کربلا مدرسه نرجسیه(س) سنجان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


اردیبهشت 1397
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



انتظار ظهور حضرت مهدی ع




جستجو






Random photo

نکوهش زیاده‌گویی و زیاده‌خواری



  علت مرگ مغزچیست؟؟؟؟    ...

️استرس باعث مرگ مغزتان می شود
ماه ها در معرض استرس بودن عصب های مغز را از بین می برد و بر منطق، قدرت یادگیری و حافظه تاثیر می گذارد.

موضوعات: پزشکی  لینک ثابت



[یکشنبه 1397-02-23] [ 09:10:00 ب.ظ ]





  قناعت   ...

قناعت از دیدگاه سلمان فارسی

روزی سلمان، اباذر را به مهمانی دعوت کرد و اباذر نیز دعوت سلمان را قبول نمود و به خانه وی رفت. هنگام صرف غذا سلمان چند تکه نان خشک را از کیسه بیرون آورد و آنها را تر کرد و جلوی اباذر گذاشت.

هر دو با هم مشغول میل غذا شدند. اباذر گفت: اگر این نان نمک نیز داشت خوب بود. سلمان برخاست و از منزل بیرون آمد و ظرف آب خود را در مقابل مقداری نمک گرو گذاشت و برای اباذر نمک آورد.

اباذر نمک را بر نان می پاشید و هنگام خوردن می گفت: شکر و سپاس خدای را که چنین صفت قناعت را به ما عنایت فرموده است. سلمان گفت: اگر قناعت داشتیم، ظرف آبم به گرو نمی رفت.

بحارالانوار، ج 22، ص 321

موضوعات: حکایت  لینک ثابت



 [ 09:00:00 ب.ظ ]





  پزشکی   ...

سیاه دانه و روغن سیاه دانه

خوردن روزانه سیاه دانه برای سلامتی بسیار مفید است. همچنین می‌توانید از پودر و جوشانده آن برای درمان استفاده کرد. درمان گیاهی دیسک کمر با سیاه دانه یکی از موثرترین روشهاست. در این روش می توانید پودر یا جوشانده آن را با مقداری عسل مخلوط کرده و در مدت 2 ماه از آن استفاده کنید.

موضوعات: پزشکی  لینک ثابت



 [ 02:40:00 ب.ظ ]





  پزشکی   ...

قبل از خوردن، غذا را خوب بو کنید:به گفته متخصصان قدرت چشایی با بو کردن تقویت می شود. هر چه مولکول های بیشتری به گیرنده های بینی برسد قدرت چشایی قوی تر می شود.

موضوعات: پزشکی  لینک ثابت



 [ 02:38:00 ب.ظ ]





  دنیا دار مکافات است   ...

دنیادارمڪافات است‼️

وقتی پرنده ای زنده است……….
مورچه هارا میخورد

وقتی میمیرد …….مورچه ها اورا میخورند…
زمانه وشرایط در هر موقعی میتواند تغییر ڪند….

•| در زندگی هیچ ڪسی را آزار یا تحقیر نڪنید…..

•| شاید امروز قدرتمند باشید……..
اما یادتان باشد
زمان از شما قدرتمند تر است……

•| یڪ درخت میلیون هاچوب ڪبریت را میسازد…
اما وقتی زمانش برسد…..فقط یڪ چوب ڪبریت…
برای سوزاندن میلیون ها درخت ڪافی است.

امروز ڪسی را میزنی….
فردا از خودت زده میشوی…..
….پس خوب باشید وخوبی ڪنید….

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 02:35:00 ب.ظ ]





  انبه بخورید!!!!!!    ...

اگر در روز بیشتر از 1 ساعت با گوشی کار میکنید حتما انبه بخورید

🔺 انبه یکی از بهترین میوه هابرای تقویت بینایی چشم است که به ترمیم غشای مخاطی چشم کمک کرده و مانع دو بینی میشود

موضوعات: پزشکی  لینک ثابت



 [ 02:32:00 ب.ظ ]





  حتما بخوانید   ...

