کربلا مدرسه نرجسیه(س) سنجان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30



انتظار ظهور حضرت مهدی ع




جستجو






Random photo

میلاد حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) برشیعیان جهان مبارک باد



  شهید مدافع حرم   ...

هزار تومان بدهکارم!
طرف را پیدا کنید!

🔹 شهیدی که در وصیت نامه به هزار تومان بدهکاری خود اشاره میکند و در مقابل اختلاسگرانی که از بیت المال سیر نمی شوند❗️

موضوعات: شهید و شهادت  لینک ثابت



[سه شنبه 1397-03-08] [ 06:29:00 ب.ظ ]





  شهید   ...

خاطره‌ای ازشهید غلامرضا زعفری

—–در جبهه عکس امام همیشه همراه ما بود.

—–یادم می‌آید پیش از عملیات «خیبر» عکس امام را داخل بسته‌های نایلونی پرس کرده بودند

—- که می‌شد داخل جای دکمه روی پیرهن نصب کرد و تقریبا اکثر به اتفاق رزمنده‌ها عکس امام روی سینه‌هایشان بود.

—-یکی از این رزمندگان که تصویر امام روی پیرهنش نصب شده بود شهید غلامرضا زعفری است.

—-شهید غلامرضا زعفری خاطره‌ای شنیدی از به همراه داشتن عکس امام داشت.

—-او تعریف می‌کرد: «حین عملیات خیبر با تعدای از بچه‌های اطلاعات عملیات لشکر10 سیدالشهدا(ع) برای شناسایی مواضع دشمن رفتیم.

—- در حین برگشتن از شناسایی، دشمن متوجه شد و آتیش سنگینی روی ما ریخت.

—–به طوری که مجبور شدیم از هم جدا بشیم. در مسیر برگشت یک گلوله «کاتیوشا» نزدیکم خورد

—– و هر چی گل و لای بود روی سر و صورتم ریخت. تمام هیکلم گِلی شده بود

—- و از طرفی هم از شدت موج انفجار دیگه نمی‌توانستم به درستی حرف بزنم.

—–هر طوری بود مسیر را پیدا کردم و به نزدیکی خط پدافندی خودمان رسیدم.

—– قبل از رفتن اسم رمز را گفته بودند اما من که قادر نبودم با این لکنت زبان اسم رمز را به زبان بیاورم.

—- هرچی نگهبان خط مقدم صدا زد: «اسم رمز…. اسم رمز…» من نتوانستم جواب بدم

—-و به راه خودم ادامه دادم تا اینکه یک لحظه دیدم چند تا از رزمنده‌ها اسلحه به دست دورم را گرفتند.

—– تمام هیکلم غیر از گردی صورتم گل آلود بود. به خیالشان از دشمن اسیر گرفتند
ـ—-. تا آمدم بگم: «من ایرانی هستم و از بچه‌های تخریبم» دو تا سیلی محکم خوردم.

—–یک لحظه یادم آمد که نشانه‌ای را نشان بدهم و از دست بچه‌های رزمنده خلاص بشم.

—- یاد عکس امام روی درب جبیب پیرهنم افتادم و با اندک رمقی که داشتم گل‌ها را از روی عکس امام پاک کردم

—- و به رزمنده‌ها نشان دادم. عکس امام را که دیدند من را رها کردند.

—- توی این گیر رو دار شهید غلامرضا رضایی من را شناخت و دوید سمت من و من رو بغل کرد

— و گفت:« زعفری کجا رفتی این قدر دنبالت گشتیم.» من هم خودم رو توی بغلش انداختم و از حال رفتم.

—-شهید زعفری می‌گفت: اگر عکس امام نبود معلوم نبود چه بلایی سر من می‌آمد.

—در هرصورت دو تا سیلی خوردم. آن رزمنده‌ای که سیلی به من زده بود خودش رو روی پای من انداخت

—–و گفت برادر زعفری یا باید ببخشی یا باید قصاص کنی. من هم صورتش رو بوسیدم و گفتم:« به خاطرامام حلال کردم. »

موضوعات: شهید و شهادت  لینک ثابت



 [ 05:52:00 ق.ظ ]





  پنچ درس پنج شهید   ...

پنج درس از پنج شهید…

شهیدمحمودرضابیضائی :
{شیعه به دنیا آمده ایم تا مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم!}

شهید رسول خلیلی :
{به برادر برادر گفتن نیست! به شبیه شدنه!}

شهید مصطفی احمدی روشن
{ظهور اتفاق می افتد، مهم این است که ما کجای ظهور ایستاده ایم}

شهید روح اله قربانی :
{ شهادت خوب است اما تقوی بهتر است تقوایی که در قلب است و در رفتار بروز پیدا می کند}

شهید مصطفی صدرزاده :
{سخنان مقام معظم رهبری را حتما گوش کنید، قلب شما را بیدار می کند و راه درست را نشانتان می دهد}

موضوعات: شهید و شهادت  لینک ثابت



[یکشنبه 1397-03-06] [ 06:59:00 ب.ظ ]





  شهید   ...

به دنبال نام روی مزارش بودم؛
نوشــته بود :

“نمے خواهم ڪسی مرا بشناسد…”

واے
بر
منِ
شُھرت
پرست…

شهید گمنام نامدار…

موضوعات: شهید و شهادت  لینک ثابت



 [ 06:00:00 ب.ظ ]





  شهدای گمنام   ...

دمی با شهدا

ای مردم بدانید تا وقتیڪه
از رهبری اطاعت ڪنید
مسلمان مومن و پیروزید

هر ڪدام راهی بغیر از این
دارید آب به آسیاب #دشمن

می ریزید.
شهیدمحمدحسین یوسف اللهی

موضوعات: شهید و شهادت  لینک ثابت



 [ 05:41:00 ب.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

 
 
انتظار ظهور حضرت مهدی ع
 
 
مداحی های محرم