کربلا مدرسه نرجسیه(س) سنجان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


اردیبهشت 1397
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



انتظار ظهور حضرت مهدی ع




جستجو






Random photo

توکل به خداوند در همه امورات زندگی



  چگونه گناهان فرو می ریزد   ...

چگونه گناهان فرو می ریزد

ابوعثمان می گوید: من با سلمان فارسی زیر درختی نشسته بودم، او شاخه خشکی را گرفت و تکان داد همه برگهایش فرو ریخت. آنگاه به من گفت: نمی پرسی چرا چنین کردم؟ گفتم: چرا این کار را کردی؟

در پاسخ گفت: یک وقت زیر درختی در محضر پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته بودم، حضرت شاخه خشک درخت را گرفت و تکان داد تمام برگهایش فرو ریخت. سپس فرمود: سلمان! سؤال نکردی چرا این کار را انجام دادم؟ عرض کردم: منظورت از این کار چه بود؟

فرمود: وقتی که مسلمان وضویش را به خوبی گرفت، سپس نمازهای پنچگانه را بجا آورد، گناهان او فرو می ریزد، همچنان که برگهای این درخت فرو ریخت.

بحارالانوار، ج 82، ص 319

موضوعات: سخنان بزرگان  لینک ثابت



[چهارشنبه 1397-02-19] [ 09:38:00 ب.ظ ]





  بزرگی را گفتند   ...

بزرگی را گفتند:
رازهمیشه شاد بودنت چیست؟
گفت:
دل برآنچه نمی ماندنمی بندم
فردا یک راز است،نگرانش نیستم
دیروزیک خاطره بودحسرتش رانمیخورم
وامروز یک هدیه است قدرش رامیدانم!

موضوعات: حکایت  لینک ثابت



 [ 09:31:00 ب.ظ ]





  مرده ای که بوی گلاب می داد   ...

مرده ای که بوی گلاب می داد

یکی از کارکنان غسال خانه بهشت زهرای تهران تعریف می کرد:

یک بار پیرمردی را آوردند که اصلا به مرده شبیه نبود، چهره روشن و بسیار تمیز و معطری داشت. وقتی پتو را کنار زدم بوی گلاب می داد. آنقدر تمیز و معطر بود که من از مسئول غسالخانه تقاضا کردم خودم شخصا این پیرمرد را بشورم و غسل بدهم، همه بوی گلاب را موقع شستشو و وقتی که آب روی تن این پیرمرد می ریختم حس می کردند. وقتی که کار غسل و کفن تمام شد بی اختیار در نماز و تشییع این پیرمرد شرکت کردم، بیرون برای تشییع و خاکسپاری اش صحرای محشری به پا بود. از بین ناله های فرزندانش شنیدم که گویا این پیرمرد هر روزش را با قرائت زیارت عاشورا شروع می کرد. از بستگانش دقیق تر پرسیدم، گویی این پیرمرد به این موضوع شهره بود، آدمی که هر روزش با زیارت عاشورا شروع می شد…

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 09:22:00 ب.ظ ]





  حدیث ناب   ...

امام حسن عسکرى (علیه السلام) :

زیاد یاد خدا و یاد مرگ باشید و قرآن را زیاد بخوانید .

برپیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فراوان صلوات فرستید که صلوات ده حسنه به شمار مى رود.

📗 بحارالانوار 78: 372 ح 12

موضوعات: احادیث  لینک ثابت



 [ 08:18:00 ب.ظ ]





  داستان   ...

همسر ملانصرالدین از او پرسید: فردا چه می کنی؟

گفت: اگر هوا آفتابی باشد به مزرعه می روم و اگر بارانی باشد به کوهستان می روم و علوفه می چینم.

همسرش گفت: بگو انشاء ا…

ملا گفت: انشاءا… ندارد فردا یا هوا آفتابیست یا بارانی!!

