پادشاهی قصد نوشیدن آب از جویباری را داشت ، شاهینش به جام زد و آب بر روی زمین ریخت . پادشاه عصبانی شد و با شمشیر به شاهین زد .

پس از مرگِ شاهین ، پادشاه در مسیر آب ، ماری بسیار سمی دید که مُرده و آب را مسموم کرده بود . وی از کشتن شاهین بسیار متاثر گشت .
مجسمه ای طلایی از شاهین ساخت و بر یکی از بالهایش نوشت:

یک دوست همیشه دوست شما است حتی اگر کارهایش شما را برنجاند .

روی بال دیگرش نوشت:

هر عملی که از روی خشم باشد محکوم به شکست است

موضوعات: داستانک  لینک ثابت



[شنبه 1397-04-16] [ 11:25:00 ب.ظ ]