زیباست حتمابخونید

وحشتناک ترین لحظه ى زندگى،
لحظه ایست که انسان رادر سرازیرى قبرمیگذارند.

شخصى نزدامام صادق(علیه السلام)رفت
و گفت من از ان لحظه بسیارمیترسم،
چه کنم؟

امام صادق(علیه السلام)فرمودند:
✨زیارت عاشورا را زیاد بخوان

آن مرد گفت چگونه با خواندن زیارت
عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم؟
امام صادق فرمود: مگر در پایان زیارت عاشورا نمى خوانید.

اللهم ارزقنى شفاعة الحسین یوم الورود؟

یعنی خدایا شفاعت حسین(ع)را
هنگام ورود به قبر روزى من کن.

️زیارت عاشورا بخوانید تا امام حسین(ع) در آن لحظه به فریادتان برسد.

موضوعات: احادیث  لینک ثابت



 [ 02:30:00 ب.ظ ]





  حکمت ها   ...

حـڪمت های ناب عـَـلَـوی

و درود خـداوند بر او باد؛ فـرمود:

همـراه مےخواهـے؛
▫️خدا.

دنیا مےخـواهـے؛
▫️ عبرت از گذشـتگان.

رفیق مےخـواهـے؛
▫️ ثبت ڪنندگانِ عمل.

ڪسب مےخـواهـے؛
▫️ عبادتِ خدا.

مونس مےخـواهـے؛
▫️ قـرآن.

موعظه مےخـواهـے؛
▫️ مـرگ.

و اگر مرگ ڪفایت نڪرد،
آتشِ جـهنم ڪـفایت مےڪـند.

موضوعات: احادیث  لینک ثابت



 [ 02:26:00 ب.ظ ]





  حدیث ناب   ...

امام علی(علیه السلام):

کسی که در دشمنی زیاده روی کند گناهکار و آنکس که در دشمنی کوتاهی کند ستمکار است و هر کس که بی دلیل دشمنی کند تقوا ندارد.

موضوعات: احادیث  لینک ثابت



 [ 02:18:00 ب.ظ ]





  تراول خرمایی شیرینی برای ماه رمضان   ...

ترافل خرمایی
مخصوص ماه مبارک رمضان

مواد لازم :

خرمای بدون هسته : 200 گرم
بیسکویت پتی بور آسیاب شده : 8 تا 10عدد
کنجد سفید : 1قاشق غذاخوری
کره پاستوریزه : 20 گرم
مغز گردو : به میزان لازم
پودر گل محمدی، پودر نارگیل، کنجد : به میزان لازم

طرز تهیه :

ابتدا پوست خرمارو میگیریم در قابلمه ی دیگر کره رو ذوب میکنیم و خرمارو بهش اضافه کرده و یک قاشق کنجد اضافه میکنیم حدود 5 تا 10 دقیقه با شعله ی کم تفت میدیم طوری که کره ب خورد خرما بره و خرما وسط قابلمه جمع شه از روی اجاق برمیداریم و میذاریم سرد بشه بعد بیسکویتو به خرما اضافه کرده با دست ورز میدیم (اگه خرماتون شل بود ی کم دیگه بهش بیسکویت اضافه کنید) بعد از مواد یه کم برمیداریم داخلش مغز گردو میذاریم و گرد میکنیم داخل کنجد یا نارگیل یا گل محمدی میغلطونیم تو ظرف مورد نظر میچینیم یا داخل کپسول کاغذیای کوچیک میذاریم.

نکته❗️❗️

اگر خرماتون سفته پوستش به راحتی جدا نمیشه 2 دقیقه داخل آب جوش روی اجاق میذاریم اینجوری پوستش به راحتی جدا میشه

نوش جان

موضوعات: آشپزی  لینک ثابت



 [ 06:05:00 ق.ظ ]





  چند دقیقه تامل   ...

