آنقدر توبه شکستم زحیا دور شدم
خوگرفتم به گناه و زشما دور شدم

بی پرو بال و زمین گیر شدم
وقتی از آسمانِ سحر و فیضِ دعا دورشدم

دردمندم و همیشه به دوامحتاجم
ولی از لطف مداوا و عطا دورشدم

این غریبه شدنم حاصل بی معرفتی ست
آشنا داشته ام از آشنا دورشدم

دل خونِ پسر فاطمه یادم رفت
از سر خوان فاطمه بی چون و چرا دورشدم

ازخجالت سرم اینجا به زمین میافتد
تا رگ گردن من آمدی امّا دور شدم

هرچه انگار که نزدیک شب قدر شدم
از خداوند و ازشیر خدا دور شدم

یک نفر نیست مرا تا لب جاده ببرد
یک نفر نیست بگوید که چرا دور شدم

خبرم را برسانید به آقای نجف
من علی دارم و از خدا دور شدم
ألـلَّـھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



[دوشنبه 1397-03-07] [ 06:36:00 ق.ظ ]