترین و شجاع ترین افراد لشگر می سپارند. او به اندازه ای محو یار شده بود که بر امواج دل انگیز آب روان، لب های خشکیده محبوب خود را در نظر آورد و داغ تشنگی را از یاد برد. رشادت، وفاداری و فروتنی عباس(علیه السلام) یکی دیگر از برگ های زرین عاشورا است که همه را به شگفتی واداشته است.

1537326188k_pic_f531f4bc-faad-45a0-a5f4-4891fcabfc6e.jpg

موضوعات: کربلا  لینک ثابت



 [ 07:29:00 ق.ظ ]





  از هر دری   ...

⁉️تفاوت اربا اربا و فقطّعوا چیه؟

چرا به بدن علی اکبر میگن ارباً اربا،
اما به بدن ابی‌عبدالله میگن فقطعوا؟

هر دو عبارت به معنی پاره پاره،
جداجدا، تکه تکه است…
اما یه فرقهایی هم داره،
عرب تو معنا به بریده شدن منظم میگه فقطعوا
به بریده شدن نامنظم میگه ارباً اربا

یعنی چه؟

یعنی بالای سر علی اکبر وقت نداشتند، هر لحظه ممکن بود اباعبدالله برسه،
با عجله ضربه می‌زدند اینو میگن اربا اربا

اما بالای سر غریب همه عالم امام حسین علیه‌السلام وقت داشتند دیگه کسی مزاحمشون نبود، باصبر آقارو کشتند، ? ?
قتلا صبرا…
اینو میگن فقطعوا….

ای وااااااای ح س ی ن……… ? ?

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 07:25:00 ق.ظ ]





  کلام علامه امینی   ...

علامه امینى شب #تاسوعا و #عاشورا براى امام زمان (عج)صدقه کنارمیگذاشتندو
میگفتند:

امشب قلب حضرت در فشاراست?

یا صاحب الزمان روحی فداک?

1537325810k_pic_a98b0a6c-4dca-400f-8b86-fb01a6560843.jpg

موضوعات: کربلا  لینک ثابت



 [ 07:22:00 ق.ظ ]





  تاسوعای حسینی تسلیت باد   ...

تاسوعای حسینی
شهادت اُسوه مردی و وفاداری علمدار دشت کربلا ، باب‌الحوائج حضرت عشق
ابوالفضل العباس (ع) برهمه‌ی
شیفتگانش تعزیت باد…
#تعزیت

1537325684k_pic_39c69972-9696-4321-9163-3f45888ac87e.jpg

موضوعات: کربلا  لینک ثابت



 [ 07:20:00 ق.ظ ]





  لقمان حکیم   ...

لقمان حکیم گفت :
من سیصد سال با داروهای مختلف مردم را مداوا کردم …

✨ در این مدت طولانی به این نتیجه رسیدم که هیچ دارویی بهتر از محبت نیست تا فرصت هست ، فقط به یکدیگر محبت کنیم.

1537325327k_pic_47037e6f-1851-4716-87ce-7a0ae11f967b.jpg

موضوعات: کربلا  لینک ثابت



 [ 07:14:00 ق.ظ ]





  تربیتی   ...

آیت الله فاطمی نیا
آقا میرزا جواد آقا می فرماید: ای نماز گزار! تو یک بدن داری! که این بدن یک قشری است بر آن حقیقت تو که آن هم روح است. حالا اسمش را هر چی می خواهی بگذاری بگذار. انسان در این جسم خلاصه نمی شود. بعد یک لباس هم می پوشی این لباس تو هم قشر است بر جسم تو! پس چی شد این لباس قشر است بر قشر قشر شما، عجب! یعنی این لباس افتاده روی قشر که این قشر روح شما را احاطه کرده است.