“چند دقیقه تأمل”

گاهی برای زندگیمان یک رژیم بنویسیم :

یک رژیم برای خلاصی از شر سنگینی روزگار که گاهی بر سینه ما سنگینی میکند.
رژیم که مختص چاقی یا لاغری نیست
گاهی باید یک رژیم خوب برای روح و افکارمان بگیریم؛ مثل
رژیم کمتر حرص خوردن
رژیم کمتر غصه خوردن
رژیم بی اندازه مهربان بودن
رژیم بی ریا کمک کردن
رژیم بی توقع دوست داشتن
رژیم دوری از افکار منفی
رژیم دوری از رفتارهای منفی بیایید رژیم آرامش بگیریم …
توصیه میکنم در ماه رمضان این رژیم را بگیرید
سه کیلو از بیماریهایتان کم میشود

موضوعات: اخلاقی, تربیتی  لینک ثابت



 [ 06:05:00 ق.ظ ]





  تاجر متوکل   ...

تاجر متوکل

در زمان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم مردی همیشه متوکل به خدا بود و برای تجارت از شام به مدینه می آمد. روزی در راه دزد شامی سوار بر اسب، بر سر راه او آمد و شمشیر به قصد کشتن او کشید. تاجر گفت: ای سارق اگر مقصود تو مال من است، بیا بگیر و از قتل من درگذر. سارق گفت: قتل تو لازم است، اگر ترا نکشم مرا به حکومت معرفی می کنی.

تاجر گفت: پس مرا مهلت بده تا دو رکعت نماز بخوانم؛ سارق او را امان داد تا نماز بخواند. مشغول نماز شد و دست به دعا بلند کرد و گفت: بار خدایا از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تو شنیدم هر کس توکل کند و ذکر نام تو نماید در امان باشد، من در این صحرا ناصری ندارم و به کرم تو امیدوارم.

چون این کلمات بر زبان جاری ساخت و به دریای صفت توکل خویش را انداخت، دید سواری بر اسب سفیدی نمودار شد، و سارق با او درگیر شد. آن سوار به یک ضربه او را کشت و به نزد تاجر آمد و گفت: ای متوکل، دشمن خدا را کشتم و خدا تو را از دست او خلاص نمود.

تاجر گفت: تو کیستی که در این صحرا به داد من غریب رسیدی؟ گفت: من توکل توام که خدا مرا به صورت ملکی در آورده و در آسمان بودم که جبرئیل به من ندا داد: که صاحب خود را در زمین دریاب و دشمن او را هلاک نما. الان آمدم و دشمن تو را هلاک کردم، پس غایب شد.

تاجر به سجده افتاد و خدای را شکر کرد و به فرمایش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در باب توکل اعتقاد بیشتری پیدا کرد. پس تاجر به مدینه آمد و خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسید و آن واقعه را نقل کرد، و حضرت تصدیق فرمود.

👌 آری توکل انسان را به اوج سعادت می رساند و درجه متوکل درجه انبیاء و اولیاء و صلحاء و شهداء است.

موضوعات: حکایت  لینک ثابت



 [ 05:59:00 ق.ظ ]





  چو من آیم او برود   ...

چو من آیم او رود

گویند حضرت آدم نشسته بود، شش نفر آمدند، سه نفر طرف راستش نشستند و سه نفر طرف چپ.

به یکی از سمت راستی‌ها گفت: «تو کیستی؟» گفت: «عقل.» پرسید: «جای تو کجاست؟»گفت: «مغز.»

از دومی پرسید: «تو کیستی؟» گفت: «مهر.» پرسید: «جای تو کجاست؟» گفت: «دل.»

از سومی پرسید: «تو کیستی؟» گفت: «حیا.» پرسید: «جایت کجاست؟» گفت: «چشم.»

سپس به جانب چپ نگریست و از اولی سؤال کرد: «تو کیستی؟» جواب داد: «تکبر.» پرسید: «محلت کجاست؟» گفت: «مغز.» گفت: «با عقل یک جایید؟» گفت: «من که آمدم عقل می‌رود.»

از دومی پرسید: «تو کیستی؟» جواب داد: «حسد.» محلش را پرسید. گفت: «دل.» پرسید: «با مهر یک مکان دارید؟» گفت: «من که بیایم، مهر خواهد رفت.»