از قضا فردا در میان راه به راهزنان رسید و اورا گرفتند و کتک زدند و هرچه داشت با خود بردند . ملا نه به مزرعه رسید و نه به کوهستان رفت. به خانه برگشت و در زد. همسرش گفت: کیست؟

ملا گفت: ان شاءا… که منم!

🌷 همیشه ان شاءلله بگویید حتی در مورد قطعی ترین کار ها 🌷

موضوعات: طنز  لینک ثابت



 [ 08:15:00 ب.ظ ]





  زود قضاوت نکنید   ...

پسرکی دو سیب در دست داشت
مادرش گفت: یکی از سیب هاتو به من میدی؟
پسرک یک گاز بر این سیب زد و گازی به آن سیب…!
لبخند روی لبان مادر خشکید! سیمایش داد می زد که چقدر از پسرکش ناامید شده اما پسرک یکی از سیب های گاز زده را به طرف مادر گرفت و گفت:
بیا مامان! این یکی ، شیرین تره!!
مادر، خشکش زد چه اندیشه‌ای با ذهن خود کرده بود…!

هر قدر هم که با تجربه باشید قضاوت خود را به تأخیر بیاندازید
و بگذارید طرف، فرصتی برای توضیح داشته باشد.

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 08:09:00 ب.ظ ]





  غزالی و راهزنان   ...

غزالی و راهزنان

غزالی، دانشمند شهیر اسلامی، اهل طوس بود. در آن وقت، یعنی در حدود قرن پنجم هجری، نیشابور مرکز و سواد اعظم آن ناحیه بود و دارالعلم محسوب می شد. طلاب علم در آن نواحی برای تحصیل و درس خواندن به نیشابور می آمدند.

غزالی نیز طبق معمول به نیشابور و گرگان آمد و سالها از محضر اساتید و فضلا با حرص و ولع زیاد کسب فضل نمود. و برای آنکه معلوماتش فراموش نشود و خوشه هایی که چیده از دستش نرود، آنها را مرتب می نوشت و جزوه می کرد. آن جزوه ها را که محصول سالها زحمتش بود مثل جان شیرین دوست می داشت.

بعد از سالها عازم بازگشت به وطن شد. جزوه ها را مرتب کرده در توبره ای پیچید و با قافله به طرف وطن روانه شد.از قضا قافله با یک عده دزد و راهزن برخورد. دزدان جلو قافله را گرفتند و آنچه مال و خواسته یافت می شد یکی یکی جمع کردند.

نوبت به غزالی و اثاث غزالی رسید. همینکه دست دزدان به طرف آن توبره رفت، غزالی شروع به التماس و زاری کرد و گفت: «غیر از این، هرچه دارم ببرید و این یکی را به من واگذارید.» دزدها خیال کردند که حتما در داخل این بسته متاع گران قیمتی است. بسته را باز کردند، جز مشتی کاغذ سیاه شده چیزی ندیدند.

گفتند: «اینها چیست و به چه درد می خورد؟». غزالی گفت: «هرچه هست به درد شما نمی خورد، ولی به درد من می خورد». گفتند: به چه درد تو می خورد؟ غزالی گفت: «اینها ثمره ی چند سال تحصیل من است. اگر اینها را از من بگیرید، معلوماتم تباه می شود و سالها زحمتم در راه تحصیل علم به هدر می رود.». دزد راهزن گفت: به راستی معلومات تو همین است که در اینجاست؟ «بلی.» گفت: علمی که جایش توی بقچه و قابل دزدیدن باشد، آن علم نیست، برو فکری به حال خود بکن.

این گفته ی ساده ی عامیانه، تکانی به روحیه ی مستعد و هوشیار غزالی داد. او که تا آن روز فقط فکر می کرد که طوطی وار از استاد بشنود و در دفاتر ضبط کند، بعد از آن در فکر افتاد که کوشش کند تا مغز و دماغ خود را با تفکر پرورش دهد و بیشتر فکر کند و تحقیق نماید و مطالب مفید را در دفتر ذهن خود بسپارد. غزالی می گوید: «من بهترین پند را، که راهنمای زندگی فکری من شد، از زبان یک دزد راهزن شنیدم.»

