الماس
یک وقت آدم الماسی در دست دارد؛
بعد چشمش به یک گردو میافتد!
همین که دولا میشود گردو را بردارد الماس از دستش میافتد و قِل میخورد و پرت میشود به عمق چاه.
چی میماند؟
یک دهان باز
یک گردوی پوک
و یک دنیا حسرت
الماس که هیچ، تمام دنیا هم ارزش یک تار موی دختر را ندارد!
دختر بسیار بیشتر از آنچه خودش هم تصور کند ارزشمند و گرانبها است به شرط آنکه بازیچه این و آن نشود و جایگاه والایش را به هیچ و پوچ عوض ننماید.
(قیمت و بهای شما بهشت است به کمتر از آن خود را نفروشید)
نهج البلاغه/حکمت 456
[شنبه 1397-06-31] [ 01:58:00 ب.ظ ]