کربلا مدرسه نرجسیه(س) سنجان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


تیر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          



انتظار ظهور حضرت مهدی ع




جستجو






Random photo

کلام گهربار حضرت امام صادق(علیه السلام)



  داستانک   ...

داستان بسیار جالب و خواندنی

در زمانهاى قدیم، مردی ساز زن و خواننده بود، به نام بردیا که با مهارت تمام می نواخت و همیشه در مجالس شادی و محافل عروسی، وقتی برای رزرو نداشت..

بردیا چون به سن شصت سال رسید، روزی در دربار شاه می نواخت که خودش احساس کرد دستانش دیگر می لرزند و توان ادای نت ها را به طور کامل ندارد و صدایش بدتر از دستانش می لرزید و کم کم صدای ساز و صداى گلویش ناهنجار می شود.!

عذر او را خواستند و گفتند دیگر در مجالس نیاید.!

بردیا به خانه آمد، همسر و فرزندانش از این که دیگر نمی توانست کار کند و برایشان خرجی بیاورد بسیار آشفته شدند.

بردیا سازش را که همدم لحظه های تنهاییش بود برداشت و به کنار قبرستان شهر آمد.!

در دل شب در پشت دیوار مخروبه قبرستان نشست و سازش را به دستان لرزانش گرفت و در حالی که در کل عمرش آهنگ غمی ننواخته بود، سازش را برای اولین بار بر نت غم کوک کرد و این بار برای خدایش در تاریکی شب، فقط نواخت.!

بردیا می نواخت و خدا خدا می گفت و گریه می کرد و بر گذر عمرش و بر بی وفایی دنیا اشک می ریخت و از خدا طلب مرگ می کرد.!

در دل شب به ناگاه دست گرمی را بر شانه های خود حس کرد، سر برداشت تا ببیند کیست، شیخ سعید ابو الخیر را دید در حالی که کیسه ای پر از زر در دستان شیخ بود.

شیخ گفت این کیسه زر را بگیر و ببر در بازار شهر دکانی بخر و کارى را شروع کن.!

بردیا شوکه شد و گریه کرد و پرسید ای شیخ آیا صدای ناله من تا شهر می رسید که تو خود را به من رساندی؟

شیخ گفت: هرگز، بلکه صدای ناله مخلوق را قبل از این که کسی بشنود خالقش می شنود و خالقت مرا که در خواب بودم بیدار کرد و امر فرمود کیسه زری برای تو در پشت قبرستان شهر بیاورم.!

به من در رویا امر فرمود برو در پشت قبرستان شهر، مخلوقی مرا می خواند برو و خواسته او را اجابت کن.!

بردیا صورت در خاک مالید و گفت:
خدایا عمری در جوانی و در شادابی ام با دستان توانا سازهایی زدم براى مردم این شهر، اما چون دستانم لرزید مرا از خود راندند، اما یک بار فقط برای تو زدم و خواندم، اما تو با دستان لرزان و صدای ناهنجار من، مرا خریدی و رهایم نکردی و مشتری صدای ناهنجار ساز و گلویم شدی و بالاترین دستمزد را پرداختی.!

✨خدایا تو تنها پشتیبان ما در این روزگار غریب و بی وفا هستی، به رحمت و بزرگیت سوگندت میدهیم که ما را هیچ وقت تنها نگذار و زیر بار منت ناکسان قرار نده..

موضوعات: داستانک  لینک ثابت



[چهارشنبه 1397-04-13] [ 10:37:00 ب.ظ ]





فرم در حال بارگذاری ...


  کلام گهربار   ...

زمان توبه قبل مرگ

? رسول خدا (ص) : هر کس یکسال پیش از مرگش توبه کند، خداوند توبه اش را می پذیرد.

? سپس فرمود: یکسال زیاد است.
هر کس یک ماه پیش از مرگش توبه کند خداوند توبه اش را می پذیرد.

? سپس فرمود: یک ماه بسیار است. هر کس یک هفته قبل از مرگش توبه کند، خدا توبه اش را می پذیرد.

? سپس فرمود: یک هفته زیاد است.
هر کس یک روز قبل از مرگش توبه کند، خداوند توبه اش را می پذیرد.

? سپس فرمود: یک روز زیاد است. هر کس پیش از دیدن ملک الموت و جایگاهش در آخرت
توبه کند، خدا توبه اش را می پذیرد.
پس زودتر توبه کنید….❗️

? اصول کافی جلد 2 صفحه 44

موضوعات: احادیث  لینک ثابت



 [ 10:33:00 ب.ظ ]





فرم در حال بارگذاری ...


  سرباز امام زمان   ...

? حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیامی از اقدام پیگیرانه و حضور میدانی امام‌جمعه‌ی خرمشهر برای رفع مشکل آب_شرب شهرهای خرمشهر و آبادان و روستاهای هم‌جوار قدردانی کردند.

?️در هفته‌ی اخیر به دنبال شکسته شدن خط لوله‌ی انتقال آب غدیر که #آب شرب شهرهای خرمشهر و آبادان و مناطق هم‌جوار را تأمین می‌کرد، مردم این دو شهر با مشکل جدی آب شرب مواجه شدند. در پی این مسئله، حجت‌الاسلام والمسلمین موسوی‌فرد امام‌جمعه‌ی خرمشهر ضمن حضور در کنار کارگران تعمیر این خط لوله در هویزه، به‌صورت نمادین و برای تسریع امور اقدام به جوشکاری این خط لوله کرد و از نزدیک پیگیر حل مشکل آب شرب مردم منطقه شد.

?️رهبر انقلاب اسلامی پس از اطلاع از این اقدام ایشان، در پیغامی از حجت‌الاسلام موسوی‌فرد قدردانی کردند. آفرین به این طلبه فرق نداره در چه لباسی باشی اما باید به فکر درمان درد روحی مردم باشی خلاصه هر کاری که امام زمانتا خوشحال میکنه باید انجام بدی کجا باشی در چه پستی باشی سنت چقدر باشه نمیشناسه موفق باشی سرباز امام زمان

موضوعات: اخلاقی, تربیتی, از هر دری  لینک ثابت



 [ 06:02:00 ب.ظ ]




نظر از: رحیمی [عضو] 

گل های عالم را معطر كرده بويت
ای آن كه می گردد زمين در جست و جويت

اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

1397/04/13 @ 22:41


فرم در حال بارگذاری ...


  ظنز   ...

تکبیر
سال 61 پادگان 21 حضرت حمزه؛ آقای «فخر الدین حجازی» آمده بود منطقه برای دیدار دوستان.
طی سخنانی خطاب به بسیجیان و از روی ارادت و اخلاصی که داشتند، گفتند: «من بند کفش شما بسیجیان هستم.»
یکی از برادران نفهمیدم. خواب بود یا عبارت را درست متوجه نشد.
از آن ته مجلس با صدای بلند و رسا در تایید و پشتیبانی از این جمله تکبیر گفت. جمعیت هم با تمام توان الله اکبر گفتند و بند کفش بودن او را تایید کردند!

موضوعات: طنز  لینک ثابت



 [ 03:41:00 ب.ظ ]





فرم در حال بارگذاری ...


  طنز   ...

با 121 تماس گرفتم گفتم:برق کوچه ما یک ساعته قطعه ولی اون ور خیابون برق داره.
گفت: 5 دقیقه دیگه حل میشه .
5دقیقه بعدبرق اون ورهم قطع کرد

موضوعات: طنز  لینک ثابت



 [ 03:39:00 ب.ظ ]





فرم در حال بارگذاری ...



  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

 
 
انتظار ظهور حضرت مهدی ع