داستان راستان جلد 1
علامه شهید مرتضی مطهری

موضوعات: حکایت  لینک ثابت



 [ 08:07:00 ب.ظ ]





  میوه های چربی سوز   ...

میوه های چربی سوز و لاغر کننده:

🍎 سیب خوشمزه و لاغر کننده 🍏

سیب سرشار از فیبر بوده و کالری بسیار کمی دارد و برای پوست و مو بسیار مفید است. سیب انرژی مورد نیاز بدن را تامین کرده و سوخت و ساز بدن را بالا میبرد و باعث چربی سوزی و کاهش وزن میشود.

موضوعات: پزشکی  لینک ثابت



 [ 08:01:00 ب.ظ ]





  حکایت   ...

حکایت آموزنده

روزی زنبور و مار با هم بحثشان شد. مار گفت: «انسان‌ها از ترس ظاهر خوفناک من می‌میرند نه به خاطر نیش زدنم.»

اما زنبور قبول نکرد. مار برای اثبات حرفش با زنبور قراری گذاشت. آنها رفتند و رفتند تا رسیدند به چوپانی که در کنار درختی خوابیده بود. مار رو به زنبور کرد و گفت: «من او را می‌گزم و مخفی می‌شوم و تو در بالای سرش سر و صدا ایجاد کن و خود نمایی کن.»

مار نیش زد و زنبور شروع به پرواز کردن در بالای سر چوپان کرد. چوپان فورا از خواب پرید و گفت: «ای زنبور لعنتی» و شروع به مکیدن جای نیش و تخلیه زهر کرد. مقداری دارو بر روی زخمش قرار داد و بعد از چند روز بهبودی یافت.

مدتی بعد که باز چوپان در همان حالت بود، مار و زنبور نقشه دیگری کشیدند. این بار زنبور نیش می‌زد و مار خودنمایی می‌کرد. این کار را کردند و چوپان از خواب پرید و همین که مار را دید از ترس پا به فرار گذاشت و به خاطر وحشت از مار دیگر زهر را تخلیه نکرد و ضمادی هم استفاده نکرد. چند روز بعد چوپان به خاطر ترس از مار و نیش زنبور مرد.

✅ برخی بیماری‌ها و کارها نیز همین گونه هستند. فقط به خاطر ترس از آنها، افراد نابود می‌شوند یا شکست می‌خورند. بیماری سرطان از جمله بیماری‌هایی است که دلیل عمده مرگ و میر بیمارانش باخت و تضعیف روحیه آنان است.
برای سلامتی تمام بیماران صلوات

موضوعات: حکایت  لینک ثابت



 [ 07:44:00 ب.ظ ]





  داستان واقعی   ...

امام جماعت مسجدی در ونک (یکی از محله‌های تهران) از قبل انقلاب تعریف میکرد:

روزی خانمی نیمه برهنه و بی حجاب و آرایش کرده با دست و سینه باز نزد من آمد و مسأله ای درمورد ارث پرسید!

گفتم خانم من هم می‌خواهم از شما مساله‌ای بپرسم؛ اگر جواب دادید من هم جوابتان را می‌دهم!

با تعجب پرسید: شما از من؟

🔸 گفتم: بله…

🔹 گفت: بفرمایید!

گفتم: شخصی در محلی مشغول خوردن غذاست؛ غذا هم بسیار خوشبو و مطبوع است!
از قضا گرسنه‌ای از کنار او می‌گذرد. از دیدن غذا و شنیدن بوی خوش آن پایش از حرکت می‌ایستد!

جلوی او می‌نشیند تا شاید تعارفش کند ولی مرد هیچ اعتنایی نمی‌کند!

