امروز تصمیم گرفتم به یه سرى از کارمندام..
مرخصى بدم..
خسته شدن..
شایدم پیر و بى حوصله..
دیگه قاضى های خوبی نیستن.
باید برن و به زندگى خودشون برسن..
حتما مى پرسى که خوبى؟! پس دادگاه چى؟! دست تنها میمونیا

راستش من نه دادگاه دارم،نه قاضى
فقط تصمیم گرفتم دادگاهِ ذهنمو تعطیل کنم

خیلى چیزا که ذهنمو مشغول میکنه به من ربطى نداره.
که کی چی کار کرد کی چرا اینجوری لباس پوشید
واقعا به من چه
فقط خود خدا از پسِ قضاتش بر میاد.
دوست دارم به جاى دادگاه،یه گل فروشى تو ذهنم بزنم و همه چیزو زیبا صفت ببینم.
و همه آدما رو عین گلا دوست داشته باشم.
فارغ از رنگ و ظاهر و زیباییشون.

آسمان سقف پرواز تو نیست سقف پرواز تو ذهن توست .

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



[جمعه 1397-06-23] [ 09:28:00 ب.ظ ]