کربلا مدرسه نرجسیه(س) سنجان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


تیر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          



انتظار ظهور حضرت مهدی ع




جستجو






Random photo

اصلاح جامعه



  حجاب   ...

انسانها طبق آگاهی‌‌هایشان رفتار نمی‌کنند
بلکه این علاقه‌هاست که رفتار آنها را میسازد ✅

پس، از کودکی نسبت به علاقه‌های فرزندانتان حساس باشید⚠

همیشه باید ببینید چه چیزی را بیشتر دوست ‌دارند؟؟
مثلا بـاربی را … یا حضرت معصومه را ⁉
️محبت اهل‌بیت از کودکی

موضوعات: اجتماعی حجاب  لینک ثابت



[سه شنبه 1397-04-26] [ 03:59:00 ب.ظ ]





فرم در حال بارگذاری ...


  حجاب   ...

امام خامنه‌ای

حجابِ برتر همین چادر ایرانىِ خود ماست، حقیقتاً
حجاب برتر است؛
هیچ تردیدی
در این نباید داشت. البته من هیچ‌وقت نگفتم که چادر را در جایی اجباری کنند؛
اما همیشه گفته‌ام که چادر یک حجاب ایرانی است…

موضوعات: اجتماعی حجاب  لینک ثابت



 [ 03:57:00 ب.ظ ]





فرم در حال بارگذاری ...


  حکایت   ...

در زمان حضرت موسی خشکسالی پیش آمد. آهوان در دشت، خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می شویم و از خداوند متعال در خواست باران کن. موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود .خداوند فرمود: موعد آن نرسیده است. موسی هم برای آهوان جواب رد آورد. تا اینکه یکی از آهوان داوطلب شد که برای صحبت ومناجات بالای کوه طور رود. به دوستان خود گفت: اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست. آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راه برگشت وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد ناراحت شد ، شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت: دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می نمایم. تا پایین رفتن از کوه هنوز امید هست.
تا آهو به پائین کوه رسید باران شروع به باریدن کرد!…
موسی معترض پروردگار شد. خداوند به او فرمود: همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود..
یادمون باشه در همه حال ناامید نشیم و توکل به خدا داشته باشیم

موضوعات: حکایت  لینک ثابت



 [ 03:54:00 ب.ظ ]





فرم در حال بارگذاری ...


  پزشکی   ...

برای درمان کم خونی از کنجد به عنوان منبع آهن استفاده کنید.
یکی از مغذی ترین و پر انرژی ترین دانه های روغنی

برای صبحانه

یک نان تست
یک دوم موز
مقداری کنجد بخورید

موضوعات: پزشکی  لینک ثابت



 [ 03:52:00 ب.ظ ]





فرم در حال بارگذاری ...


  داستان   ...

داستان کوتاه پند آموز
مردی در خواب میدید ..
? داشت در جنگل‌های آفریقا قدم می زد که ناگهان صدای وحشتناکی که دائم داشت بیشتر می شد به گوشش رسید. به پشت سرش که نگاه کرد دید شیر گرسنه‌ایی با سرعت باورنکردنی دارد به سمتش می‌آید و بلافاصله مرد پا به فرار گذاشت و شیر که از گرسنگی تورفتگی شکمش کاملا به چشم می‌زد داشت به او نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد که ناگهان مرد چاهی را در مقابل خود دید که طنابی از بالا به داخل چاه آویزان بود.

? سریع خود را به داخل چاه انداخت و از طناب آویزان شد. تا مقداری صدای نعره‌های شیر کمتر شد و مرد نفسی تازه کرد متوجه شد که در درون چاه ماری عریض و طویل با سری بزرگ برای بلعیدن وی لحظه‌شماری می‌کند. مرد داشت به راهی برای نجات از دست شیر و اژدها فکر می‌کرد که متوجه شد دو موش سفید و سیاه دارند از پایین چاه از طناب بالا می‌آیند و همزمان دارند طناب را می‌خورند و می‌بلعند.

? مرد که خیلی ترسیده بود با شتاب فراوان داشت طناب را تکان می‌داد تا موش‌ها سقوط کنند اما فایده‌ایی نداشت و از شدت تکان دادن طناب داشت با دیواره‌ی چاه برخورد می‌کرد که ناگهان دید بدنش با چیز نرمی برخورد کرد. خوب که نگاه کرد دید کندوی عسلی در دیواره‌ی چاه قرار دارد و دستش که آغشته به عسل بود را لیسید و از شیرینی عسل لذت برد و شروع کرد به خوردن عسل و شیر و اژدها و موش‌ها را فراموش کرد که ناگهان از خواب پرید.

? خواب ناراحت‌کننده‌ای ی بود و تصمیم گرفت تعبیر آن را بیابد و نزد عالمی رفت که تعبیر خواب می‌کرد و آن عالم به او گفت تفسیر خوابت خیلی ساده است:
شیری که دنبالت می‌کرد ملک الموت(عزراییل) بوده…
چاهی که در آن اژدها بود همان قبرت است…
طنابی که به آن آویزان بودی همان عمرت است…
و موش سفید و سیاهی که طناب را می‌خوردند همان شب و روز هستند که عمر تو را می‌گیرند…

? مرد گفت ای شیخ پس جریان عسل چیست؟
گفت: عسل همان دنیاست که از لذت و شیرینی آن مرگ و حساب و کتاب را فراموش کرده‌ای…

موضوعات: کربلا  لینک ثابت



 [ 03:50:00 ب.ظ ]





فرم در حال بارگذاری ...



  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

 
 
انتظار ظهور حضرت مهدی ع