شخص گرسنه تقاضای یک لقمه می‌کند اما او می‌گوید: غذا مال خودم است و نمی‌دهم!
هر چه او التماس می‌کند، این به خوردن ادامه می‌دهد!
خانم؛ این چگونه آدمی است؟؟
گفت: این شخص خیلی بی‌رحم است! از شمر بدتر است!

‍گفتم: گرسنه دو جور است: یکی گرسنه شکم، یکی گرسنه شهوت، یک جوان گرسنه، وقتی یک خانم نیمه برهنه و زیبا را می بیند که همه نوع عطرها و آرایش های مطبوع و دلکِش را دارد! هرچه با او راه می‌رود تا شاید خانم یک توجهی به او کند و مقداری روی خوش نشان بدهد، آن خانم اعتنا نمی‌کند!جوان اظهار علاقه می‌کند ولی زن محل نمی‌گذارد! بعد از هزاربار خواهش و تمنا، زن می‌گوید: من هرزه نیستم و حاضر نخواهم بود با توصحبت کنم جوان با تمام وجود التماس می‌کند ولی زن ذره‌ای توجه نمی کند!

️به نظر شما این زن چگونه آدمی است؟؟ آن خانم کمی که فکر کرد، بلند شد و رفت!

فردا درب منزل صدا کرد! رفتم در را باز کردم؛ دیدم سرهنگی ایستاده و اجازه ورود می‌خواهد؛
وقتی وارد اتاق شد گفت: من شوهر همان خانم دیروزی هستم وقتی که با او ازدواج کردم خواهش کردم باحجاب باشد اما هرچه خواهش و تهدید کردم زیر بار نرفت!

دیروز ناگهان آمد و از من چادر خواست! نمی‌دانم شما دیروز به او چه گفتید!!

ماجرا را برایش تعریف کردم؛

او هم بسیار تشکر کرد و رفت…

موضوعات: اجتماعی حجاب  لینک ثابت



 [ 07:38:00 ب.ظ ]





  حکایت   ...

حڪـایــت

📚 داستانی خــواندنــے 📚

روزی مردی با مشاهده آگهی شرکت مایکروسافت برای استخدام یک سرایدار به آنجا رفت.
در راه به امید یافتن یک شغل خوب کمی خرید کرد.
در اتاق مدیر همه چیز داشت به خوبی پیش میرفت تا اینکه مدیر گفت:
اکنون ایمیلتان را بدهید تا ضوابط کاریتان را برایتان ارسال کن.

مرد گفت: من ایمیل ندارم.
مدیر گفت: شما میخواهید در شرکت مایکروسافت کار کنید ولی ایمیل ندارید. متاسفم من برای شما کاری ندارم.

مرد ناراحت از شرکت بیرون آمد و چیزهایی که خریده بود را در همان حوالی به عابران فروخت و سودی هم عایدش شد.

از فردای آن روز مرد از حوالی خانه خود خرید میکرد و در بالای شهر میفروخت و با سود حاصل خریدهای بعدی اش را بیشتر کرد.
تا جایی که کارش گرفت. مغازه زد و کم کم وارد تجارت های بزرگ و صادرات شد.یک روز که با مدیر یک شرکت بزرگ در حال بستن قرارداد به صورت تلفنی بود، مدیر آن شرکت گفت:
ایمیلتان را بدهید تا مدارک را برایتان ارسال کنم.
مرد گفت: ایمیل ندارم.
مدیر آن شرکت گفت: شما با این همه توان تجاری اگر ایمیل داشتین دیگه چی میشدین.

☘ مرد گفت: احتمالآ سرایدار شرکت مایکروسافت بودم……!!

گاهی نداشته های ما به نفع ماست

موضوعات: حکایت  لینک ثابت



 [ 07:29:00 ب.ظ ]





  پزشگی   ...

بیشتر انسان ها هنگام افسردگى و نا امیدى ناخودآگاه به وضعیت جنینى مى خوابند.

