کربلا مدرسه نرجسیه(س) سنجان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


تیر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          



انتظار ظهور حضرت مهدی ع




جستجو






Random photo

اهل حق یا باطل



  از هر دری   ...

انشای یک دانش آموز، در مورد پول حلال

نان حلال خیلی خیلی خوب است.
من نان حلال را خیلی دوست دارم. ما باید همیشه دنبال نان حلال باشیم، مثل آقا تقی.
آقاتقی یک ماست‌بندی دارد.او همیشه پولِ آبِ مغازه را سر وقت می‌دهد تا آبی که در شیرها می‌ریزد، حلال باشد. آقا تقی می‌گوید: آدم باید یک لقمه نان حلال به زن و بچه‌اش بدهد تا فردا که سرش را گذاشت روی زمین و عمرش تمام شد، پشت سرش بد و بیراه نباشد .

دایی من هم کارمند یک شرکت است. او می‌گوید: تا مطمئن نشوم که ارباب رجوع از ته دل راضی شده، از او رشوه نمی‌گیرم. آدم باید دنبال نان حلال باشد. دایی‌ام می‌گوید: من ارباب رجوع را مجبور می‌کنم قسم بخورد که راضی است و بعد رشوه می‌گیرم! داییم می‌گوید :
تا پول آدم حلال نباشد، برکت نمی‌کند.
پول حرام بی‌برکت است.

ولی پدرم یک کارگر است و من فکر می‌کنم پولش حرام است؛ چون هیچ‌وقت برکت ندارد و همیشه وسط برج کم می‌آورد. تازه یارانه‌ها را خرج می‌کند و پول آب و برق و گاز را نداریم که بدهیم. ماه قبل، برق ما را قطع کردند، چون پولش را نداده بودیم. دیشب

می‌خواستم به پدرم بگویم
کاش دنبال یک لقمه نان حلال بودی!!!!

موضوعات: جهت منبر, تربیتی, از هر دری  لینک ثابت



[چهارشنبه 1397-05-31] [ 09:14:00 ب.ظ ]





فرم در حال بارگذاری ...


  عید   ...

عید قربان زمانیست که انسان موفق به قربانی کردن یکی از اسماعیل های درونی خویش میشود…
فلسفه قربانی؛سر بریدن نیست دل بریدن است دل بریدن از وابستگی هایت…

موضوعات: از هر دری, مناسبتی  لینک ثابت



 [ 04:23:00 ب.ظ ]





فرم در حال بارگذاری ...


  مراسم عید قربان   ...

شیرینی مخصوص #الجزایری ها برای عید قربان
در الجزایر از صبح زود با لباس های سفید عید به مساجد میروند و گوسفندهای قربانی در همه جا به وفور دیده میشود؛ آن ها با جعبه های شیرینی مخصوص به دید و بازدید هم میروند.

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 04:21:00 ب.ظ ]





فرم در حال بارگذاری ...


  ظهور   ...

در عصر ظهور و حکومت مهدوی اما، به فراخور کمال عقلی و اخلاقی که مومنان می یابند و استدلال های محکمی که به ایشان عرضه می شود و حجتهای روشنی که به آنها منتقل می گردد، رذیله اخلاقی «دروغ» نیز از جامعه آنها برچیده می شود. رسول اکرم (ص) در حدیثی طولانی فرمود: « … پس در این هنگام مهدى (علیه السّلام) قیام می کند و او مردى است از فرزندان علی (ع)؛ خداوند به برکت او دروغ را نابود مىکند.»

موضوعات: کربلا  لینک ثابت



 [ 04:19:00 ب.ظ ]





فرم در حال بارگذاری ...


  حکایت   ...

حکایت بهلول و جنید بغدادی

شیخ جنید بغداد به عزم سفر از شهر بغداد بیرون رفت و مریدان از عقب او، شیخ احوال بهلول را پرسید. گفتند او مردی دیوانه است. گفت او را طلب کنید که مرا با او کار است. پس تفحص کردند و او را در صحرایی یافتند.