از سومی پرسید: «کیستی؟»گفت: «طمع.» پرسید: «مرکزت کجاست؟» گفت: «چشم.» گفت: «با حیا یک جا هستید؟» گفت: «چون من داخل شوم، حیا خارج می شود.»

موضوعات: اخلاقی, تربیتی  لینک ثابت



 [ 05:57:00 ق.ظ ]





  بصیرت   ...

بصیرت در کلام علما و بزرگان

💢اگر می خواهید #بصیرت پیدا کنید و چشم دلتان باز شود، در محضر قرآن باشید💢

1_قول اول امام صادق(علیه السلام)
🔸 هر که بدون #بصیرت عمل کند مانند کسی است که بیراهه می رود، هر چند شتاب کند از هدف دورتر می شود
📒 اصول کافی

2_قلم دوم امام خمینی ره
🔸 اگر من بخواهم یک توصیه به شما بکنم ان توصیه این خواهد بود که #بصیرت خودتان را زیاد کنید، بلاهایی که بر ملت‌ها وارد می‌شود، در بسیاری از موارد بر اثر #بی‌بصیرتی است.

3_قلم سوم رهبر معظم انقلاب
🔸 نداشتن #بصیرت مثل نداشتن چشم است، راه را انسان نمیبیند، بله، عزم هم دارید ، اراده هم دارید ،اما نمیدانید کجا بروید

4_قلم چهارم علامه حسن زاده املی
🔸 چند آیه آخر سورهٔ مبارکهٔ فرقان، از آیه « وَ عِبادُ الرَّحمنِ الَّذینَ یَمشُونَ عَلَی الأرضِ هَوناً » تا آخر سوره برای اهل #بصیرت دستورالعمل کلّی است. خداوند سبحان توفیق عطا فرماید که قرآن کریم را که همه آن دستورالعمل و برنامه الهی مدینهٔ فاضله ساز و انسان ساز است که « إنَّ هَذَا القُرآنَ یَهدی لِلّتی هَیَ أقوَم » در متن امور و شئون زندگی خودمان بکار بندید
📒 نور علی نور

🔸 اگر می خواهید #بصیرت پیدا کنید و چشم دلتان باز شود ، در محضر قرآن باشید

5_قلم پنجم حضرت علامه طباطبایی
🔸 قرائت قرآن، نور چشم را زیاد می کند، همان گونه که بر #بصیرت دل می افزاید

6_قلم ششم علامه شعرانی ره
🔸 دین و شریعت برای همه است؛اما حکمت را به همه کس ندادند و آن را که دادند،خیر بسیار دادندچون شریعت را با #بصیرت دریافت

7_ قلم هفتم آیت الله شهید دستغیب
🔸 برگشت همه بدبختی ها به غفلت است ، چشم #بصیرت که از شنیدن حقایق باز می ماند ودل که از درک واقعیات عاجز میماندتا به جایی که از چهارپایان پست تر میگردد، همه دراثر غفلت است .

موضوعات: سخنان بزرگان  لینک ثابت



 [ 05:53:00 ق.ظ ]





  چادر مشکی   ...

️ شاید باور نکنی!
من خودم تازه باور کردم…

یکبار فاطمه به من گفت؛
باور نکردم!
اما حالا ایمان دارم…

ایمان دارم که فرق می‌کند؛
ایمان دارم تاثیر دارد؛
دین آدم‌ها روی مسئولیت‌پذیری‌شان

فاطمه گفت وارد مطب دکتر که می‌شوم چشمم به پشت در اتاقش که می‌افتد 👀 چادر مشکی‌اش را که روی چوب لباسی می‌بینم؛
آرام می‌شوم…

فاطمه گفت هر دکتری که بروم اول پشت در اتاق دنبال چادرمشکی اش می‌گردم که دلم آرام بشود

باور نکردم که میتواند چادرمشکی این اطمینان را به من بدهد

اما حسش کردم
با تمام وجود…

هر بار که دکتری با بسم الله شروع به کار کرد دلم آرام شد؛ فهمیدم اگر سوگندنامه‌ی روز دکتر‌شدنش به وظیفه‌شناسی‌اش کمک نکند، دین داری‌اش به او کمک می‌کند که تمام سعی‌اش را بکند که اشتباه نکند!

