یکی از شاگردان مرحوم آیتالله حاج رحیم ارباب «ره» میگوید: هر گاه آیتالله ارباب از سفری باز میگشت و کسی از ایشان میپرسید: خوش گذشت؟ وی در جواب میفرمودند: خوشی آن است که نگذرد.
به علامه (طباطبایی) عرض کردم آقا! من عجول وبی صبرم، حوصله معطلی ندارم! در یک جمله برایم عصاره همه #معارف_اسلام را بیان کنید! خنده ملیحی کرد و فرمود: با همه مهربان باش!
همسر حاج احمد آقا (ره) میگوید: نجف که بودیم، چشم امام (ره) ناراحت شده بود، دکتر آمد و چشم ایشان را دید و گفت: شما چند روز #قرآن نخوانید و استراحت کنید. امام یک دفعه خندید و فرمود: دکتر! من چشمم را برای قرآن خواندن میخواهم. شما کاری کنید که بتوانم قرآن بخوانم.
در زمان رسول خدا (ص) جوانی زیاد گناه میکرد. همینکه خبردار شد پیامبر رحلت کرده است توبه نمود و به عبادت مشغول شد. از او پرسیدند: چگونه شد که پشیمان شدی و توبه کردی؟ پاسخ داد: تا زمانی که پیامبر (ص) زنده بود به این آیه پشتگرم بودم: « ما کانَ اللهُ لِیُعَذِّبَهُم و أنتَ فِیهِم»انفال/4 (ای پیامبر تا تو در میان آنها هستی، خدا آنها را عذاب نمیکند.) و اکنون آن در بسته شد و به این آیه پناه آوردم: «ما کانَ اللهُ لِیُعَذِّبَهُم و هُم یُستَغفِرُونَ» انفال/33 (تا زمانی که از نافرمانی خدا استغفار میکنند، خداوند آنها را عذاب نخواهد کرد.)
عقربههای قبلهنما را ببین که پیوسته لرزاناند، مگر زمانی که همسو با قبله باشند. دل آدمی نیز همینطور است، لرزان و مضطرب است مگر اینکه با خدا همسو شود و همواره در یاد خدا باشد.
«ألا بِذکرِاللهِ تَطمئِنُّ القُلُوبُ» رعد /28