شیخ پیش او رفت و در مقام حیرت مانده سلام کرد. بهلول جواب سلام او را داده پرسید چه کسی هستی؟ عرض کرد منم شیخ جنید بغدادی.
بهلول پرسید: تویی شیخ بغدادی که مردم را ارشاد می‌کنی؟ عرض کرد آری..

بهلول فرمود طعام چگونه می خوری؟ عرض کرد اول بسم‌الله می‌گویم و از پیش خود می‌خورم و لقمه کوچک برمی‌دارم، به طرف راست دهان می‌گذارم و آهسته می‌جوم و به دیگران نظر نمی‌کنم و در موقع خوردن از یاد حق غافل نمی‌شوم و هر لقمه که می‌خورم بسم‌الله می‌گویم و در اول و آخر دست می‌شویم…

بهلول برخاست و دامن بر شیخ فشاند و فرمود تو می‌خواهی که مرشد خلق باشی در صورتی که هنوز طعام خوردن خود را نمی‌دانی و به راه خود رفت. مریدان شیخ را گفتند: یا شیخ این مرد دیوانه است. خندید و گفت سخن راست از دیوانه باید شنید و از عقب او روانه شد تا به او رسید. بهلول پرسید کیستی؟ جواب داد شیخ بغدادی که طعام خوردن خود را نمی‌داند.

بهلول فرمود آیا سخن گفتن خود را می‌دانی؟ عرض کرد آری. بهلول پرسید چگونه سخن می‌گویی؟ عرض کرد سخن را به اندازه می گویم، بی موقع و بی حساب حرف نمی زنم و به قدر فهم شنوندگان می گویم و مردم را به خدا و رسول دعوت می کنم و چندان نمی گویم که مردم از من ملول گردند.

بهلول گفت گذشته از طعام خوردن سخن گفتن را هم نمی‌دانی.. پس برخاست و دامن بر شیخ افشاند و برفت. مریدان گفتند یا شیخ دیدی این مرد دیوانه است؟ تو از دیوانه چه توقع داری؟ جنید گفت مرا با او کار است، شما نمی‌دانید.
باز به دنبال او رفت تا به او رسید.

بهلول گفت از من چه می‌خواهی؟ تو که آداب طعام خوردن و سخن گفتن خود را نمی‌دانی، آیا آداب خوابیدن خود را می‌دانی؟ عرض کرد آری. بهلول فرمود چگونه می‌خوابی؟ عرض کرد چون از نماز عشا فارغ شدم داخل جامه‌ خواب می‌شوم، پس آنچه آداب خوابیدن که از حضرت رسول (ص) رسیده بود بیان کرد. بهلول گفت فهمیدم که آداب خوابیدن را هم نمی‌دانی.

خواست برخیزد جنید دامنش را بگرفت و گفت ای بهلول من هیچ نمی‌دانم، تو قربه‌الی‌الله مرا بیاموز. بهلول گفت چون به نادانی خود معترف شدی تو را بیاموزم.

بدانکه اینها که تو گفتی همه فرع است و اصل در خوردن طعام آن است که لقمه حلال باید و اگر حرام را صد از این گونه آداب به جا بیاوری فایده ندارد و سبب تاریکی دل شود. جنید گفت جزاک الله خیراً!

و در سخن گفتن باید دل پاک باشد و نیت درست باشد و آن گفتن برای رضای خدای باشد و اگر برای غرضی یا مطلب دنیا باشد یا بیهوده و هرزه بود.. هر عبارت که بگویی آن وبال تو باشد. پس سکوت و خاموشی بهتر و نیکوتر باشد.

و در خواب کردن این‌ها که گفتی همه فرع است. اصل این است که در وقت خوابیدن در دل تو بغض و کینه و حسد بشری نباشد. و حب دنیا و مال دنیا در دل تو نباشد. باید که در هنگام استراحت، به ذکر حق باشی تا به خواب روی

موضوعات: حکایت  لینک ثابت



 [ 04:17:00 ب.ظ ]





فرم در حال بارگذاری ...



  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

 
 
انتظار ظهور حضرت مهدی ع