هر بار وارد مطب دکتری شدم چشم به چوب لباسی‌اش دوختم و دنبال چادر مشکی‌اش گشتم که بدانم قرار است سلامتی‌ام را به دست چه کسی بسپارم؟؟

فرقی نمی کند که بخندید! یا مثال نقض بیاورید که محکوم بشوم…

چون می‌دانم باورش سخت است.
خود من هم آن روز به این حرف فاطمه از ته دل خندیدم.

اسمش را شانس بگذارید یا اتفاق، فرقی نمی‌کند!

من ایمان آوردم که دینداری آدم‌ها به وظیفه‌شناسی‌شان کمک می‌کند حتی بیشتر از سوگند‌نامه‌ی روز فارغ التحصیلی!

اگر همه هم به دنبال لوح تقدیر قاب شده روی دیوار بگردند من هنوز  وارد مطب که می شوم به چوب لباسی خیره می شوم و گوش هایم را به صدای بسم الله می سپارم!

موضوعات: اجتماعی حجاب  لینک ثابت



 [ 05:44:00 ق.ظ ]





  شعر   ...

وااااای که چقدر این شعر زیباست
لطفا کامل بخونین اگه گریه کردی و دلت شکست التماس دعا

خواب بودم، خواب دیدم مرده ام/
بی نهایت خسته و افسرده ام/
تا میان گور رفتم دل گرفت/
قبر کن سنگ لحد را گل گرفت/
روی من خروارها از خاک بود/
وای، قبر من چه وحشتناک بود!
بالش زیر سرم از سنگ بود/
غرق ظلمت، سوت و کور تنگ بود/
هر که آمد پیش، حرفی راند و رفت/
سوره ی حمدی برایم خواند و رفت/
خسته بودم هیچ کس یارم نشد/
زان میان یک تن خریدارم نشد/
نه رفیقی، نه شفیقی، نه کسی/
ترس بود و وحشت و دلواپسی/
ناله می کردم ولیکن بی جواب/
تشنه بودم، در پی یک جرعه آب/
آمدند از راه نزدم دو ملک/
تیره شد در پیش چشمانم فلک/
یک ملک گفتا: بگو دین تو چیست؟
دیگری فریاد زد: رب تو کیست؟
گر چه پرسش ها به ظاهر ساده بود/
لرزه بر اندام من افتاده بود/
هر چه کردم سعی تا گویم جواب/
سدّ نطقم شد هراس و اضطراب/
از سکوتم آن دو گشته خشمگین/
رفت بالا گرزهای آتشین/
قبر من پر گشته بود از نار و دود/
بار دیگر با غضب پرسش نمود:
ای گنه کار سیه دل، بسته پر/
نام اربابان خود یک یک ببر/
گوئیا لب ها به هم چسبیده بود/
گوش گویا نامشان نشنیده بود/
نامهای خوبشان از یاد رفت/
وای، سعی و زحمتم بر باد رفت/
چهره ام از شرم میشد سرخ و زرد/
بار دیگر بر سرم فریاد کرد:
در میان عمر خود کن جستجو/
کارهای نیک و زشتت را بگو/
هر چه می کردم به اعمالم نگاه/
کوله بارم بود مملو از گناه/
کارهای زشت من بسیار بود/
بر زبان آوردنش دشوار بود/
چاره ای جز لب فرو بستن نبود/
گرز آتش بر سرم آمد فرود/
عمق جانم از حرارت آب شد/
روحم از فرط الم بی تاب شد/
چون ملائک نا امید از من شدند/
حرف آخر را چنین با من زدند:
عمر خود را ای جوان کردی تباه/
نامه اعمال تو باشد سیاه/
ما که ماموران حق داوریم/
پس تو را سوی جهنم می بریم/
دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود/
دست و پایم بسته در زنجیر بود/
نا امید از هرکجا و دل فکار/
