کربلا مدرسه نرجسیه(س) سنجان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30



انتظار ظهور حضرت مهدی ع




جستجو






Random photo

تبریک



  داستانک   ...

بزرگترین گناه

حضرت امام باقر علیه السلام وارد مسجد الحرام شد. گروهی از قریش که آنجا بودند، چون آن حضرت را دیدند پرسیدند: این شخص کیست؟ گفتند: پیشوای عراقی ها (شیعیان) است.

یکی از آنان گفت: خوب است کسی را بفرستیم تا از ایشان سؤالی بکند. سپس جوانی از آنان خدمت امام علیه السلام آمد و پرسید: آقا! کدام گناه از همه بزرگتر است؟

امام علیه السلام فرمود: شرابخواری.
جوان برگشت و پاسخ حضرت را به رفقای خود گزارش داد. بار دیگر او را فرستادند. جوان همین سوال را تکرار کرد.

حضرت فرمود: مگر به تو نگفتم شرابخواری! زیرا شراب، شرابخوار را به زنا، دزدی و آدم کشی وادار می کند و باعث شرک و کفر به خدا می گردد. شرابخوار کارهایی را انجام می دهد که از همه گناهان بزرگتر است.

بحارالانوار، ج 46،ص 458
✍ مرحوم علامه محمد باقر مجلسى

موضوعات: داستانک  لینک ثابت



[پنجشنبه 1397-03-03] [ 05:31:00 ق.ظ ]





  داستانک   ...

عمر گرانمایه

دو برادر بودند که یکی خدمتگزار پادشاه بود و دیگری با زحمت و نیروی بازو، روزی خود را در می آورد. یک بار برادر ثروتمند به برادر فقیر گفت: چرا خدمت پادشاه را نمی کنی تا از سختی و زحمت کار کردن رها شوی؟

برادر فقیر گفت: تو چرا کار نمی کنی تا از خواری و حقارت خدمت کردن رها شوی؟ زیرا افراد فرزانه گفته اند: اگر نان خود را بخوری و گوشه ای بنشینی از این که کمربندی از جنس طلا ببندی و خدمت دیگران را کنی بهتر است.

به دست آهن تفته کردن خمیر
به از دست بر سینه پیش امیر

عمر گرانمایه در این صرف شد
تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا

ای شکم خیره به تایی بساز
تا نکنی پشت به خدمت دو تا

موضوعات: داستانک  لینک ثابت



 [ 05:29:00 ق.ظ ]





  افطار خونین   ...

افطار خونین…

سوت خمپاره را که شنید روی زمین دراز کشید و همین طور که لقمه در دهانش بود با لحن طنزآلود همیشگی اش گفت:

“بی انصافا نمی‌ذارن آدم یه لقمه افطار کوفت بکنه"!

از ظهر آتش توپخانه دشمن بالا گرفته بود و انگار از آسمان جهنم می بارید.

برخاست و دوان رفت تا گالن را از تانکر آب پر کند و ببرد توی سنگر تا بچه ها افطار کنند.

به مقابل تانکر که رسید دوباره سوت خمپاره و انفجار و دراز کشیدن روی زمین.

هر طور بود گالن را پر کرد و دوید به سمت سنگر. سنگری که دیگر نبود.

روی سر رزمنده‌های تشنه و روزه‌دار خراب شده بود. یک عالم غصه آوار شد روی سرش.

به یاد شهدای عملیات رمضان
تیر ماه_1361

موضوعات: داستانک  لینک ثابت



[جمعه 1397-02-28] [ 06:24:00 ب.ظ ]





  داستانک   ...

برخویشتن بدی نکن!

شخصی به اباذر نوشت: به من چیزی از علم بیاموز! اباذر در جواب گفت: دامنه علم گسترده است ولی اگر می توانی بدی نکن بر کسی که دوستش می داری.

مرد گفت: این چه سخنی است که می فرمایی آیا تاکنون دیده اید کسی در حق محبوبش بدی کند؟

اباذر پاسخ داد: آری! جانت برای تو از همه چیز محبوب تر است. هنگامی که گناه می کنی بر خویشتن بدی کرده ای.

بحارالانوار، ج 22، ص 402

موضوعات: داستانک  لینک ثابت



[شنبه 1397-02-22] [ 06:07:00 ق.ظ ]





  داستانک   ...

پس انجیر کجا رفت؟

گویند: ظریفی به در خانه خواجه ای بخیل آمد و چشم بر درز در نهاد. دید که خواجه طبقی انجیر در پیش دارد و به رغبت تمام می خورد. ظریف حلقه بر در زد خواجه طبق انجیر را در زیر دستار پنهان کرد و ظریف آن را دید. پس برخاست و در بگشاد.

ظریف به خانه او آمد و بنشست خواجه گفت: چه کسی هستی و چه هنری داری؟ گفت: مردی حافظ و قاریم و قرآن را به ده قرائت می کنم. و فی الجمله آوازی و لهجه ای نیز دارم. خواجه گفت: برای من از قرآن، آیتی برخوان.

ظریف آغاز کرد که (وَالزَّیْتُونِ، وَطُورِ سِینِینَ، وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ/ قسم به زیتون و سوگند به طور سینین، و قسم به این شهر امن). خواجه گفت: «وَالتِّینِ» کجا رفت؟ ظریف گفت: زیر دستار.

موضوعات: داستانک  لینک ثابت



 [ 05:49:00 ق.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

 
 
انتظار ظهور حضرت مهدی ع
 
 
مداحی های محرم