کربلا مدرسه نرجسیه(س) سنجان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30



انتظار ظهور حضرت مهدی ع




جستجو






Random photo

صبح خود را با یاد و نام خدا و صلوات بر محمد و آل محمد آغاز میکنیم



  جهت منبر   ...

یوسف علیه السلام و برادران

بعد از آنکه برادران با حیله یوسف علیه السلام را به بیرون شهر بردند و او را زدند و درون چاه انداختند؛ و پدر را در غم یوسف به حزن و گریه دائمی وادار کردند… سالها گذشت تا فهمیدند برادرشان پادشاه مصر شد و بالاخره با پدر و برادران نزدش رسیدند.

یوسف (ع) نخستین جمله ای را که گفت این بود: «خدای من! به من احسان کرد که مرا از زندان بیرون آورد.» اینکه از گرفتاری چاه و به دنبالش بردگی خود نامی به زبان نیاورد، ظاهرا از روی جوانمردی بود که نخواست برادران را خجالت زده کند و آزارهائی را که از آنها دیده بود اظهار کند و آن خاطرات تلخ را تجدید نماید.

بعد فرمود: «این شیطان بود که برادرانم را وادار کرد تا آن اعمال نابجا را نسبت به من انجام دهند و مرا به چاه افکنند و پدر را به فراق من مبتلا کنند؛ اما خدای سبحان این احسان را فرمود: که همان رفتار نابجای آنها را مقدمه عزت و بزرگی ما خاندان قرار داد!» این هم از بزرگواری یوسف (ع) بود که رفتار ظالمانه برادران را نسبت به خود به شیطان منسوب داشت و او را مقصر اصلی دانست تا برادران شرمنده نشوند و راه عذری برای کارهای خویشتن داشته باشند.

بعد فرمود: «امروز بر شما ملامتی نیست و از جانب من آسوده خاطر باشید که شما را عفو کردم و گذشته ها را نادیده می گیرم و از طرف خدای تعالی نیز می توانم این نوید را به شما بدهم و از وی بخواهم که خدا نیز از گناه شما درگذرد زیرا او مهربانترین مهربانان است.»

…إِنَّهُ مَن یَتَّقِ وَیِصْبِرْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ «آری بدون شک هر کس تقوا و صبر پیشه سازد خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نمی کند.» (یوسف/90)

? درسی که حضرت یوسف علیه السلام نسبت به بدی های برادران به همگان داد، احسان نیک، در مقابل بدی کردار آنان بود که ان شاء الله ما هم بتوانیم نسبت به برادران دینی این چنین باشیم.

#تاریخ_انبیاء

موضوعات: جهت منبر  لینک ثابت



[دوشنبه 1397-07-02] [ 06:29:00 ق.ظ ]





  کلام علما   ...

آیةالله بهجت رحمةالله علیه:

✨بنده در میان مستحبات، بالاتر از “نماز شب” و “گریه بر سیدالشهداء علیه السّلام” سراغ ندارم.

موضوعات: کلام علما  لینک ثابت



 [ 06:26:00 ق.ظ ]





  کلام گهربار   ...

⭕️اندیشه در خوراک روح و جسم

✅ امام حسن علیه السلام می فرمایند:
در شگفتم از کسى که درباره خوراکیهاى خود اندیشه و تأمل مى کند ولیکن درباره نیازمندیهاى فکرى و عقلى اش تأمل نمى کند، پرهیز مى کند از آنچه معده اش را اذیت مى نماید و سینه و قلب خود را از پستترین چیزها پر مى کند.

موضوعات: احادیث  لینک ثابت



 [ 06:23:00 ق.ظ ]





  از هر دری   ...

هرگز نگو “خسته ام”
زیرا اثبات میکنی ضعیفی
بگو نیاز به استراحت دارم…

هرگز نگو “نمی توانم”
زیرا توانت را انکار میکنی
بگو سعی ام را میکنم…

هرگز نگو “حوصله ندارم”
زیرا برای رشدت ایجاد محدودیت میکنی
بگو باشد برای وقتی دیگر…

هرگز نگو “شانس ندارم”
زیرا به محبوبیتت در عالم،بی حرمتی میکنی
بگو حق من محفوظ است…

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 06:22:00 ق.ظ ]





  داستانک   ...

داستانکهای پندآموز ?

✳️آهنگری پس از گذراندن جوانی پرشر و شور، تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند.

? سال‌ها با علاقه کار کرد ، به دیگران نیکی کرد اما با تمام پرهیزگاری
در زندگی‌اش اوضاع درست به نظر نمی‌آمد. حتی مشکلاتش مدام بیش‌تر می‌شد.

? یک روز عصر، دوستی که به دیدنش آمده بود و از وضعیت دشوارش مطلع شد، گفت :

واقعا که عجبا. ? ?

? درست بعد از این که تصمیم گرفته‌ای مرد خداترسی بشوی، زندگی‌ات بدتر شده

? نمی‌خواهم ایمانت را ضعیف کنم اما با وجود تمام رنجهایی که در مسیر معنویت به خود داده‌ای، زندگیی‌ات بهتر نشده!!!؟؟

✳️آهنگر مکث کرد و بلافاصله پاسخ نداد.

♻️سرانجام در سکوت ، پاسخی را که می‌خواست یافت.

✳️او گفت:

در این کارگاه، فولاد خام برایم می‌آورند و باید از آن شمشیر بسازم.

❓ می‌دانی چه طور این کار را می‌کنم؟

? اول تکه‌ی فولاد را به اندازه‌ی جهنم ?حرارت می‌دهم تا سرخ شود

⚒ بعد با بی‌رحمی، سنگین‌ترین پتک را بر می‌دارم و پشت سر هم به آن ضربه می‌زنم

تا این که فولاد، شکلی را بگیرد که می‌خواهم

? بعد آن را در تشت آب سرد فرو می‌کنم، و تمام این کارگاه را بخار آب می‌گیرد

? فولاد به خاطر این تغییر ناگهانی دما، ناله می‌کند و رنج می‌برد
باید این کار را آن قدر تکرار کنم تا به شمشیر مورد نظرم دست بیابم.

یک بار کافی نیست.

✳️آهنگر ادامه داد :

? گاهی فولادی که به دستم می‌رسد، نمی‌تواند تاب این عملیات را بیاورد

حرارت، ضربات پتک و آب سر، تمامش را ترک می‌اندازد

می‌دانم که این فولاد، هرگز تیغه‌ی شمشیر مناسبی در نخواهد آمد
آنوقت است که آنرا به میان انبوه زباله‌های کارگاه میاندازم.

?می‌دانم که در آتش رنج فرو می‌روم
⚒ ضربات پتکی را که زندگی بر من وارد کرده، پذیرفته‌ام، و گاهی به شدت احساس سرما می‌کنم
انگار فولادی باشم که از آبدیده شدن رنج می‌برد

? اما تنها دعایی که به درگاه خداوند دارم این است :

?خدای من، از آنچه برای من خواسته‌ ای صرف نظر نکن تا شکلی را که می‌خواهی ، به خود بگیرم

✳️به هر روشی که می‌پسندی ادامه بده
هر مدت که لازم است، ادامه بده،

? اما هرگز، هرگز مرا به کوه زباله‌های فولادهای بی فایده پرتاب نکن

موضوعات: داستانک  لینک ثابت



 [ 06:20:00 ق.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

 
 
انتظار ظهور حضرت مهدی ع
 
 
مداحی های محرم