این وضعیت خواب،محیط امن رحم مادر را در ذهن ناخودآگاه تداعى مى کند .

موضوعات: پزشکی  لینک ثابت



 [ 07:23:00 ب.ظ ]





  ضرب المثل   ...

ضرب المثل
دم گربه نیم ذرع است

🔹 روزی در یک هوای سرد ارباب به نوکرش گفت برو بیرون ببین اگر باران می بارد لباس مناسب تر بپوشم نوکر تنبل ، در جواب گفت : بیرون رفتن ندارد گربه مان تازه از بیرون آمده اگر بدنش خیس بود بدان که باران می بارد .

🔸 ارباب دوباره گفت : می خواهم پارچه ای برای میزبانم ببرم ، برو وسیله ای بیاور که دو ذرع ازین پارچه را ببرم . نوکر گفت : دم گربه نیم ذرع است ، چهار تا دم گربه می شود 2 ذرع . ارباب عصبانی شد و گفت : لااقل برو سنگ یک منی بیاور تا با آن گندم وزن کنم . نوکر تنبل جواب داد : که من گربه را بارها کشیدم درست یک من است گربه را به جای سنگ استفاده کن .

🔹 ارباب بسیار عصبانی شد و گربه را از خانه بیرون انداخت و گفت : ” خیالت راحت شد حالا برو هم سنگ و هم وسیله اندازه گیری پارچه را بیاور و هم ببین باران می بارد یا نه ” .

به همین دلیل است که هر وقت کسی بخواهد تنبلی کند به او می گویند | برای او دم گربه نیم ذرع است |

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 07:15:00 ب.ظ ]





  آیا می دانید؟؟؟؟    ...

چرا به سوره توحید میگن اخلاص⁉️

چون این سوره تنها و خالص ، سخن از الله میگوید.

نه حرفی از بهشت دارد و نه جهنم نه پیامبران و نه ائمه و نه هیچ چیز دیگر ،
خالص خالص معرفی الله است.
چه جالب اینکه این سوره را شناسنامه الله می گویند ، و جالب تر اینکه الله به عدد ابجد 66 است
و تعداد حروف این سوره هم شصت و شش حرف می باشد.
وجالبتر اینکه 66 بار یا الله گفتن بعد از هرفریضه واجب جهت برآورده شدن حاجات بسیار مجرب است.

موضوعات: نکته ای از قرآن  لینک ثابت



 [ 07:12:00 ب.ظ ]





  ببخشیم   ...

ببخشیم تا بخشیده شویم ….

🌷 آیت الله مجتهدی تهرانی؛

🔹 یکی از کار های جاهلانه انتقام گرفتن است،
به شکرانه ی اینکه خدا بهت قدرت داده و میتونی انتقام بگیری
شکرش اینه که انتقام نگیری و عفوش کنی
حالا او به شما یک بدی کرده … شما صرف نظر کن

🔹 اگر صرف نظر کنی ، خدا هم در قیامت صرف نظر میکنه

🔹 ما این همه گناه کردیم توقع داریم خدا ما را ببخشه و از ما بگذره

🔹 اما کسی که به ما بدی کرده و اومده عذر خواهی هم میکنه
… حاضر نیستیم ببخشیم

❗️انسان باید گذشت داشته باشه

موضوعات: سخنان بزرگان  لینک ثابت



 [ 06:53:00 ب.ظ ]





  حدیث روز   ...

️پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله:

{{ أَرْبَعَةٌ فِی الذَّنْبِ شَرٌّ مِنَ الذَّنْبِ الِاسْتِحْقَارُ وَ الِافْتِخَارُ وَ الِاسْتِبْشَارُ وَ الْإِصْرَار }}

چهار چیز در گناه وجود دارد که از خود گناه بدتر است :

1. کوچک شمردن گناه :
یعنی وقتی به نامحرم نگاه شهوت آلود میکنی به خودت بگویی : اینکه چیز مهمی نیست ، زنا که نکردیم ، قتل که نکردیم.

