مادرمو نمیفروشم

داماد به شکل نگهانی مهمانان را غافلگیر کرد در حالیکه میکروفن رو بدست گرفته بود و میگفت : چه کسی حاضره مادرم رو بخره و 3 بار این جمله رو تکرار کرد.!

جزئیات این داستان بر میگرده به شب عروسی زمانیکه عروس و داماد در کنار هم نشسته بودند ، عروس در گوش داماد گفت : مادرت رو از روی سکو بفرست پایین ؛ خوشم نمیاد!

و داماد میکروفن رو برداشت و گفت ” چه کسی مادرم رو میخره ؟”

حاضرین که از این رفتارش بشدت تعجب کردند همگی سکوت اختیار کردند…!

در این هنگام داماد انگشتر رو پرت کرد و گفت : ” من مادرم را خواهم خرید “

و رو به عروس کرد و طلاقش رو اعلام کرد ، مادرش رو برداشت و از سالن خارج شد…

و بعد از پخش شدن داستان ماجرا در منطقه مردی آمد و به پسر جوان گفت ” شوهری بهتر از تو برای دخترم نخواهم یافت ” و دخترش را به همسری او در آورد.

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



[جمعه 1397-04-22] [ 07:53:00 ب.ظ ]