✨ می گوید وقتی قشرِ قشر شما متجنس باشد نماز باطل میشود. پیراهن من قشر قشر من است، عبای من همینطور ، پیراهن شما همینطور، اگر این متجنس شد نماز باطل است. میگوید اگر آدم جوفش (درونش) متجنس بشود چه میشود؟ نماز باطل نمیشود؟ بله ، نمی نویسند که بی نماز بوده اما آن ترقیات را نمیکند. هی بگو: «الصَلاة مِعراجِ الْمؤمِن» تو نماز میگوید بگذار فردا ببینمش یک پدری از او در بیارم! تو غضبت را هنوز کنترل نکرده ای! نماز تو معراجت می شود؟ در نماز داری نقشه میکشی! قلب پاکیزه ای دیگر در کار نیست.

✨ ان شاءالله خدا رحمت کند با قلب پاکیزه ان شاءالله عمل کنیم

موضوعات: تربیتی  لینک ثابت



 [ 07:11:00 ق.ظ ]





  تربیتی   ...

از حضرت یوسف (ع) گرفته تا ابن سیرین و میرداماد و شیخ رجبعلی خیاط و… احمد علی نیری و بسیاری از افرادی که ناشناخته ماندند، هرکدام به یک نحو شرایط گناه برایشان فراهم شد. اما با نفس مبارزه کردند و حتی لحظه ای خدایشان را به هوس های دنیایی نفروختند. شاید با خواندن این مقاله این سوال در ذهن شما ایجاد شود که این افراد متعلق به زمان گذشته بودند که حفظ ایمان در آن آسانتر بود ولی در عصر ما، با وجود انواع ابزارهایی مانند گوشی های همراه، تبلت و…که گناه را به خلوت ترین مکان ها رسانده، دوری از این قبیل گناهان بسیار دشوار باشد

موضوعات: تربیتی  لینک ثابت



 [ 07:09:00 ق.ظ ]





  حکایت   ...

حکایت

مردی 4 پسر داشت. آنها را به ترتیب به سراغ درخت گلابی ای فرستاد.
پسر اول در زمستان، دومی در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم نیز در پاییز به کنار درخت رفتند.
سپس پدر همه را فرا خواند و از آنها خواست که بر اساس آنچه دیده بودند درخت را توصیف کنند.
پسر اول گفت: درخت زشتی بود، خمیده و در هم پیچیده.
پسر دوم گفت: نه، درختی پوشیده از جوانه بود و پر از امید شکفتن.
پسر سوم گفت: درختی بود سرشار از شکوفه های زیبا و عطرآگین و با شکوهترین صحنه ای بود که تا به امروز دیده ام.
پسر چهارم گفت: نه، درخت بالغی بود پربار و میوه هایی پر از زندگی و زایش.

مرد لبخندی زد و گفت:
همه شما درست گفتید، اما هریک از شما فقط یک فصل از زندگی درخت را دیده اید.
شما نمی توانید دربارۀ یک درخت یا یک انسان
براساس یک فصل قضاوت کنید.

اگر در زمستان تسلیم شوید، امید شکوفایی بهار و زیبایی تابستان و باروری پاییز را از دست داده اید،
مبادا بگذاری درد و رنج یک فصل، زیبایی و شادی
تمام فصلهای دیگر را نابود کند.

#زندگی را فقط با فصلهای دشوارش ببین،
در راههای سخت پایداری کن.
لحظه های بهتر بالاخره از راه می رسند….

موضوعات: حکایت  لینک ثابت



 [ 07:06:00 ق.ظ ]





  تربیتی   ...

چرا زرافه فرزندش را لگد میزند؟

وقتی فرزند زرافه متولد میشود روی خاک است و مادر بالای سر او همانند یک برج بلند است حدس بزنید چکار میکند؟

یک لگد محکم به بچه میزند!!!!!!

