کربلا مدرسه نرجسیه(س) سنجان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



انتظار ظهور حضرت مهدی ع




جستجو






Random photo

سوره  مبارکه عبس آیه 24



  از هر دری   ...

? طرز فکر و نحوه ی دید ما به زندگی چگونه هست ?
? راننده تاکسی گفت:
«می‌دونی بهترین شغل دنیا چیه؟»
گفتم: «چیه؟»
گفت: «راننده تاکسی.»
خندیدم.
راننده گفت:
«جون تو…
هر وقت بخوای میای سرکار،
هر وقت نخوای نمیای،
هر مسیری خودت بخوای میری،
هر وقت دلت خواست
یه گوشه می‌زنی بغل استراحت می‌کنی،
هی آدم جدید می‌بینی،
آدم‌های مختلف،
حرف‌های مختلف،
داستان‌های مختلف…
موقع کار می‌تونی رادیو گوش بدی،
می‌تونی گوش ندی،

می‌تونی روز بخوابی شب بری سر کار،
هر کیو دوست داری می‌تونی سوار کنی،
هر کیو دوست نداری سوار نمی‌کنی،
آزادی، راحتی.»

دیدم راست می‌ گه …
گفتم: «خوش به حالتون.»
? ? ? ? ? ? ? ? ?
? راننده گفت:
«حالا اگه گفتی بدترین شغل دنیا چیه؟»
گفتم: «چی؟»
راننده گفت: «راننده تاکسی.»
بعد دوباره گفت:
.. هر روز باید بری سر کار،
دو روز کار نکنی
دیگه هیچی تو دست و بالت نیست،
از صبح هی کلاچ، هی ترمز،
پادرد،
زانودرد،
کمردرد،
با این لوازم یدکی گرون،

یه تصادفم بکنی که دیگه واویلا می‌شه،
هر مسیری مسافر بگه
باید همون رو بری،
هرچی آدم عجیب و غریب هست
سوار ماشینت میشه،
همه هم ازت طلبکارن،
حرف بزنی یه جور،
حرف نزنی یه جور،
رادیو روشن کنی یه جور،

رادیو روشن نکنی یه جور،
دعوا سر کرایه،
دعوا سر مسیر،
دعوا سر پول خرد،
تابستون‌ها از گرما می‌پزی،
زمستون‌ها از سرما کبود می‌شی.
هرچی می‌دویی آخرش هم لنگی.»

به راننده نگاه کردم.

? راننده خندید و گفت:

? «زندگی همه چیش همین‌جوره.
هم می‌شه بهش خوب نگاه کرد،
هم می‌شه بد نگاه کرد»

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



[شنبه 1397-06-24] [ 02:46:00 ب.ظ ]





  از هر دری   ...

یک دقیقه مطالعه

مسائل قدیمی را از ذهن خود پاک کنید، اسم تمامی افرادی را که از آنها دلگیر و عصبانی هستید بنویسید و برای هر کدام یک نامه با عنوان بخشش تهیه کنید و پیش خودتان نگه دارید
هربار باز خواستید یادشان بیفتید به این فکر کنید که انها الان دارند زندگی خودشان را میکنند و عصبانیت شما فقط روح شما را آزرده و کدر میکند. مشغول بودن به اتفاقات گذشته فقط توان و نیرو را هدر می دهد. دیگران را همان طور که هستند بپذیرید و سعی نکنید آنها را تغییر دهید.

هر اتفاقی بود تمام شد رفت، ذهنتان را با اینهمه انرژی منفی پر نکنید.
قلب‌تان را سبک کنید و به روزهای خوبِ آینده فکر کنید

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 02:35:00 ب.ظ ]





  از هر دری   ...

امروز تصمیم گرفتم به یه سرى از کارمندام..
مرخصى بدم..
خسته شدن..
شایدم پیر و بى حوصله..
دیگه قاضى های خوبی نیستن.
باید برن و به زندگى خودشون برسن..
حتما مى پرسى که خوبى؟! پس دادگاه چى؟! دست تنها میمونیا

راستش من نه دادگاه دارم،نه قاضى
فقط تصمیم گرفتم دادگاهِ ذهنمو تعطیل کنم

خیلى چیزا که ذهنمو مشغول میکنه به من ربطى نداره.
که کی چی کار کرد کی چرا اینجوری لباس پوشید
واقعا به من چه
فقط خود خدا از پسِ قضاتش بر میاد.
دوست دارم به جاى دادگاه،یه گل فروشى تو ذهنم بزنم و همه چیزو زیبا صفت ببینم.
و همه آدما رو عین گلا دوست داشته باشم.
فارغ از رنگ و ظاهر و زیباییشون.