2. افتخار کردن به گناه :
مثلا خاطره ی خلافکاریهای خودت را با افتخار تعریف کنی

3. شادمانی کردن به گناه
یعنی بعداز گناه خوشحالی کردن یعنی مثلا بگویی عجب کلاهی سرش گذاشتم ، کیف کردم.

4. اصرار برگناه :
️ مثلا بگویی خوب کردم زدم ، بازهم میزنم ! خوب کردم رشوه گرفتم بازم میگیرم ، خوب کردم مواد فروختم بازم میفروشم تازه راه و چاهش را بلد شده ام .

| 📚 :مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج11، ص: 349

موضوعات: احادیث  لینک ثابت



 [ 06:51:00 ب.ظ ]





  آیت الله بهجت (ره )   ...

آیٺ اللہ بهجٺ (رہ):

شب ڪہ انسان مےخوابد، ملائڪہ موڪل بر انسان،
او را براے نماز بیدار مےڪنند.

و بعد چون انسان اعتنا نمےڪند و دوباره مےخوابد
باز او را بیدار مےڪنند.
دوباره مےخوابد، باز او را بیدار مےڪنند…

این بیدارےها تصادفے و از روے اتفاق نیسٺ،
بلڪہ بیداریهاے ملڪوتے اسٺ ڪہ بہ وسیلہ فرشتگان انجام مےگیرد.

اگر انسان استفاده ڪرد و برخاسٺ، آنها تقویٺ و تایید مےڪنند، و روحانیٺ مےدهند.

وگرنہ متأثر مےشوند و ڪسل بر مےگردند.

اگر از خواب برخاستید آن ملائڪہ را ڪہ نمےبینید،
اقلاً بہ آنها سلام ڪنید و تشڪر نمایید!

موضوعات: سخنان بزرگان  لینک ثابت



 [ 06:46:00 ب.ظ ]





  رضایت خدا   ...

آیت اللہ مجتهدے تهرانے(ره):

⬅️ چگونہ بدانیم خدا از ما راضے است؟

❤️ اگر می‌خواهے بدانے خدا از تو راضے است یا نہ، بہ دلت مراجعہ کن! ببین در زندگے از خدا راضے هستے؟ اگر راضے هستے؛ بدان کہ خدا هم از تو راضے است و اگر در گوشہ دلت از خدا ناراضے هستے. متوجہ باش کہ خدا هم از تو نا‌راضے است.

❗️خداوند از سہ گروہ تعجب می‌کند.

1. کسے کہ نماز می‌خواند و می‌داند مقابل چہ خدایے ایستادہ است، ولے در نماز حضور قلب ندارد و حواسش بہ نماز نیست.

2. کسے کہ عمرے است روزے خدا را می‌خورد و غصہ روزے فردا را دارد.

3. کسے کہ می‌خندد در حالے کہ نمی‌داند خدا از او راضے هست یا نہ!

موضوعات: تربیتی  لینک ثابت



 [ 06:43:00 ب.ظ ]





  حدیث ناب   ...

آیت‌الله بهجت

ترک معصیت، حاصل نمی‌شود به‌طوری‌که ملکۀ شخص بشود، مگر با دوام مراقبه و یاد خدا در هر حال و زمان و مکان و در میان مردم و در خلوت؛ [امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: ] «لَا أَقُولُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَکِنْ ذِکْرُ اللَّهِ عِنْدَ حَلالِهِ وَ حَرَامِهِ» (منظورم [از ذکر] سبحان‌الله و الحمدلله و لااله‌الاالله نیست؛ بلکه یاد خدا نزد حلال و حرام است).

موضوعات: احادیث  لینک ثابت



 [ 06:40:00 ب.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

 
 
انتظار ظهور حضرت مهدی ع