توسل یک مسیحی به امام رضا علیه السلام

“من این ماجرا را برای دوستانم نقل کرده ام. سه یا چهار سال پیش رفته بودم پیش دندان پزشکی که از سادات است. در حالی که دندان من را اصلاح می کرد تلفن زنگ زد. بعد از صحبت کردن، به من گفت این خانمی که با من صحبت کرد، مسیحی است و من با داماد او رفیق هستم. او هم پزشک است و با هم در ارومیه دوره گذراندیم. سال گذشته دامادش سردرد شدیدی گرفت که معلوم شد غدۀ بزرگ و خطرناکی در سرش هست و پزشکان هم می گفتند که اگر عمل کند می میرد. خیلی هم مضطرب بود؛ بالاخره عمل کرد و خوب شد. گذشت تا اینکه چندی قبل که من می خواستم بروم مشهد، این خانم به من گفته بود که هر وقت خواستی بروی مشهد من را هم خبر کن. وقتی می خواستم بروم، زنگ زدم. او آمد و یک بسته آورد و گفت: می روی مشهد، این را بده به آستان؛ پول است. گفتم: ماجرا چیست؟ گفت: وقتی دامادم آن طور شد و می خواستیم عمل کنیم، نذر کردم برای امام هشتم علیه السلام… می گفت من همین طور مات و مبهوت شدم.

اشک را از دیده هر بی پناهی میخرد…
او بخواهد عالمی را با نگاهی می خرد…

وقتهایی که گره بر چنگ و دندان می رسد
فکر من تنها به اقای خراسان می رسد

آمدم با دردهای خود دوایم را بده
التماست می کنم حتما شفایم را بده

من بریدم از همه، پس جان زهرا مادرت
جان هرکس دوست داری کربلایم را بده

ذکر خاطره از حاج آقا مجتبی تهرانی

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



[چهارشنبه 1397-05-03] [ 04:38:00 ب.ظ ]