( درد سر احوالپرسی)
یا احوال کسی را نپرس یا………

ابن سیرین کسی را گفت: چگونه ای؟
گفت: چگونه است حال کسی که پانصد درهم بدهکار است، عیالوار است و هیچ چیز ندارد؟

ابن سیرین به خانه خود رفت و هزار درهم آورد و به وی داد و گفت: پانصد درهم به طلبکار بده و باقی را خرج خانه کن و وای بر من اگر پس از این حال کسی را بپرسم!

گفتند: مجبور نبودی که قرض و خرج او را بدهی! گفت: وقتی حال کسی را بپرسی و او حال خود بگوید و تو چاره ای برای او نیندیشی، در احوالپرسی منافق باشی.

موضوعات: حکایت  لینک ثابت



[یکشنبه 1397-04-10] [ 05:01:00 ب.ظ ]