کربلا مدرسه نرجسیه(س) سنجان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30



انتظار ظهور حضرت مهدی ع




جستجو






Random photo

اعتماد به خدا



  مهدی جان   ...

مهدی جان مولای من تــو
تنہـا نیروے حقیقی عالمی ?

ڪہ یڪ اشاره ات،

همۂ در هـم ریختگی‌ها را ساماڹ می‌دهد❗️

امـروز برخـاستہ ام اما تمـام سنگینی‌ام را،

بـر شانہ ‌هـای تـو انـداختہ ‌ام

ســلام مـولایــم

موضوعات: کربلا  لینک ثابت



[یکشنبه 1397-05-21] [ 12:26:00 ب.ظ ]





  شهید   ...

تو شهر حلب دوتایى سوار موتور میرفتیم.
دیدم حسن سرش پایینه و مدح امیرالمومنین(ع) میخونه من ترکش نشسته بودم.
فقط میتونست دو سه متر جلو رو ببینه. گفتم داداش مواظب باش. ولى توجه نکرد.
با ناراحتى گفتم. سر تو بیار بالا خیلى خطرناکه.
داشتم عصبانى میشدم که گفت:چه کارم دارى نمیخوام سرمو بیارم بالا
یک لحظه توجه کردم به دور و برمون
دیدم اطرافمون پر از زنهاى بى حجاب.
میترسید چشمش بیوفته به نامحرم و… 

موضوعات: شهید و شهادت  لینک ثابت



 [ 12:24:00 ب.ظ ]





  زود قضاوت نکنیم   ...

️معلمی به یک پسر هفت ساله ریاضی درس می‌داد. یک روز که پسر پیش معلم آمده بود، معلم می‌خواست شمارش و جمع را به پسرک آموزش دهد. معلم از پسر پرسید: «اگر من یک سیب، با یک سیب دیگه و یک سیب دیگه به تو بدهم، چند تا سیب داری؟»
پسرک کمی فکر کرد و با اطمینان گفت: «چهار!»
معلم که نگران شده بود انتظار یک جواب درست را داشت؛ سه. معلم با ناامیدی با خود فکر کرد: «شاید بچه درست گوش نکرده باشه.»
او به پسر گفت: «پسرم، با دقت گوش کن. اگر من یک سیب با یک سیب دیگه و دوباره یک سیب دیگه به تو بدم، تو چند تا سیب داری؟»
پسر ناامیدی را در چشمان معلم می‌دید. او این بار با انگشتانش حساب کرد. پسر سعی داشت جواب مورد نظر معلم را پیدا کند تا بلکه خوشحالی را در صورت او ببیند اما جواب باز هم چهار بود و این بار با شک و تردید جواب داد: «چهار.»

یأس بر صورت معلم باقی ماند. او به خاطر آورد که پسرک توت فرنگی خیلی دوست دارد. با خودش فکر کرد شاید او سیب دوست ندارد و این باعث می‌شود نتواند در شمارش تمرکز کند. معلم با این فکر، مشتاق و هیجان زده از پسر پرسید: «اگر من یک توت فرنگی و یک توت فرنگی دیگه و یک توت فرنگی دیگه به تو بدم، چند تا توت فرنگی داری؟»
پسر که خوشحالی را بر صورت معلم می‌دید و دوست داشت این خوشحالی ادامه یابد دوباره با انگشتانش حساب کرد و با لبخندی از روی شک و تردید گفت: «سه؟»
معلم لبخند پیروزمندانه‌ای بر چهره داشت. او موفق شده بود. اما برای اطمینان، دوباره پرسید: «حالا اگه من یک سیب و یک سیب دیگه و یک سیب دیگه به تو بدم، چند تا سیب داری؟»
پسر بدون مکث جواب داد: «چهار!»
معلم مات و مبهوت مانده بود. با عصبانیت پرسید: «چرا چهار سیب؟»

پسر با صدایی ضعیف و مردد گفت: «آخه من یک سیب هم تو کیفم دارم.»

⚜وقتی کسی جوابی به شما می‌دهد که متفاوت از آنچه می‌باشد که شما انتظار دارید، سریع نتیجه‌گیری نکنید که او اشتباه می‌کند. شاید ابعاد و زوایایی از موضوع وجود دارد که شما درباره آنها هنوز فکر نکرده‌اید یا شناخت ندارید.

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 12:20:00 ب.ظ ]





  روز بخیر   ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم

چه زیباست هر روز
قبل ازخورشید،
به خدا سلام کنیم
نام خدا رانجواکنیم وآرام بگیریم

امروزتون پرازشادی وپرازبرکت

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 12:02:00 ب.ظ ]





  دلنوشته   ...

شهادت مظلومانه کریم اهل بیت تسلیت باد
مظلوم تر از جواد بغداد نداشٺ
آن مظهر داد، تاب بیداد نداشٺ

مےخواسٺ ڪہ فریاد ڪند تشنہ لبم
از سوز عطش طاقٺ فریاد نداشٺ

موضوعات: مناسبتی  لینک ثابت



 [ 11:59:00 ق.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

 
 
انتظار ظهور حضرت مهدی ع
 
 
مداحی های محرم