بچه نمیداند که تازه دنیا آمده
فکر میکند"کیست که اینطور محکم به او لگد میزند!!!!
بچه زرافه تا درد را احساس کند مادر لگد دوم را میزند
بچه اگر کاری نکند لگد سوم را هم میخورد
بچه زرافه شروع میکند به بلند شدن و روی پایش ایستادن
در همین حین که کودک تلاش میکند روی پایش بایستد مادرلگد سوم را میزند
بچه میافتد و اینیار بلند شده و شروع به دویدن میکند!!!
و بعد مادر میرود و بچه را به آغوش میکشد و میبوسد

میدانید چرا زرافه این کار را میکند؟؟

چون گوشت بچه زرافه بسیار تازه و نرم است لذا طعمه خوبیست برای شیرها و دیگر درندگان .
زرافه مادر نمیتواند بچه را همانجا رها کرده و برود برایش غذا تهیه کند
لذا یک لگد میزند تا او را بلند کرده و مجبور به بلند شدن کند
لگد دوم را میزند که به خاطرش بیاورد دوباره بلند شود
زندگی مثل زرافه مادر است
گاهی لگدهای محکمی میزند
شکست میخوریم دوباره باید بلند شویم
همیشه یادمان باشد
فقط زندگی نکنیم بلکه سعی کنیم در زندگی رشد کنیم و بزرگ شویم.

موضوعات: اخلاقی, تربیتی  لینک ثابت



 [ 07:04:00 ق.ظ ]





  تربیتی   ...

یه خانمی نقل میکنه:
بعد از تموم شدن جلسه از هتل خارج شدم و شروع به گشتن سوئیچ ماشینم کردم، سوئیچ توی کیفم یا جیبم نبود. برای جستجو سریع به سالن جلسه برگشتم، سوئیچ اونجا هم نبود. یهو فهمیدم توی ماشین جا گذاشتم.
شوهرم بارها تکرار کرده که سوئیچ رو توی جا سوئیچی نذار.
من نظرم اینه که جا سوئیچی بهترین جاییه که سوئیچ گم نمیشه. اما به نظر اون باعث سرقت آسون ماشین میشه.
واسه رسوندن فوری خودم به پارکینگ ماشینها عجله کردم و وقتی رسیدم به نتیجه ترسناکی دست یافتم. چونکه نظر اون درست بوده! پارکینگ خالی بود!!
بلافاصله با نیروی انتظامی تماس گرفتم تا بهشون خبر بدم که ماشین به سرقت رفته و از اسمم،ویژگیهای ماشین و جایی که در اونجا ایستادم و از این جور چیزها، بهشون خبر دادم و اعتراف کردم من سوئیچ هام رو توی ماشین جا گذاشتم.
بعد کارهای خیلی سخت رو شروع کردم، در حالیکه هوشیاری به خرج دادم به شوهرم زنگ زدم و بهش گفتم: عشق من!
(من معمولا اونو “عشقم” صداش نمی کنم. اما اینطور موقعها این لفظ و استفاده میکنم)، سوئیچ رو توی ماشین جا گذاشتم و ماشین به سرقت رفته.
مدتی سکوت حکمفرما شد.
در این بین فکر کردم تماس قطع شده، اما در حالیکه فریاد میکشید صداش رو شنیدم: ای خدااا!!! امروز من تو رو به هتل رسوندم.
حالا وقتشه که ساکت بشم، در حالیکه شرمسار بودم بهش گفتم: خوب! ممکنه بیایی منو ببری؟
یه بار دیگه فریاد کشید: میام، اما بعد از اینکه این مامور انتظامی رو قانع کنم که من ماشینتو ندزدیدم!!!

موضوعات: اخلاقی, تربیتی  لینک ثابت



 [ 06:59:00 ق.ظ ]





  تربیتی   ...