آسمان سقف پرواز تو نیست سقف پرواز تو ذهن توست .

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



[جمعه 1397-06-23] [ 09:28:00 ب.ظ ]





  کرامت   ...

⚜کرامتی از حضرت رقیه سلام الله علیها
اگه خوندی و دلت شکست التماس دعا
?بگو نامش را حسین بگذارد …

طی نامه‌ای در تاریخ دوم جمادی الثانی 1418 هجری قمری دو کرامت به دفتر انتشارات مکتب الحسین سلام الله علیها ارسال نموده و مرقوم داشته‌اند:

روزی وارد حرم حضرت رقیه سلام الله علیها شدم،کانال ذکرهای گره گشا دیدم جمعی مقابل ضریح مقدس مشغول زیارت خواندن و عزاداری می‌باشند
و مداحی با اخلاص به نام حاج نیکوئی مشغول روضه خوانی است.

از او شنیدم که می‌گفت:
خانه‌های اطراف حرم را برای توسعه حرم مطهر خریداری می‌نمودند.

یکی از مالکین که یهودی یا نصرانی بود، به هیچ وجه حاضر نبود خانه‌ی خود را برای توسعه حرم بفروشد.
خریداران حاضر شدند که حتی به دو برابر و نیم قیمت خانه را از او بخرند،‌
ولی وی حاضر به فروش نشد!

بعد از مدتی زن صاحب خانه حامله شده و نزدیک وضع حمل وی می‌شود.
او را نزد پزشک معالج می‌برند،‌
بعد از معاینه می‌گوید:
بچه و مادر، ‌هر دو در معرض خطر می‌باشند و خانم باید زیر نظر ما باشد،
قبول کردند، ‌تا درد زایمان شروع شد.

صاحب خانه می‌گوید:
همسرم را به بیمارستان بردم و خودم برگشتم و آمدم درب حرم حضرت رقیه سلام الله علیها و به ایشان متوسل شدم و گفتم:
اگر همسر و فرزندم را نجات دادی و شفای آنان را از خدا خواستی و گرفتی خانه‌ام را به تو تقدیم می‌کنم.
مدتی مشغول توسل بودم،
‌بعد به بیمارستان رفتم و دیدم همسرم روی تخت نشسته و بچه در بغلش سالم است.

همسرم گفت: کجا رفتی؟
گفتم رفتم جایی کاری داشتم.
گفت: نه، ‌رفتی متوسل به دختر امام حسین علیه‌السلام شدی!‌
گفتم از کجا می‌دانی؟

زن جواب داد: من،‌ در همان حال زایمان که از شدت درد گاهی بیهوش می‌شدم،‌
دیدم دختر بچه‌ای وارد اطاق بیمارستان شد و به من گفت: ناراحت نباش، ما سلامتی تو و بچه‌ات را از خدا خواستیم،
فرزند شما هم پسر است،‌
سلام مرا به شوهرت برسان و بگو نامش را حسین بگذارد!‌
گفتم: شما کی هستید؟
گفت: من رقیه دختر امام حسین علیه‌السلام هستم.

بعد از روضه خوانی از مداح مذکور سوال کردم این داستان را از که نقل می‌کنی؟
در جواب گفت: از خادم حرم حضرت رقیه سلام الله علیها نقل می‌کنم، که خود از اهل تسنن می‌باشد و افتخار خدمتگزاری در حرم نازدانه امام حسین علیه‌السلام را دارد و پدرش نیز از خادمین حرم حضرت رقیه سلام الله علیها بوده است.

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 07:12:00 ق.ظ ]





  از هر دری   ...

حرف خودمونی

▪️حرف هایی که میزنیم،،،، دست دارند!!!
دست های بلندی که گاهی،
گلویی را می فشارند
و نفس فرد را می گیرند !!!

▪️حرف هایی که میزنیم،،،پا دارند !!!
پاهای بزرگی که گاهی،
جایشان را روی دلی می گذارند
و برای همیشه می مانند !!!

▪️حرف هایی که میزنیم ،،، چشم دارند !!!
چشم های سیاهی که،
گاهی به چشم های دیگران نگاه میکنند،
و آنها را در شرمی بیکران فرو میبرند !!!

پس

مراقب حرفهایی که میزنیم باشیم
زیرا
سنجیده سخن گفتن از سکوت هم دشوار تر است!!!!

موضوعات: تربیتی, از هر دری  لینک ثابت



 [ 07:03:00 ق.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

 
 
انتظار ظهور حضرت مهدی ع