کربلا مدرسه نرجسیه(س) سنجان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30



انتظار ظهور حضرت مهدی ع




جستجو






Random photo

تلنگر



  حدیث روز   ...

? رسولُ اللّه صلى اللّه علیه وآله ?
هر کس هر روز از روی محبت، سه بار بر من صلوات فرستد، بر خداست که گناهانش را در همان روز یا شب بیامرزد.

موضوعات: احادیث  لینک ثابت



[شنبه 1397-05-13] [ 04:13:00 ب.ظ ]





  اعتماد به خدا   ...

میدونی اعتماد به خدا یعنی چی؟

ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ(ع) ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺍی ﭘﺮﺳﻴﺪ:
ﺩﺭ ﻣﺪﺕ یک ﺳﺎﻝ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺭی؟

ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ

ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﺍی ﻛﺮﺩ ﻭ ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﻧﻬﺎد!!!

ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ یک ﺳﺎل…

ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺟﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ
ﻛﻪ ﻓﻘﻂ یک ﻭ ﻧﻴﻢ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ !!

ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﺮﺍ؟

ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ: ﭼﻮﻥ وقتیکه ﻣﻦ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ داشتم ﺧﺪﻭﺍﻧﺪ ﺭﻭﺯی ﻣﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ…

ﻭلی وقتی ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﻧﻬﺎﺩی،
ﺑﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ کنی، ﭘﺲ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻧﻢ ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﻛﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﻳﻜﺴﺎﻝ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻐﺬﻳﻪ ﻛﻨﻢ !!!

ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ میفرمایند:
ﻫﻴﭻ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺯﻧﺪﻩ ﺍی ﺑﺮ ﺭﻭی ﺯﻣﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ مگر آنکه روزی او بر عهده خداست…

ماهیان از آشوب دریا به خدا شکایت بردند، دریا آرام شد و آنها صید تور صیادان شدند!!

✨آشوب های زندگی حکمت خداست، از خدا، دل آرام بخواهیم، نه دریای آرام!

دلتان همیشه آرام…

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 01:52:00 ب.ظ ]





  امام رضا(علیه السلام)   ...

✅ امام رضا‌(ع) می‌فرماید: به‌خاطر برخی مسائل غمگین شده بودم، پدرم به من فرمود: خدا را صدا بزن تا غم از دلت برود، و ذکر «یَا رَءُوفُ یَا رَحِیم» را زیاد بگو!( دعوات راوندی/45)

? ذکر «یارئوف» اثر ویژه‌ای در از بین بردن غم دارد! یک عارف بزرگوار می‌فرمود: وقتی دل‌تان گرفت و گرفتار شدید ذکر «یارئوف» را زیاد بگویید و با این ذکر به امام رضا‌(ع) متوسل شوید. گویا خدا وقتی بخواهد برای این ذکر شما اثری بگذارد کارتان را به امام رضا‌(ع) می‌سپارد!

? دربارۀ اثر اذکار در رفع مشکلات مختلف زندگی، کتاب #انیس_الصادقین نوشتۀ آیت‌الله یعقوبی،

موضوعات: احادیث  لینک ثابت



 [ 12:36:00 ب.ظ ]





  فایده دانش   ...

فایده دانش

اصمعی، شاعر معروف می گوید من در ابتدای تعلم در بصره، بسیار تنگدست بودم. بر سر کوچه، بقالی بود که چون بامداد از او می گذشتم، می پرسید که کجا می روی؟ می گفتم نزد فلان محدث و چون شبانگاه باز می آمدم، می گفت از کجا می آیی؟ من هم پاسخ می دادم از نزد فلان ادیب.

و چون این بگفتم، در جواب می گفت عمر بر باد مده و برای خود پیشه ای طلب کن که نفع آن بر تو عاید شود. و به سُخره ادامه می داد هر کتاب که داری به من ده تا در کوزه ای پر آب خمیر سازم و نان بپزم و هر نوبت که مرا بدید، همین سخن بگفت و همین نصیحت بکرد. من که از ملامت کردن او دلتنگ شدم، شب هنگام به طلب علم می رفتم تا آن سرزنش ها نشنوم.

یک روز که از نهایت درویشی در خانه متفکر نشسته بودم، خادم امیر بصره بیامد و چون این حال پریشان را بدید، مرا به نزد امیر ببرد. چون امیر بصره مرا بدید گفت تو را به عنوان ادیبِ پسرِ خلیفه اختیار کردم، آماده شو و به بغداد برو. من به خانه آمدم و از کتب هر چه بدان احتیاج داشتم برگرفتم و به بغداد رفتم.

پس از مدتی که نشانه های رشد در پسر خلیفه ظاهر شد و در انواع علوم استاد گشت، خلیفه مرا بخواند و گفت یا عبدالملک، هر حاجت که داری بگو تا اجابت کنم. گفتم اگر خلیفه اجازه فرماید، بَهرِ تفرجی به بصره روم.

پس از رسیدن، دیدم سرایی پادشاهانه برای من بنا کرده و زمین ها و املاک بسیار خریده بودند، به طوری که نعمت و ثروت من در آن شهر مشهور گشته بود.

روزی بقال نزدم آمد و گفت چگونه ای؟ گفتم نصیحت تو قبول کردم و هر کتاب که داشتم خمیر کردم و از خمیر آن کتاب ها، این همه نان برای من پخته شده است.

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 04:27:00 ق.ظ ]





  طنز   ...

بچه که بودیم بازیگوشی میکردیم.

الآن که بزرگ شدیم فرقی نکرده فقط بر عکس شده

گوشی بازی میکنیم!!

موضوعات: طنز  لینک ثابت



 [ 04:23:00 ق.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

 
 
انتظار ظهور حضرت مهدی ع
 
 
مداحی های محرم