کربلا مدرسه نرجسیه(س) سنجان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



انتظار ظهور حضرت مهدی ع




جستجو






Random photo

قدرت حجاب



  تربیتی   ...

برخورد امام هادی (علیه السلام) با صوفیه

نوشته اند روزى آن حضرت با گروهى از یاران صمیمى خود در مسجد مقدس پیامبر اکرم(ص) نشسته بودند. گروهى از صوفیه وارد مسجد النبى(ص) شده و گوشهاى از مسجد را برگزیده، دور هم حلقه مىزنند و با حالتى ویژه، مشغول تهلیل مىشوند. امام با دیدن اعمال فریبکارانه ی آن ها، به یاران خود فرمود:

به این جماعت حیله گر و دو رو توجهى نکنید. اینان همنشینان شیاطین و ویران کنندگان پایه هاى استوار دینند. براى رسیدن به اهداف تن پرورانه و رفاه طلبانه ی خود، چهره اى زاهدانه از خود نشان مىدهند و براى به دام انداختن مردم ساده دل، شب زنده دارى مىکنند. به راستى که اینان مدتى را به گرسنگى سر مىکنند تا براى زین کردن، استرى بیابند.

این ها لا اله الا اللّه نمىگویند، مگر این که مردم را گول بزنند و کم نمىخورند مگر این که بتوانند کاسههاى بزرگ خود را پر سازند و دلهاى ابلهان را به سوى خود جذب کنند. با مردم از دیدگاه و سلیقه ی خود درباره دوستى خدا سخن مىگویند و آنان را رفته رفته و نهانى، در چاه گم راهى (که خود کندهاند)مىاندازند.
همه ی این وردهای شان، #سماع و کف زدن شان و ذکرهایى که مىخوانند، آوازخوانى است و جز ابلهان و نابخردان، کسى از آنان پیروى نمىکند و به سوى آنان گرایش نمىیابد. هر کس به دیدار آن ها برود، چه در زمان زندگانى او و چه پس از مرگ او، گویى به زیارت شیطان و همه ی بت پرستان رفته است و هر کس هم به آنان کمک کند، مانند این است که به پلیدانى چون یزید و معاویه و ابوسفیان یارى رسانده است.

وقتى سخنان امام به این جا رسید، یکى از حاضران با انگیزهاى که امام از آن آگاهى داشت پرسشى مطرح کرد که سبب ناراحتى ایشان شد. او پرسید: «آیا این گفته ها در حالى است که آنان به حقوق شما اقرار داشته باشند؟»
امام با تندى به او نگریست و فرمود:
دست بردار از این پرسش! بدان که هر کس به حقوق ما اعتراف داشته باشد، هرگز این چنین مشمول نفرین و طعن و لعن ما نمىشود(آنان که این اعمال را انجام مىدهند و به حقوق ما نیز اعتراف دارند) پستترین طایفه صوفیانند؛ چرا که تمامى صوفیان با ما مخالفند و راه شان نیز از ما جداست. آن ها #یهودیان و نصرانیان امت اسلامند. همینها هستند که سعى در خاموش کردن نور الهى دارند، ولى خداوند نورش را بر همگان به طور کامل خواهد تاباند هر چند که کافران ناخشنود باشند.

موضوعات: جهت منبر, اخلاقی, تربیتی, در محضر معصوم(ع)  لینک ثابت



[چهارشنبه 1397-06-07] [ 06:16:00 ق.ظ ]





  تربیتی   ...

حدیث ناب

? امام علی علیہ السلام می‌فرمایند:

❌ آگاه باشید ڪہ بخشیدڹ نا بہ جاےِ ماڸ، ریخت و پاش و اسراف است. ایڹ ڪار ، صاحب ماڸ را در دنیا بالا می‌برد؛ امّا در آخرت، پست می‌گرداند، و در میاڹ مردم، ارجمندش می‌سازد؛ ولی نـزد خدا بی مقـدارش می‌ڪند. ❌

تحف العقوڸ صفحہ 185

موضوعات: جهت منبر, اخلاقی, تربیتی, احادیث  لینک ثابت



 [ 05:40:00 ق.ظ ]





  دیدار آقا    ...

انصاف با مردم و دیدار حضرت ولی عصر علیه السلام

یکی از دانشمندان، آرزوی زیارت حضرت بقیة اللّه ارواحنا فداه را داشت و از عدم موفقیت خود، رنج می برد. مدتها ریاضت کشید و آنچنان که در میان طلاب حوزه نجف مشهور است، شبهای چهارشنبه به «مسجد سهله» می رفت و به عبادت می پرداخت، تا شاید توفیق دیدار آن محبوب عاشقان نصیبش گردد.

مدتها کوشید ولی به نتیجه نرسید. سپس به علوم غریبه و اسرار حروف و اعداد متوسل شد، چله ها نشست و ریاضتها کشید، اما باز هم نتیجه ای نگرفت. ولی شب بیداریهای فراوان و مناجاتهای سحرگاهان، صفای باطنی در او ایجاد کرده بود، گاهی نوری بر دلش می تابید و حقایقی را می دید و دقایقی را می شنید.

روزی در یکی از این حالات معنوی به او گفته شد: «دیدن امام زمان(ع) برای تو ممکن نیست، مگر آنکه به فلان شهر سفر کنی». به عشق دیدار، رنج این مسافرت توانفرسا را بر خود هموار کرد و پس از چند روز به آن شهر رسید. در آنجا نیز چله گرفت و به ریاضت مشغول شد. روز سی و هفتم و یا سی و هشتم به او گفتند: «الان حضرت بقیة اللّه، ارواحنافداه، در بازار آهنگران، در مغازه پیرمرد قفل سازی نشسته اند، هم اکنون برخیز و به خدمت حضرت شرفیاب شو!» با اشتیاق ازجا برخاست. به دکان پیرمرد رفت. وقتی رسید دید حضرت ولی عصر(ع) آنجا نشسته اند و با پیرمرد گرم گرفته اند و سخنان محبت آمیز می گویند. همین که سلام کرد، حضرت پاسخ فرمودند و اشاره به سکوت کردند.

