حواسمون هست؟؟
…رضا سگ باز یه لات بود تو مشهده
هم سگ خرید و فروش می کرد، هم دعواهاش حسابی سگی بود
…یه روز داشت می رفت سمت کوهسنگی برای دعوا و غذا خوردن که دید یه ماشین با آرم ”ستاد جنگهای نامنظم“ داره تعقیبش می کنه
…شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت ”فکر کردی خیلی مردی؟ “
…رضا گفت بروبچه ها که اینجور میگن
چمران بهش گفت اگه مردی بیا بریم جبهه
به غیرتش بر خورد، راضی شد و راه افتاد سمت جبهه
…مدتی بعد شهید چمران تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره صدای دعوا میاد
…چند لحظه بعد با دستبند، رضارو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن ”این کیه آوردی جبهه؟ “
…رضا شروع کرد به فحش دادن (فحشای رکیک)
اما چمران مشغول نوشتن بود
وقتی دید چمران توجه نمی کنه، یه دفعه سرش داد زد ”آهای کچل با تو ام “
…یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد
و گفت ”بله عزیزم چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده؟“
…رضا گفت داشتم می رفتم بیرون که سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد
…چمران : ”آقا رضا چی میکشی؟ برید براش بخرید و بیارید “
…(چمران و آقا رضا تنها تو سنگر)
…رضا به چمران گفت میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟ کِشیده ای، چیزی؟
…شهید چمران: چرا؟
رضا : من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه
…شهید چمران :اشتباه فکر می کنی یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمی کنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده …
هِی آبرو بهم میده …
…تو هم یکیو داشتی که هِی بهش بدی می کردی ولی اون بهت خوبی می کرده…
…منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و منم بهش بگم بله عزیزم تا یکمی منم مثل اون (خدا )بشم …
…رضا جا خورد رفت و تو سنگر نشست
…آدمی که مغرور بود و زیر بار کسی نمی رفت، زار زار گریه می کرد تو گریه هاش می گفت یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟؟؟؟
… اذان شد…
رضا اولین نماز عمرش بود…
رفت وضو گرفت …
سر نماز، موقع قنوت صدای گریش بلند شد ….
وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد…
پشت سر صدای خمپاره هم صدای زمین افتادن اومد…
… رضارو خدا واسه خودش جدا کرد..
فقط چند لحظه بعد از توبه کردن ش….
یه توبه و نماز واقعی…..
[…یا ستار العیوب…]
سالروز شهادت شهید مصطفی چمران