می کشیدندم به خِفّت سوی نار/
ناگهان الطاف حق آغاز شد/
از جنان درهای رحمت باز شد/
مردی آمد از تبار آسمان/
دیگران چون نجم و او چون کهکشان/
صورتش خورشید بود و غرق نور/
جام چشمانش پر از خمر طهور/
چشمهایش زندگانی می سرود/
درد را از قلب انسان می زدود/
بر سر خود شال سبزی بسته بود/
بر دلم مهرش عجب بنشسته بود/
آمده اینجا حسین فاطمه؟!
صاحب روز قیامت آمده/
گوئیا بهر شفاعت آمده/
سوی من آمد مرا شرمنده کرد/
مهربانانه به رویم خنده کرد/
گشتم از خود بی خود از بوی حسین (ع)/
من کجا و دیدن روی حسین (ع)/
گفت: آزادش کنید این بنده را/
خانه آبادش کنید این بنده را/
اینکه این جا این چنین تنها شده/
کام او با تربت من وا شده/
مادرش او را به عشقم زاده است/
گریه کرده بعد شیرش داده است/
خویش را در سوز عشقم آب کرد/
عکس من را بر دل خود قاب کرد/
بارها بر من محبت کرده است/
سینه اش را وقف هیئت کرده است/
سینه چاک آل زهرا بوده است/
چای ریز مجلس ما بوده است/
اسم من راز و نیازش بوده است/
تربتم مهر نمازش بوده است/
پرچم من را به دوشش می کشید/
پا برهنه در عزایم می دوید/
بهر عباسم به تن کرده کفن/
روز تاسوعا شده سقای من/
اقتدا بر خواهرم زینب نمود/
گاه میشد صورتش بهرم کبود/
تا به دنیا بود از من دم زده/
او غذای روضه ام را هم زده/
قلب او از حب ما لبریز بود/
پیش چشمش غیر ما ناچیز بود/
با ادب در مجلس ما می نشست/
قلب او با روضه ی من می شکست/
حرمت ما را به دنیا پاس داشت/
ارتباطی تنگ با عباس داشت/
اشک او با نام من می شد روان/
گریه در روضه نمی دادش امان/
بارها لعن امیه کرده است/
خویش را نذر رقیه کرده است/
گریه کرده چون برای اکبرم/
با خود او را نزد زهرا (س) می برم/
هرچه باشد او برایم بنده است/
او بسوزد، صاحبش شرمنده است/
در مرامم نیست او تنها شود/
باعث خوشحالی اعدا شود/
گرچه در ظاهر گنه کار است و بد/
قلب او بوی محبت میدهد/
سختی جان کندن و هول جواب/
بس بود بهرش به عنوان عقاب/
در قیامت عطر و بویش می دهم/
پیش مردم آبرویش می دهم/
آری آری، هرکه پا بست من است/
نامه ی اعمال او دست من است/

موضوعات: جهت منبر, از هر دری  لینک ثابت



 [ 05:39:00 ق.ظ ]





  حکایت   ...

شکایت از روزگار

مفضل بن قیس، سخت در فشار زندگى واقع شده بود. فقر و تنگدستى قرض و مخارج زندگى او را آزار مى داد. یک روز در محضر امام صادق، لب به شکایت گشود و بیچارگیهاى خود را مو به مو تشریح کرد: «فلان مبلغ قرض دارم، نمى دانم چه جور ادا کنم، فلان مبلغ خرج دارم و راه درآمدى ندارم، بیچاره شدم، متحیرم، گیچ شده ام، به هر در بازى مى روم به رویم بسته مى شود…» در آخر از امام تقاضا کرد درباره اش دعایى بفرماید و از خداوند متعال بخواهد گره از کار فرو بسته او بگشاید.

