کربلا مدرسه نرجسیه(س) سنجان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30



انتظار ظهور حضرت مهدی ع




جستجو






Random photo

کلام گهر بار پیامبر مکرم اسلام



  پزشکی   ...

پنج دلیل خستگی زودرس و خواب آلودگی

● نخوردن صبحانه کامل
● نامرتب بودن اطراف
● کار کردن در زمان استراحت
● کمبود آهن بدن
● کمبود آب بدن

موضوعات: پزشکی  لینک ثابت



[سه شنبه 1397-02-18] [ 05:32:00 ق.ظ ]





  قدر جوانی خود را بدانید   ...

قدر جوانیت را بدان

زندگی ما حکایت یخ‌ فروشیست
که از او پرسیدند : فروختی ؟
گفت : نه ! ولی تمام شد ! !
✺ امام علی(علیه السلام)
فرصت‌ها همچون ابـ☁️ـر مى‌گذرند

📚 نهج‌البلاغـه

موضوعات: اخلاقی, تربیتی  لینک ثابت



 [ 05:31:00 ق.ظ ]





  در خصوص فیلترینگ   ...

وقتی فیلترینگ در تمام دنیا و برای منافع هرکشور و انجام میشه…

موضوعات: خبر  لینک ثابت



 [ 05:31:00 ق.ظ ]





  یک جمله درست و حسابی   ...

وقتی آقای یک جمله درستو حسابی و با حساب‌کتاب میزنه…

🇮🇷

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 05:30:00 ق.ظ ]





  حکایت زیبا   ...

☘ بسیار زیبـــــا و خواندنـــــی ☘

💎 دیدار سید کریم پینه دوز با امام زمـــــان(عج)

💠در تهران مرد پینه دوزی بود به نام
آقا سید کریم که اکثر علمای اهل معنا معتقد بودند گاهی حضرت ” بقیة الله الاعظم علیه السلام “
به مغازه محقر او تشریف می برند و
با او می نشینند و هم صحبت می شوند !

نام و شهرت ایشان «آقا سید کریم محمودی» بود
و در گوشه ای از بازار تهران به پینه دوزی و
پاره دوزی مشغول بود …
به همین جهت مشهور به«آقا سیدکریم پینه دوز»بود .

آقا سیدکریم با وجود آن مقامات ولایی و توحیدی، تا حدودی گمنام بود و در زمان حیاتش فقط خواص و علمای اهل معنای تهران از حالات و مقاماتش باخبر بودند .
ایشان ارادت ویژه ای به “حضرت سیدالشهداء(ع)” داشتند .

✨جلوه ای ازتشرفات آقا سید کریم✨

🔹 دریکی از تشرفات سیدکریم ،
امام زمان( عج) به او می فرمایند :
اگر هفته ای بر تو بگذرد و ما را نبینی چه کنی؟
سید در پاسخ مے گوید:
آقـــــاجان ! به خدا می میرم!
و امام زمان (ع) می فرمایند :
اگراین طور نبود ، هفته ای یک بار ما را نمی دیدی !
در یکی دیگر از تشرفات ، امام زمان(ع) خطاب به سید ڪریم مے فرماید :
آیا کفش ما را نیز مے دوزی؟
و سید بلافاصله می گوید:
بله آقاجان ! اما سه نفر جلوتر از شما کفششان
را آورده اند …
امام زمان (عج) دقایقی بعد ، بار دیگر میفرمایند:
سید ! کفش ما را نمی دوزی؟
وسید می گوید :
چرا آقـــــا جان ! بعداز این سه کفش می دوزم …
دقایقی می گذرد و امام زمان (عج) برای بار
سوم می پرسند :
سید ! آیا کفش مارا نمی دوزی ؟
در این هنگام ، سید طاقت ازکف می دهد و
بر می خیزد و امام زمانش را در آغوش می گیرد
و می گوید :
” سید و آقـــــای من ” !
این قدر مرا امتحان نفرمایید !
اگر یک مرتبه دیگر بفرمایید ، فریاد می زنم و
همه را خبر دار می کنم که
” یوســـــف فـــــاطمه ” در آغوش من است

🍃 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج

موضوعات: حکایت  لینک ثابت



 [ 05:29:00 ق.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

 
 
انتظار ظهور حضرت مهدی ع
 
 
مداحی های محرم