شخصی کوزه شیری داشت که می خواست به شهر ببرد تا بفروشد

? در بین راه زیر سایه درختی نشست، تا کمی استراحت کند

در فکر فرو رفت که به شهر می روم و این کوزه را می فروشم و با مقداری ? پول که دارم ، یک ? گوسفند می خرم و گوسفند هم زاد و ولد می کند و پس از مدتی دوتا می شود، و بعد می شود سه تا، چهارتا، و کم کم یه گله می شود
? ? ? ? ? ? ? ?

و گله را می فروشم، یک ? کاخی درست می کنم و به خواستگاری دختر شاه می روم

و چند کلفت می گیرم و اگر کسی نافرمانی کند با همین عصا او را می زنم
عصایش را بالا و پایین آورد، ناگهان عصا به کوزه خورد و کوزه شکست و شیر ریخت. ? ?

… حدیث …

?امیرالمونین علی علیه السلام می فرمایند:

✔ از همه بیشتر برای شما از دو چیز می ترسم:

اول تبعیت کردن از هوای نفس
دوم آرزوی دراز

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



[یکشنبه 1397-04-24] [ 02:36:00 ب.ظ ]