کربلا مدرسه نرجسیه(س) سنجان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



انتظار ظهور حضرت مهدی ع




جستجو






Random photo

حجاب



  تربیتی   ...

? فیلسوف یونانی با این پرسش به سخنرانی خود خاتمه داد، آیا کسی سؤالی دارد؟
رابرت فولگام، نویسنده ای مشهور در بین حضار بود و پرسید جناب آقای دکتر پاپادروس، معنی زندگی چیست؟
همه حضار خندیدند.
پاپادروس، مردم را به سکوت دعوت کرد.
سپس کیف بغلی خود را از جیبش درآورد، داخل آن را گشت و آینه گرد و کوچکی را بیرون آورد و گفت موقعی که بچه بودم، جنگ بود.
ما بسیار فقیر بودیم و در یک روستای دور افتاده زندگی می‌ کردیم.

روزی در کنار جاده، چند تکه آینه‌ شکسته از لاشه یک موتور سیکلت آلمانی پیدا کردم.
بزرگ ترین تکه آنرا برداشتم و با سائیدن آن به سنگ، گِردش کردم؛ همین آینه‌ ای که حالا در دست من است و ملاحظه می‌کنید.
سپس به عنوان یک اسباب بازی، شروع کردم به بازی با آن و بازتاباندن نور خورشید به هر سوراخ و سنبه و درز و شکاف کمد و صندوقخانه و تاریک ترین جاهایی که نور خورشید به آنها نمی‌ رسید.
از اینکه با کمک این آینه می توانستم ظلمانی‌ ترین نقاط دنیا را نورانی کنم، به قدری شیفته و مجذوب شده بودم که وصفش مشکل است.
در واقع، بازتاباندن نور به تاریک ترین نقاط اطرافم، بازی روزانه‌ من شده بود.

آینه را نگه داشتم و در دوران بعدی زندگی نیز هر وقت که بیکار می‌ شدم، آنرا از جیبم در می‌ آوردم و به بازی همیشگی خود ادامه می‌ دادم.
بزرگ که شدم، دریافتم این کار یک بازی کودکانه نبود؛ بلکه استعاره ای بر کارهایی بود که احتمال داشت بتوانم با زندگی خود انجام دهم.
بعدها دریافتم که من، خود نور و یا منبع آن نیستم؛ بلکه نور و به عبارت دیگر حقیقت، درک و دانش جایی دیگر است و تنها در صورتی تاریک ترین نقاط عالم را نورانی خواهد کرد که من بازتابش دهم.

من تکه ای از آینه ای هستم که از طرح و شکل واقعی آن اطلاع چندان درستی ندارم.
با وجود این، هر چه که هستم، می‌ توانم نور را به تاریک ترین نقاط عالم، به سیاه ترین نقاط قلوب انسان ها منعکس کنم و سبب تغییر بعضی چیزها در برخی از انسان ها شوم.
شاید دیگران نیز متوجه این کار شوند و همین کار را انجام دهند.
به طور دقیق، این همان چیزی است که من به دنبال آن هستم.
این معنی زندگی من است.
بعد از پایان درس، آینه را به دقت دوباره بر دست گرفت و به کمک ستونی از نور آفتاب که از پنجره به داخل سالن می تابید، پرتویی از آن را به صورتم و به دست هایم که روی بازوی صندلی به هم گره خورده بودند تاباند.

موضوعات: اخلاقی, تربیتی  لینک ثابت



[چهارشنبه 1397-06-28] [ 06:42:00 ق.ظ ]





  تربیتی   ...

صحبت یعنی مصاحبت .

یعنی با مصاحبت و معاشرت و کیمیای سعادت که رفیق است رفیق ، شما میتوانید یک انسان فضیلت مدار ِ اخلاقی بشوید . حقیقتا هیچ سرمایه ای بالاتر از این نیست .