امام صادق به کنیزکى که آنجا بود فرمود: «برو آن کیسه اشرفى که منصور براى ما فرستاده بیاور.» کنیزک رفت و فورا کیسه اشرفى را حاضر کرد. آنگاه به مفضل بن قیس فرمود: «در این کیسه چهارصد دینار است و کمکى است براى زندگى تو.» مفضل بن قیس گفت: «مقصودم از آنچه در حضور شما گفتم این نبود، مقصودم فقط خواهش دعا بود.»

امام فرمود: «بسیار خوب! دعا هم مى کنم. اما این نکته را به تو بگویم، هرگز سختیها و بیچارگیهاى خود را براى مردم تشریح نکن، اولین اثرش این است که وانمود مى شود تو در میدان زندگى زمین خورده اى و از روزگار شکست یافته اى. در نظرها کوچک مى شوى، شخصیت و احترام از میان مى رود.»

داستان راستان جلد 2

موضوعات: حکایت  لینک ثابت



 [ 05:22:00 ق.ظ ]





  بهترین و بدترین غذا کدام است؟؟؟؟؟؟    ...

بهترین و بدترین غذا چیست؟؟؟؟؟؟

روزى ارباب لقمان به لقمان گفت: گوسفندى را ذبح کن و دو عضو از بهترین عضوهایش را بپز و برایم بیاور، لقمان گوسفند را ذبح کرد، و قلب و زبان او را پخت و نزد اربابش نهاد.

روز دیگر اربابش گفت: دو عضو از بدترین عضوهاى آن گوسفند را بپز و نزد من بیاور، لقمان باز قلب و زبان را پخت و نزد اربابش آورد،

ارباب پرسید: از تو خواستم برترین عضو گوسفند را بیاورى، قلب و زبان آوردى، سپس بدترین را خواستم، باز قلب و زبان آوردى، علت چیست؟

لقمان گفت: این دو عضو برترین عضو هستند اگر پاک باشند، و بدترین عضو هستند اگر پلید باشند.

سفینة_البحار، ج 2، ص 515
شیخ عباس قمی

موضوعات: سخنان بزرگان  لینک ثابت



 [ 05:19:00 ق.ظ ]





  ایام آخر ماه شعبان   ...

<< دستورالعمل برای ایام اخر ماه شعبان>>

این ایام باقی مانده از ماه شعبان را خیلی غنیمت بشمارید؛ این روزها بسیار حساس است و باید قدر بدانیم ، سعی ڪنیم با آمادگی ڪامل وارد ماه رمضان، ماه مهمانی خدا، شویم!

حدیثی از امام رضا(ع)واردشده است ڪه بسیار پراسرار است وحساسیت ماه شعبان را نشان میدهد.

ڪسی درماه شعبان خدمت امام رضا علیه السلام شرفیاب شد و از حضرت تقاضای عملی را ڪرد ڪه در ماه شعبان انجام دهد.

حضرت به آن شخص میفرمایند:” در ماه شعبان به خدا عرضه دار و بگو خدایا اگر در این روزهای گذشته از شعبان مرا نیامرزیده ای ، در روزهای باقیمانده از آن بیامرز”

در این ایام باقی مانده خیلی چیزها میتوان ڪسب ڪرد!

موضوعات: سخنان بزرگان  لینک ثابت



 [ 05:16:00 ق.ظ ]





  سخن بزرگان   ...

نصیحت لقمان به فرزندش
روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو سه پند می‌دهم که کامروا شوی

اول این که سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!

دوم این که در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی!

و سوم این که در بهترین کاخ‌ها و خانه‌های جهان زندگی کنی!

🔸 پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می‌توانم این کارها را انجام دهم؟

لقمان جواب داد:

اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که می‌خوری طعم بهترین غذای جهان را می‌دهد.

اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده‌ای احساس می‌کنی بهترین خوابگاه جهان است

️ و اگر با مردم دوستی کنی در قلب آن‌ها جای می‌گیری و آن وقت بهترین خانه‌های جهان مال توست

موضوعات: سخنان بزرگان  لینک ثابت



 [ 05:10:00 ق.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

 
 
انتظار ظهور حضرت مهدی ع