بسیار بسیار عالی و خواندنی لطفا تا آخر بخونید ودر باره اش فکر کنید
تاجر ثروتمندی 4 زن داشت. زن چهارم را از همه بیشتر دوست داشت و برای او دائما هدایای گرانبها میخرید و بسیار مراقبش بود.
زن سومش را هم دوست داشت و به او افتخار میکرد و نزد سر و همسر او را برای جلوه گری میبرد و ترس شدیدی داشت که روزی او با مردی دیگر برود و تنهایش بگذارد. اما واقعیت این است که او زن دومش را هم بسیار دوست میداشت.
او زنی بسیار مهربان بود که دائما نگران و مراقب مرد بود. مرد در هر مشکلی به او پناه میبرد و او نیز به تاجر کمک میکرد تا گره کارش را بگشاید و از مخمصه نجات بیاید.
اما زن اول مرد، زنی بسیار وفادار و توانا که در حقیقت عامل اصلی ثروتمند شدن او بود اصلا مورد توجه مرد نبود. با اینکه از صمیم قلب عاشق شوهرش بود اما مرد تاجر به ندرت وجود او را در خانه ای که تمام کارهایش با او بود حس میکرد.
روزی مرد مریض شد و فهمید که به زودی خواهد مرد. به دارایی زیاد و زندگی مرفه خود اندیشید و با خود گفت:
من اکنون 4 زن دارم، ببینم آیا از بین اینها کسی حاضر است در این سفر همراه من باشد. بنابرین تصمیم گرفت با زنانش حرف بزند.
اول سراغ زن چهارم رفت و گفت:
من تو را از همه بیشتر دوست دارم و انواع راحتی را برایت فراهم کردم، حالا در برابر این همه محبت من آیا در مرگ با من همراه میشوی تا تنها نمانم؟ زن به سرعت گفت: هرگز همین یک کلمه و مرد را رها کرد.
ناچار با قلبی شکسته نزد زن سوم رفت و گفت:
من در زندگی ترا بسیار دوست داشتم آیا در این سفر همراه من خواهی آمد؟ زن گفت البته که نه من جوانم و بعد از تو دوباره ازدواج میکنم, قلب مرد یخ کرد.
تاجر سراغ زن دوم رفت و گفت: تو همیشه به من کمک کرده ای و در مخاطرات همراه من بودی میتوانی در مرگ نیز همراه من باشی؟
زن گفت: این فرق دارد من نهایتا میتوانم تا قبرستان همراه تو باشم اما در مرگ متاسفم, گویی صاعقه ای به قلب مرد آتش زد.
در همین حین صدایی او را به خود آورد: من با تو میمانم، هرجا که بروی تاجر نگاهش کرد، زن اول بود که پوست و استخوان شده بود، غم سراسر وجودش را تیره و ناخوش کرده بود و زیبایی و نشاطی برایش نمانده بود. تاجر سرش را به زیر انداخت و آرام گفت: باید آن روزهایی که میتوانستم به تو توجه میکردم و مراقبت بودم.

در حقیقت همه ما چهار زن داریم
زن چهارم بدن ماست. مهم نیست چقدر زمان و پول صرف زیبا کردن او بکنیم, وقت مرگ اول از همه او ما را ترک میکند.
زن سوم دارایی های ماست. هر چقدر هم برایمان عزیز باشند وقتی بمیریم به دست دیگران خواهد افتاد.
زن دوم خانواده و دوستان ما هستند. هر چقدر هم صمیمی و عزیز باشند ، وقت مردن نهایتا تا سر مزار کنارمان خواهند ماند.
زن اول روح ماست. غالبا به آن بی توجهیم و تمام وقت خود را صرف تن و پول و دوست می کنیم. او ضامن توانمندی های ماست اما ما ضعیف و درمانده رهایش کرده ایم تا روزی که قرار است همراه ما باشد اما دیگر هیچ قدرت و توانی برایش باقی نمانده است….

موضوعات: اخلاقی, تربیتی  لینک ثابت



 [ 06:56:00 ق.ظ ]





  اخلاقی   ...

قدر پــدر و مــادر خود را بدانیم

? این متن واقعا زیبا است…
وقتی پشت سر پدرت از پله ها پایین میروی و میبینی چقدر اهسته راه میرود تازه میفهمی چقدر پیر شده!!!

? وقتی مادر بعد از غذا, پنهانی مشتی دارو را میخورد تازه میفهمی چقدر درد دارد اما چیزی نمیگوید!!!

? در 10سالگی: “مامان, بابا ,عاشقتونم “
? در 15 سالگی: “ولم کنید”
? در 20 سالگی: “مامان و بابا همیشه میرن رو اعصابم “
? در 25 سالگی: “باید از این خونه بزنم بیرون”
? در 30 سالگی : “حق با شما بود”
? در 35 سالگی: “میخوام برم خونه پدر و مادرم”
? در 40 سالگی: “نمیخوام پدر و مادرم رو از دست بدم”
? در 60 سالگی: “من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن…”

? چه ارامشی دارد قدردان زحمات پدر و مادر بودن و هیچ زمانی دیر نیست.