در این حال، دید پیرزنی ناتوان و قد خمیده، عصا زنان آمد و با دست لرزان قفلی را نشان داد و گفت: اگر ممکن است برای رضای خدا این قفل را به مبلغ سه شاهی بخرید که من به سه شاهی پول نیاز دارم. پیرمرد قفل را گرفت و نگاه کرد و دید بی عیب و سالم است، گفت: خواهرم! این قفل دو عباسی (هشت شاهی) ارزش دارد؛ زیرا پول کلید آن، بیش از ده دینار نیست، شما اگر ده دینار (دو شاهی) به من بدهید، من کلید این قفل را می سازم و ده شاهی، قیمت آن خواهد بود!

پیرزن گفت: نه، به آن نیازی ندارم، شما این قفل را سه شاهی از من بخرید، شما را دعا می کنم.

پیرمرد با کمال سادگی گفت: خواهرم! تو مسلمانی، من هم که مسلمانم، چرا مال مسلمان را ارزان بخرم و حق کسی را ضایع کنم؟ این قفل اکنون هشت شاهی ارزش دارد، من اگر بخواهم منفعت ببرم، به هفت شاهی می خرم، زیرا در معامله دو عباسی، بیش از یک شاهی منفعت بردن، بی انصافی است. اگر می خواهی بفروشی، من هفت شاهی می خرم و باز تکرار می کنم: قیمت واقعی آن دو عباسی است، چون من کاسب هستم و باید نفعی ببرم، یک شاهی ارزانتر می خرم!

شاید پیرزن باور نمی کرد که این مرد درست می گوید، ناراحت شده بود و با خود می گفت: من خودم می گویم هیچ کس به این مبلغ راضی نشده است، التماس کردم که سه شاهی خریداری کنند، قبول نکردند؛ زیرا مقصود من با ده دینار (دو شاهی) انجام نمی گیرد و سه شاهی پول مورد احتیاج من است.

پیرمرد هفت شاهی به آن زن داد و قفل را خرید؛ همین که پیرزن رفت امام(ع) به من فرمودند: «آقای عزیز! دیدی و این منظره را تماشا کردی؟! اینطور شوید تا ما به سراغ شما بیاییم. چله نشینی لازم نیست، به جفر متوسل شدن سودی ندارد. عمل سالم داشته باشید و مسلمان باشید تا من بتوانم با شما همکاری کنم! از همه این شهر، من این پیرمرد را انتخاب کرده ام، زیرا این مرد، دیندار است و خدا را می شناسد، این هم امتحانی که داد. از اول بازار، این پیرزن عرض حاجت کرد و چون او را محتاج و نیازمند دیدند، همه در مقام آن بودند که ارزان بخرند و هیچ کس حتی سه شاهی نیز خریداری نکرد و این پیرمرد به هفت شاهی خرید. هفته ای بر او نمی گذرد، مگر آنکه من به سراغ او می آیم و از او دلجوئی و احوالپرسی می کنم.»

موضوعات: جهت منبر, تربیتی  لینک ثابت



[جمعه 1397-06-02] [ 09:15:00 ب.ظ ]





  بصیرت   ...

به پیامبر گفتند :خدا را قبول داریم ولی تو را نه

به حضرت علی گفتند پیامبر را قبول داریم ولی تو را نه

به امام خمینی گفتند امام زمان را قبول داریم ولی تو را نه

به امام خامنه ای گفتند امام خمینی را قبول داریم ولی تو را نه

این چیز عجیبی نیست

کمی بصیرت می خواهد

موضوعات: جهت منبر, اخلاقی, تربیتی, سیاسی  لینک ثابت



[پنجشنبه 1397-06-01] [ 07:57:00 ب.ظ ]





  تفکر   ...

ای سالک شب و روز را مقداری به فکر بپرداز و ببین این پدر ومادر به این خوبی را چه کسی به تو داده
این بدن سالم را این عقل سالم را این همه نعمت را چه کسی به تو داده 
کسی که تعلق و تفکر نداشته باشد رشد ندارد 

و شب بعد از نماز مغرب بنشین و فکر کن اگر چیزهایی که به فکرت آمد قشنگ بود شکر کن و صلوات بفرست و اگر زشتی به فکرت امد استغفار کن هرچه را قشنگ دیدی بدان سببش خدا است و هر چه را زشت دیدی چه دیگران چه خودت را استغفار کن و ببخش تا همه را زیبا ببینی و خوب است فکرهای هر شب و هرچه به خاطرت آمد را در دفترچه ای بنویسی همه چیز که خدا داده و همه چیز که خودت کردی چه زشت و چه زیبا.  

لازم نیست از زندگی دست بکشی و خلوت کنی اگر هر شب یک ربع فکر کنی کم کم همه وقت هایت را میگیرد و به هر کاری که مشغول باشی  دائما در فکر خدا هستی و این فکر مانع کارهای دنیویت نخواهد شد یا  درها را روی خود ببندی همان یک ربع تفکر و تعلق در مورد اینکه 

کجا بوده ای؟
الان کجا هستی؟ 
و نهایتا به کجا خواهی رفت؟ 
 کافی است فکر کنی  همه چیز پیدا میشود.

موضوعات: جهت منبر, تربیتی, از هر دری  لینک ثابت



 [ 10:43:00 ق.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

 
 
انتظار ظهور حضرت مهدی ع