وجدان

غزالی در احیاء العلوم می نویسد: آقایی به طرف حسابش نوشت که: نی های شکر را سرما زده است. از این جهت امسال زمینه برای خرید شکر فراوان است؛ و یقین داشته باش که شکر گران خواهد شد. این نامه به دست این تاجر رسید. افتاد در بازار کوفه شکر فراوانی خرید و انبارش را پر کرد. خوشحال شد که امسال سود فراوانی نصیبش می شود.

شب، وقتی که از بازار و از سر و صدای دنیا فارغ شد، عاطفه و ایمان قلبی او، وجدان او، وجدانی که از یقین او، اسلام او، پیدا شده بناکرد این آقا را ملامت کردن، گفت: دیدی چه کردی؟ مردم را گول زدی. گول نزده بود، شکر به نرخ روز خریده بود. اما زمینه این بوده است که سال آینده شکر گران شود. این زمینه کلاه گذاشتن سر مردم بود.

غزالی می گوید: این آقا تا صبح خوابش نبرد. اول اذان صبح، در نماز جماعت به افرادی که شکر از آنها خریده بود ماجرا را گفت؛ و تا اول آفتاب به در خانه همه آنها که شکر خریده بود رفت. همه آنها گفتند راضی هستیم و معامله را به هم نمی زنیم. اینجا قدری راحت شد.

غزالی می گوید: شب دوم ضربات وجدان باز نگذشت که او بخوابد. بالأخره آن آقای تاجر که شکرها را خریده بود، فردا صبح به بازار آمد و به التماس شکرها را پس داد و رفت منزل. شب سوم خواب خوبی رفت و گفت: الحمد لله رب العالمین؛ ما توانستیم دین خودمان را حفظ کنیم ولو اینکه استفاده زیادی از دست ما رفت.

به این می گویند ایمان عاطفی و قلبی. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: اگر مسلمانی، مسلمانی را گول بزند، اصلاً مسلمان نیست. «لیس من المسلمین من غشهم».

اخلاق_در_خانه، ج 2

موضوعات: تربیتی  لینک ثابت



[جمعه 1397-06-02] [ 09:10:00 ب.ظ ]