? حتی همین الان….

موضوعات: اخلاقی, تربیتی  لینک ثابت



 [ 06:51:00 ق.ظ ]





  حکایت   ...

گویند پادشاهی، دیوانه ای را در گورستان دید.
گفت چرا به آبادی نمی آیی؟
گفت آنانکه در آبادی اند، آخر کجا می روند؟
گفت به اینجا می آیند.
گفت پس آبادی اینجاست.
پادشاه گفت ای دیوانه، عاقلانه حرف می زنی.
گفت اگر دیوانه بودم، جهان باقی را با جهان فانی عوض می کردم؛ همان طور که تو کردی.

موضوعات: حکایت  لینک ثابت



 [ 06:50:00 ق.ظ ]





  تربیتی   ...

خانم معلم در دفتر تنها بود که پسر کوچکی آرام درِ دفتر را باز کرد و با لحن محتاطی او را صدا کرد.

خانم معلم او را شناخت، اما بدون آن که بخواهد نارضایتی خودش را به رویش بیاورد، گفت: تو در امتحان نمره 9 گرفتی.
تو تنها کسی هستی که نمرۀ قبولی نگرفته

پسرک با خجالت و در حالی که صورتش سرخ شده بود سرش را بلند کرد و گفت:
خانم معلم چِن ، می‌شود… می‌شود یک نمره به من ارفاق کنید؟

خانم چِن با عتاب مادرانه‌ای سرش را تکان داد و گفت: یک نمره ارفاق کنم؟!
این ممکن نیست. من طبق جواب‌هایی که در برگۀ امتحانت نوشته‌ای به تو نمره داده‌ام.

او اضافه کرد: نگران نباش. من که نمی‌خواهم به خاطر ضعفت در امتحان، تو را تنبیه کنم. تو باید در امتحان بعد تلاش بیشتری کنی و نمرۀ بهتری بگیری.

پسر با صدایی که نشان می‌داد خیلی ترسیده گفت: اما مادرم کتکم می‌زند.

خانم معلم ساکت شد. او آرزوی والدین را درک می‌کرد که می‌خواهند بچه‌هایشان بهترین نمره‌ها را کسب کنند و موفق باشند؛ از طرفی نمی‌توانست در برابر بچه‌های بازیگوشی که در امتحاناتشان ضعیف هستند، نرمش نشان دهد.

اما یک موضوع دیگر هم بود. او می‌دانست که کتک خوردن بچه‌ها هم هیچ کمکی به تحصیلشان نمی‌کند و حتی تأثیر منفی آن ممکن است آن‌ها را از تحصیل بازدارد.

نمی‌دانست چه تصمیمی بگیرد. یک نمره ارفاق بکند یا نه. او در کار خود جداً اصول را رعایت می‌کند. اما به هر حال قلب رئوف مادرانه هم داشت.

نگاهی به پسرک کرد. هنوز تمام تن پسرک از ترس می‌لرزید و به گریه هم افتاده بود.
عاقبت رو به پسرک کرد و گفت:

ببین!، این پیشنهادم را قبول می‌کنی یا نه؟

من به ورقه‌ات یک نمره «ارفاق» نمی‌کنم.
فقط می‌توانم یک نمره به تو «قرض» بدهم.

تو هم باید در امتحان بعدی 2برابر آن را، یعنی2نمره، به من پس بدهی. خوب است؟

پسرک با شادی گفت: چشم! من حتماً در امتحان بعدی 2نمره‌ به شما پس می‌دهم.

او با خوشحالی از خانم معلم تشکر کرد و رفت.
از آن پس برای این که بتواند در امتحان بعدی قرضش را به خانم معلم پس بدهد، با دقت زیاد درس می‌خواند.