کسانی که دروغ گفتن برای آنها راحت است رفیق های خوبی نیستند .
قبح دروغ گفتن را از چشم آدمی می اندازند .
کسانی که غیبت کردن و حرف زدن پشت سر مردم برای آنها راحت است دوستان خوبی نیستند .
کسانی که نسبت به امانت ، بی پروا هستند و وعده می دهند و راحت خلف وعده می کنند … اینها دوستان خوبی نیستند .
اینها قبح این کارها را از چشم شما می اندازند .
رفته رفته آدمی را در عمل به وظایف اخلاقی ، سست می کنند . و درست عکس آن :
کسانی که اهل تقوی و اهل شرم هستند ، آنها این شرم را به شما تزریق می کنند :

صحبت صالح ، ترا صالح کند
صحبت طالح ترا طالح کند

این را یادتان باشد . بسیار در انتخاب دوست ، بی رحم باشید . بسیار در انتخاب همصحبت ، دقیق و سخت گیر باشید . سرمایه زندگی شما خواهد بود . اگر میخواهید اخلاقی زندگی کنید آدمهای اخلاقی پیدا کنید .

موضوعات: اخلاقی, تربیتی  لینک ثابت



[سه شنبه 1397-06-27] [ 08:40:00 ب.ظ ]





  تربیتی   ...

آداب و رسوم غلط
گاه برخی از مردم آداب و رسوم محلی خود را به پای دین می گذارند و حکم دینی بر آن بار می کنند مثلا
گرفتن مراسم شب هفت و چهلم و سالگرد میت را از واجبات می دانند و اگر کسی بخواهد مخارج چنین مراسم هایی را در امور خیریه ای چون نجات جان بیمار، ادای بدهی بدهکار و… صرف کند، مذمتش می کنند.
یا اگر همسر شخصی بمیرد تا یک سال و گاهی ‌تا آخر عمر ازدواج مجدد را بر خود حرام می دانند و آن را یک ارزش برای خود تلقی می کنند، در حالی که گاه ازدواج نکردن آثار و پیامدهای منفی دارد.

موضوعات: اخلاقی, تربیتی  لینک ثابت



[دوشنبه 1397-06-26] [ 06:45:00 ق.ظ ]





  تربیتی   ...

? از حاتم پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده‌ای؟
? گفت: آری…
? مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛
? یکی را شب برایم ذبح کرد…
? از طعم جگرش تعریف کردم… صبح فردا
? جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد…!
? گفتند: تو چه کردی؟
? گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم…
? گفتند: پس تو بخشنده تری…!
? گفت: نه، چون او هر چه داشت به من داد!!
? اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم…!!

موضوعات: اخلاقی, تربیتی  لینک ثابت



[یکشنبه 1397-06-25] [ 08:17:00 ب.ظ ]





  تربیتی   ...

? ✨دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی ڪار می ڪردند :

? ? ڪه یڪی از آنهاازدواج ڪرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود .

? ? شب ڪه می شد دو برادر همه چیز از جمله محصول و سود را با هم نصف می ڪردند. یڪ روز برادر مجرد با خودش فڪر ڪرد و گفت :‌

? ? درست نیست ڪه ما همه چیز را نصف ڪنیم . من مجرد هستم و خرجی ندارم ولی او خانواده بزرگی را اداره می کند.

? ? بنابراین شب ڪه شد یڪ ڪیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت .
? ? ? ? ? ? ? ?
? ✨در همین حال برادری ڪه ازدواج ڪرده بود با خودش فڪر ڪرد و گفت :‌

? ? درست نیست ڪه ما همه چیز را نصف کنیم . من سر و سامان گرفته ام ولی او هنوز ازدواج نڪرده و باید آینده اش تأمین شود.

? ? بنابراین شب ڪه شد یک ڪیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت .

? ? سال ها گذشت و هر دو برادر متحیر بودند که چرا ذخیره گندمشان همیشه با یڪدیگر مساوی است . تا آن که در یڪ شب تاریڪ دو برادر در راه انبارها به یڪدیگر برخوردند.

? ? آن ها مدتی به هم خیره شدند و سپس بی آن ڪه سخنی بر لب بیاورند ڪیسه هایشان را زمین گذاشتند و یکدیگر را در آغوش گرفتند.

? ✨از “خوب” به “بد"رفتن به فاصله لذته پریدن از یڪ نهر باریڪ است اما برای برگشتن باید از اقیانوس گذشت…

موضوعات: اخلاقی, تربیتی  لینک ثابت



 [ 08:14:00 ب.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

 
 
انتظار ظهور حضرت مهدی ع