هرچه بکاری همان را برداشت می کنی

روزی ارباب لقمان به او دستور داد در زمینش، برای او کنجد بکارد. ولی او جو کاشت. وقت درو، ارباب گفت: چرا جو کاشتی؟؟ لقمان گفت: از خدا امید داشتم که برای تو کنجد برویاند.

اربابش گفت: مگر این ممکن است؟!
لقمان گفت: تو را می بینم که خدای متعال را نافرمانی می کنی، در حالی که از او امید بهشت داری! لذا گفتم شاید این هم بشود. آن گاه اربابش گریست و او را آزاد ساخت.

موضوعات: حکایت  لینک ثابت



[دوشنبه 1397-04-11] [ 06:31:00 ب.ظ ]