تا این که در امتحان بعد نمرۀ بسیار خوبی کسب کرد. از طرف مدرسه به او جایزه‌ای داده شد.
از پسِ آن «درس» که خانم معلم به او داده بود، مقطع دبیرستان را با نمرات عالی پشت سر گذاشت و وارد دانشگاه شد.

او همیشه ماجرای قرض نمره را برای دوستانش تعریف می‌کند و از بازگویی آن همیشه هیجان زده می‌شود.
زیرا می‌داند که نمره‌ای که خانم معلم آن روز به او قرض داد، سرنوشتش را تغییر داد.

? آن پسرک جوان اکنون جزو ده ثروتمند دنیاست… او ” لی کا- شینگ ” رییس بزرگترین کمپانی عرضه کننده محصولات بهداشتی و آرایشی به سراسر جهان است!

مراقب تاثیر تصمیماتمان بر سرنوشت افراد باشیم…!

موضوعات: اخلاقی, تربیتی  لینک ثابت



 [ 06:47:00 ق.ظ ]





  از هر دری   ...

بطری وقتی پر است و می‌خواهی
خالی اش کنی ، خمش می‌کنی …
هر چه خم شود خالی تر می‌شود ؛
اگر کاملا رو به زمین گرفته شود
سریع تر خالی می‌شود …

دل آدم هم همین طور است ؛
گاهی وقت‌ها پر می‌شود از غم ، غصه ،
از حرف‌ها و طعنه‌های دیگران …

قرآن می‌گوید :
“هر گاه دلت پر شد از غم و غصه ها ؛
خم شو و به خاک بیفت ؛
” این نسخه‌ای است که خداوند برای
پیامبرش پیچیده است

موضوعات: تربیتی, از هر دری  لینک ثابت



 [ 06:43:00 ق.ظ ]





  تربیتی   ...

? فیلسوف یونانی با این پرسش به سخنرانی خود خاتمه داد، آیا کسی سؤالی دارد؟
رابرت فولگام، نویسنده ای مشهور در بین حضار بود و پرسید جناب آقای دکتر پاپادروس، معنی زندگی چیست؟
همه حضار خندیدند.
پاپادروس، مردم را به سکوت دعوت کرد.
سپس کیف بغلی خود را از جیبش درآورد، داخل آن را گشت و آینه گرد و کوچکی را بیرون آورد و گفت موقعی که بچه بودم، جنگ بود.
ما بسیار فقیر بودیم و در یک روستای دور افتاده زندگی می‌ کردیم.

روزی در کنار جاده، چند تکه آینه‌ شکسته از لاشه یک موتور سیکلت آلمانی پیدا کردم.
بزرگ ترین تکه آنرا برداشتم و با سائیدن آن به سنگ، گِردش کردم؛ همین آینه‌ ای که حالا در دست من است و ملاحظه می‌کنید.
سپس به عنوان یک اسباب بازی، شروع کردم به بازی با آن و بازتاباندن نور خورشید به هر سوراخ و سنبه و درز و شکاف کمد و صندوقخانه و تاریک ترین جاهایی که نور خورشید به آنها نمی‌ رسید.
از اینکه با کمک این آینه می توانستم ظلمانی‌ ترین نقاط دنیا را نورانی کنم، به قدری شیفته و مجذوب شده بودم که وصفش مشکل است.
در واقع، بازتاباندن نور به تاریک ترین نقاط اطرافم، بازی روزانه‌ من شده بود.

آینه را نگه داشتم و در دوران بعدی زندگی نیز هر وقت که بیکار می‌ شدم، آنرا از جیبم در می‌ آوردم و به بازی همیشگی خود ادامه می‌ دادم.
بزرگ که شدم، دریافتم این کار یک بازی کودکانه نبود؛ بلکه استعاره ای بر کارهایی بود که احتمال داشت بتوانم با زندگی خود انجام دهم.
بعدها دریافتم که من، خود نور و یا منبع آن نیستم؛ بلکه نور و به عبارت دیگر حقیقت، درک و دانش جایی دیگر است و تنها در صورتی تاریک ترین نقاط عالم را نورانی خواهد کرد که من بازتابش دهم.

