کربلا مدرسه نرجسیه(س) سنجان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30



انتظار ظهور حضرت مهدی ع




جستجو






Random photo

تبریک



  خدا   ...

خدا تنها کسی است که
وقتی همه رفتند میماند…
وقتی همه پشت کردند
آغوش می‌گشاید
وقتی همه تنهایت گذاشتند
محرمت می‌شود
وقتی همه تنبیهت کردند
او می‌بخشد

من از صمیم دل خدا را برایت آرزو میکنم

موضوعات: از هر دری, خدا  لینک ثابت



[جمعه 1397-04-22] [ 02:46:00 ب.ظ ]





  ظهور   ...

? ختم صلوات برای شادی و تعجیل در ظهور حضرت مهدی (عج)

? اللهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم ?

سهم شما یک صلوات با تیک احسنت اعلام کنید

موضوعات: کربلا  لینک ثابت



 [ 02:29:00 ب.ظ ]





  پزشکی   ...

در خانه « کندر ‌» بسوزانید !
تحقیقات ثابت کرده دود کندر یک مسکن طبیعی برای اضطراب، افسردگی و سردرد است !
نشاط آور، تقویت کننده حافظه، تمرکز و خلاقیت بوده و ضد عفونی کننده هواست

موضوعات: پزشکی  لینک ثابت



 [ 02:26:00 ب.ظ ]





  کلام علما   ...

همان هستی که می‌گویند؟

روزی شیخ جعفر شوشتری را دیدند که در کنار جویی نشسته و بلند بلند گریه می‌کند. شاگردان شیخ، با دیدن این اوضاع نگران شدند و پرسیدند: «استاد، چه شده که این‌گونه اشک می‌ریزید؟ آیا کسی به شما چیزی گفته؟»

شیخ جعفر در میان گریه‌ها گفت: «آری، یکی از لات‌های این اطراف حرفی به من زده که پریشانم کرده.» همه با نگرانی پرسیدند: «مگر چه گفته؟»

شیخ در جواب می‌گوید: «او به من گفت شیخ جعفر، من همانی هستم که همه در مورد من می‌گویند. آیا تو هم همانی هستی که همه می‌گویند؟! و این سئوال حالم را عجیب دگرگون کرد.»

موضوعات: جهت منبر, تربیتی, کلام علما  لینک ثابت



 [ 02:18:00 ب.ظ ]





  خوشحال کردن دیگران   ...

انسانیت

استادی با شاگردش از باغى می گذشت. چشمشان به یک کفش کهنه افتاد، شاگرد گفت گمان میکنم این کفشهای کارگرى است که در این باغ کار میکند بیا با پنهان کردن کفشها عکس العمل کارگر را ببینیم و بعد کفشها را پس بدهیم و کمى شاد شویم…..!!!!

استاد گفت چرا براى خنده خود او را ناراحت کنیم بیا کارى که می گویم انجام بده و عکس العملش را ببین… مقدارى پول درون آن قرار بده ….. شاگرد هم پذیرفت و بعد از قرار دادن پول، مخفى شدند کارگر براى تعویض لباس به وسائل خود مراجعه کرد و همین که پا درون کفش گذاشت متوجه شیئى درون کفش شد.

و بعد از وارسى، پول ها را دید با گریه، فریاد زد خدایا شکرت ….خدایی که هیچ وقت بندگانت را فراموش نمیکنى…. میدانى که همسر مریض و فرزندان گرسنه دارم و در این فکر بودم که امروز با دست خالى و با چه رویی به نزد آنها باز گردم و همینطور اشک می ریخت….

استاد به شاگردش گفت همیشه سعى کن براى خوشحالیت ببخشى نه بستانی…..

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 02:16:00 ب.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

 
 
انتظار ظهور حضرت مهدی ع
 
 
مداحی های محرم