کربلا مدرسه نرجسیه(س) سنجان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



انتظار ظهور حضرت مهدی ع




جستجو






Random photo

نکوهش زیاده‌گویی و زیاده‌خواری



  حکایت   ...

حکایت

✨پادشاهی در خواب دید تمام دندانهایش افتادند!
دنبال تعبیر کنندگان خواب فرستاد…
اولی گفت: تعبیرش این است که مرگ تمام خویشاوندانت را به چشم خواهی دید
پادشاه ناراحت شد و دستور داد او را بکشند…

✨دومی گفت: تعبیرش این است که عمر پادشاه از تمام خویشاوندانش طولانی تر خواهد بود…
پادشاه خوشحال شد و به او جایزه داد!

✨هر دو یک مطلب یکسان را بیان کردند اما با دو جمله بندی متفاوت…

✨نوع بیان یک مطلب، میتواند نظر طرف مقابل را تغییر دهد. در صحبت کردن لطفا بقیه را با “رک بودن” خودمان اذیت نکنیم

موضوعات: حکایت  لینک ثابت



[چهارشنبه 1397-04-13] [ 11:00:00 ب.ظ ]





  حکایت   ...

هرچه بکاری همان را برداشت می کنی

روزی ارباب لقمان به او دستور داد در زمینش، برای او کنجد بکارد. ولی او جو کاشت. وقت درو، ارباب گفت: چرا جو کاشتی؟؟ لقمان گفت: از خدا امید داشتم که برای تو کنجد برویاند.

اربابش گفت: مگر این ممکن است؟!
لقمان گفت: تو را می بینم که خدای متعال را نافرمانی می کنی، در حالی که از او امید بهشت داری! لذا گفتم شاید این هم بشود. آن گاه اربابش گریست و او را آزاد ساخت.

موضوعات: حکایت  لینک ثابت



[دوشنبه 1397-04-11] [ 06:31:00 ب.ظ ]





  حکایت   ...

ضربه خودی گاهی از دشمن بدتره مراقب باش

? به درختان جنگل گفتم : چرا شما با این عظمت از تکه آهنی بنام #تبر میترسید؟ گفتند: رنج ما از تبر نیست از دسته‌ی آنست که از جنس خودمان است.

موضوعات: حکایت  لینک ثابت



 [ 05:20:00 ب.ظ ]





  حکایت   ...

شخصـــــۍ حـڪیمـــــے را گــفت:
من خـــوشبختى می‌خــواهم!

✨حڪیم‌ گفت: نخست مـــن را
حذف ڪن که حکایت از نفـس
دارد سپس میخواهم را، ڪه
حکایت از میل‌و خواسته دارد.

✨اڪـــنون آنـــچه باقـــــۍ میـــماند
همـــــان خوشــــــــــ‌بختۍ اســت.

موضوعات: حکایت  لینک ثابت



 [ 05:12:00 ب.ظ ]





  حکایت   ...

جوانمردی به جان است نه به جامه!!

مردی نزد جوانمردی آمد و گفت: تبرکی میخواهم، جامه ات را به من بده تا من نیز همچون تو از جوانمردی بهره ای ببرم. جوانمرد گفت: جامه ی مرا بهایی نیست. اما سوالی دارم؟ مرد گفت: بپرس.

جوانمرد گفت: اگر مردی چادر بر سر کند زن می شود؟ مرد گفت: نه
جوانمرد گفت اگر زنی جامه ی مردانه بپوشد مرد می شود؟ مرد گفت: نه

جوانمرد گفت: پس در پی آن نباش که جامه ای از جوانمردان را در بر کنی که اگر پوست جوانمرد را هم در بر کشی جوانمرد نخواهی شد زیرا جوانمردی به جان است نه به جامه.

موضوعات: حکایت  لینک ثابت



 [ 02:14:00 ب.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

 
 
انتظار ظهور حضرت مهدی ع