من تکه ای از آینه ای هستم که از طرح و شکل واقعی آن اطلاع چندان درستی ندارم.
با وجود این، هر چه که هستم، می‌ توانم نور را به تاریک ترین نقاط عالم، به سیاه ترین نقاط قلوب انسان ها منعکس کنم و سبب تغییر بعضی چیزها در برخی از انسان ها شوم.
شاید دیگران نیز متوجه این کار شوند و همین کار را انجام دهند.
به طور دقیق، این همان چیزی است که من به دنبال آن هستم.
این معنی زندگی من است.
بعد از پایان درس، آینه را به دقت دوباره بر دست گرفت و به کمک ستونی از نور آفتاب که از پنجره به داخل سالن می تابید، پرتویی از آن را به صورتم و به دست هایم که روی بازوی صندلی به هم گره خورده بودند تاباند.

موضوعات: اخلاقی, تربیتی  لینک ثابت



 [ 06:42:00 ق.ظ ]





  داستانک   ...

آورده اند که در ایام پیشین، عقاب و روباه با هم عهد دوستی بستند.
روزی روباه از بهرِ طلبِ روزیِ بچگانِ خود بیرون رفت.
عقاب، فرصت غنیمت شمرده و بچگان را تلف کرد.
چون روباه بازآمد و مکر و حیله دوست خود را دید، گفت ان شاء الله تعالی در عرصه قلیل از وی انتقام کشم.
چون مدتی برآمد، همان عقاب از قربانگاه، پاره ای گوشت گوسفند در ربود و به خورد بچگان خود داد.
قضا را، آتش پاره ای به گوشت چسبیده بود و در آشیان عقاب در گرفت.
بچگان عقاب که طاقت پرواز نداشتند، نیم بریان شده و بر زمین افتادند.
روباه ستم دیده که در انتظار این حالت زیر آن درخت نشسته بود، روبروی عقاب بچگانش را به شوخی تمام طعمه کرد.

(خلاصه): هر آنچه از بهر دیگران پیماییم، همان از بهر ما پیموده شود.
پس باید که با دیگران چنین معامله کنیم که تلافی آن از ایشان بر ما گران نباشد.

موضوعات: داستانک  لینک ثابت



 [ 06:38:00 ق.ظ ]





  دعا برای ظهور   ...

دراین روز ها و شبهاے محرم
تو هیئتها تو خلوتهای
خودتون هرجایی
که دلتون لرزید
یا گوشه ے چشمتون
اشکےجمع شد
به عشق امام حسین(ع) اول برای ظهور مهدی فاطمه وبعد
براے ما هم دعا کنید

التماس دعا

1537322737k_pic_b0e8026b-083d-416a-8d71-785aa1b95394.jpg

موضوعات: کربلا  لینک ثابت



 [ 06:31:00 ق.ظ ]





  یا صاحب الزمان   ...

آقا جانم(عج) تسلیت…
از دست ما کاری جز دعا برنمیآید

شما ما را دعا کنید
که …
وقتی آمدید
چشمانمان …
شرمنده نگاهتان نباشد

1537322222k_pic_af6173a3-2b34-4464-ae3e-df0e542ca9fd.jpg

موضوعات: کربلا  لینک ثابت



 [ 06:22:00 ق.ظ ]





  یا حسین(علیه السلا)   ...

یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِکْشِفْ کَرْبى بِحَقِ اَخْیکَ الْحُسَیْنِ(ع)

1537322074k_pic_dd2f508c-6968-4f35-935e-8901b495931f.jpg

موضوعات: کربلا  لینک ثابت



 [ 06:20:00 ق.ظ ]





  بسم الله اارحمن الرحیم   ...

روز خود را با اسم اعظم تو شروع میکنم بسم الله الرحمن الرحیم

1537321860k_pic_525945ad-1fc1-4528-9d11-e41d29dc30b0.jpg

موضوعات: کربلا  لینک ثابت



 [ 06:18:00 ق.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

 
 
انتظار ظهور حضرت مهدی ع