کربلا مدرسه نرجسیه(س) سنجان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30



انتظار ظهور حضرت مهدی ع




جستجو






Random photo

نکوهش زیاده‌گویی و زیاده‌خواری



  سنگ تراش   ...

سنگ‌تراش

برنارد شاو که خود ایرلندی بود می‌گوید: روز جشن استقلال ایرلند سنگ‌تراشی را دیدم که در جشن شرکت نداشت و با زحمت سنگ می‌تراشید، به او گفتم امروز ایرلند مستقل شده است چرا کارت را تعطیل نمی‌کنی؟ گفت: اگر تعطیل می‌کردم کشورم به استقلال نمی‌رسید.

موضوعات: خبر  لینک ثابت



[چهارشنبه 1396-12-23] [ 05:55:00 ق.ظ ]





  مدارا با خانواده   ...

مدارا با خانواده

طلبه‌ای از شاگردان آیت‌الله کشمیری (ره) می‌گوید: یک روز صبح با زن و بچّه‌ام در خانه بحث و صحبتی پیش آمد و می‌خواستم آنها را به مطلبی که می‌گویم، آگاه کنم. به آنها می‌گفتم: چطور با شما (با این همه دلیل) صحبت می‌کنم، نمی‌فهمید …؟! بعد به منزل آیت‌الله کشمری (ره) آمدم. ایشان بدون اینکه من حرفی بزنم فرمود: زن و بچه انسان، ملّاصدرا نمی‌شوند که هر چه گفته می‌شود، تفهیم شوند. (کنایه از اینکه با آنها مدارا نمایید.)

موضوعات: خبر  لینک ثابت



 [ 05:55:00 ق.ظ ]





  وصیت یک عارف   ...

وصیت یک عارف

سید بن طاووس پس از اینکه به تفصیل بیان می‌کند که کفنش را مهیّا و محل قبر خود را معیّن کرده است، می‌گوید: من قبر خود را پایین پای والدینم قرار دادم و خواستم مادامی که در قبر هستم، سرم پایین پای پدرم و مادرم باشد؛ زیرا خداوند متعال فرموده است: نزد ایشان تواضع و فروتنی کن.
وَاخفِض لَهُما جَناحَ الذُلِّ مِنَ الرَّحمَه(24/اسراء)

موضوعات: خبر  لینک ثابت



 [ 05:54:00 ق.ظ ]





  از افتادن نترسید   ...

از افتادن نترسید!

شما بارها افتاده‌اید، هر چند به یاد نمی‌آورید. برای مثال، اولین‌باری که سعی کردید راه بروید، شنا کنید و یا توپی را گل کنید، بارها افتادید، نزدیک بود غرق شوید و یا توپ را به خارج دروازه زدید.
نگران زمین خوردن نباشید! نگران لحظه‌هایی باشید که سعی خود را باید می‌کردید و نکردید.

موضوعات: خبر  لینک ثابت



 [ 05:54:00 ق.ظ ]





  من و نا امیدی   ...

من و ناامیدی

ما آن‌قدر خود را درگیر بیماری و اندوه کرده‌ایم که فراموش می‌کنیم شوخی و مزاح مانند نور ماه می‌تواند تاریک‌ترین لحظات ما را روشن کند.
یک روز داشتم از سرکارم به خانه برمی‌گشتم. بچه‌ها مشغول فوتبال بازی و یکی از آن‌ها کنار زمین به شدت تیم خود را تشویق می‌کرد.
- چند چند هستید؟ پسر در حالی که لحظه‌ای از تشویق تیم خود غافل نبود، گفت: صفر _ چهارده
- جدی؟! ولی به نظر ناامید نمی‌باشی؟
پسرک با حالتی متعجّب نگاهم کرد و گفت:
- ناامید؟ برای چه؟ هنوز ده دقیقه مانده!

موضوعات: خبر  لینک ثابت



 [ 05:53:00 ق.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

 
 
انتظار ظهور حضرت مهدی ع
 
 
مداحی های محرم