کربلا مدرسه نرجسیه(س) سنجان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


تیر 1397
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          



انتظار ظهور حضرت مهدی ع




جستجو






Random photo

خداشناسی



  آشپزی   ...

? ? ? نکات آشپزی ? ? ?

⚠️چطوری از شکستن برنج قبل نیم پز شدن جلوگیری کنیم ؟ کافیه نمک را در 2 مرحله اضافه کنید ؛ مقدار کمی قبل ازپخت و مابقی در انتهای پخت.

⚠️برای این که سفیده تخم مرغ خوب پف کند، آن را کاملا از زرده جدا کنید، بگذارید برای مدتی در دمای اتاق بماند. سپس با همزن بزنید.

⚠️ هیچ گاه تخم مرغ را در مجاورت غذاهایی با بو و طعم تند مانند سیر، پیاز، پنیر و گوشت قرار ندهید چون به راحتی بوی مواد مختلف موجود در یخچال را از راه منافذ پوست خود جذب می کند.

موضوعات: آشپزی  لینک ثابت



[پنجشنبه 1397-04-28] [ 02:04:00 ب.ظ ]





  روز بخیر   ...

امیدوارم امروز پنجشنبہ
هر چی خوبی و خوشبختیہ
خدای مهربون براتون رقم بزنہ
و آرامش مهمون همیشگی
لحظه هاتون باشہ
روزتون زیبـا
در پناه خدای مهربون باشید

موضوعات: مناسبتی  لینک ثابت



 [ 02:01:00 ب.ظ ]





  طنز   ...

به حرف هیچ کدوم از دانشمندا معتقد نباشم

به اون حرف دکتر حسابی اعتقاد قلبی دارم

که میگه یک ساعت بعد از غذا درس نخونین!

یعنی اینقد ایمان دارم بهش که تا 24 ساعت بعدش درس نمی خونم.

موضوعات: طنز  لینک ثابت



 [ 01:53:00 ب.ظ ]





  طنز   ...

یکی از فامیلامون پزشکی میخوند تو بیو اینستاگرامش نوشته بود خانوم دکتر آینده

بعد نتونست مدرک بگیره الان بیوش رو عوض کرده نوشته: انسانها رو با قلب مهربونشون بشناس نه با مدرک تحصیلیشون

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

موضوعات: طنز  لینک ثابت



 [ 01:50:00 ب.ظ ]





  حجاب   ...

روشن است کیفیت پوشش، ضخامت و حتی کیفیت دوخت لباس، خود بخش مهمی از حجاب را تشکیل می‌دهد.

بدون شک لباس‌های نازک و تنگ و بدن‌نما، فرودگاه نگاه‌های مسمومِ شیطانی و موجب خیره شدن چشم‌های آلوده و به فساد کشاننده جامعه است

و در مقابل لباس‌های غیر بدن‌نما دیده‌ها را از خود دور می‌سازد و سلامت جسمی و معنوی بانوان را تضمین می‌کند.

▪️انتخاب پوشش باید به گونه‌ای باشد که برجستگی‌ها و حجم بدن زن نامشخص باشد. لذا لباس‌های تنگ و چسبان و کوتاه اگر چه تمام بدن را بپوشانند، مورد تأیید آیات و روایات اسلامی نمی‌باشند. ?

? امام علی"علیه السلام” می‌فرماید:
«بر شما باد لباس ضخیم، زیرا کسی که لباسش نازک باشد دینش هم ضعیف می‌شود.»

? نقل شده است؛ اسماء، در حالی که لباس نازک بر تن کرده بود، بر رسول خدا(ص) وارد شد…حضرت به نشانه اعتراض از وی روی گردانید و فرمود:
«زن که به حد بلوغ رسید، سزاوار نیست چیزی از بدن او دیده شود مگر چهره و دست‌ها»

. وسائل الشیعه، ج3، ص282
2. سنن ابوداود، ج2، ص383/ تفسیر سوره احزاب،

موضوعات: اجتماعی حجاب  لینک ثابت



 [ 01:45:00 ب.ظ ]





  حجاب   ...

ما محجبہ‌ها دنبال اینیم کہ بهترینا نگامون کنن…
آره…
کے از امام زمان(عج) تو این عالم بهتر؟؟

ما هم دوست داریم لباس مارک‌دار بپوشیم…
و چه مارکے از مذهبے بودن بهتر✨

ما هم دورهمے با هم مےریم بیرون و خیلے خوش مےگذرونیم…
اما واسہ رفع_خستگے نه واسہ گناه و دورے از خدا…

موضوعات: اجتماعی حجاب  لینک ثابت



 [ 01:16:00 ب.ظ ]





  مهدی جان   ...

قطعـہ گمشـده‌اے از پـر پـرواز ڪم است

یـازده بـار شمردیـم و یڪی بـاز ڪم اسـت

ایڹ همـہ آب ڪہ جارے اسـت نہ اقیـانوس اسـت

عـرق شـرم زمیـڹ است ڪہ سربـاز ڪم اسـت

یـا مہــدے ادرڪنـی

موضوعات: کربلا  لینک ثابت



 [ 01:12:00 ب.ظ ]





  حدیث ناب   ...

کلام گهربار

? پیامبـر خـدا صلی اللہ علیہ و آلہ وسلم می‌فرمایند:

?مَڹ عَرَضَ لِأَخِیہِ المُسلِمِ المُتَڪلِّمِ فی حَدیثِہِ فَڪأَنَّما خَدَش وَجہَہُ?

❌ هر ڪہ در میاڹ سخڹ بـرادر مسلمـانش وارد شود،

چناڹ است ڪہ چہره او را بخراشد. ❌

میـزاڹ الحڪمة ج 7 ص 404

موضوعات: احادیث  لینک ثابت



 [ 01:09:00 ب.ظ ]





  صلوات   ...

دل با صلوات محرم راز شود

سیمرغ شود بلند پرواز شود

فرمود پیامبر که با هر صلوات

درها ی اجابت دعا باز شود

اللهم صل علی محمد وآل محمد
وعجل فرجهم

موضوعات: صلوات  لینک ثابت



 [ 01:08:00 ب.ظ ]





  کلام علما   ...

شیخ رجبــعلــــے خیاط(ره):

اگر ما به قدر
«ترسیدن از یڪ عقرب»
از خــدا بترسیم

همہ کارهای عالم اصلاح میشود.

موضوعات: کلام علما  لینک ثابت



 [ 11:56:00 ق.ظ ]





  حکایت   ...

حکایت جواب دندان شکن

✨تاجری مسافرت میکرد. در بین راه شب در کاروانسرائی اقامت نموده برای شام غذائی خواست.

✨سرایدار مرغی پخته با سه تخم مرغ آب پز برای او آورد که خورده و به و به دلیل خستگی راه خوابید.

✨بامدادان به موقعی که قافله حرکت میکرد سرایدار پیدا نبود که قیمت غذا را بگیرد.

✨بعد از سه ماه که تاجر به شهر خود باز میگشت باز شبی را در کاروانسرای اولی به سر برد و باز هم سرایدار شامی مرکب از مرغی بریان و تخم مرغ برای او حاضر نمود.

✨چون صبح شد، تاجر سرایدار را خواسته قیمت غذای دو مرتبه را از او پرسید که دَین خود را بپردازد. سرایدار پس از چند دقیقه که به دقت با خود حساب کرد از او مطالبه هزار دینار نمود. و مخصوصا تذکر داد که خیلی مواظبت کرده است تا بی اعتدالی در حساب ننموده باشد.

✨تاجر از شنیدن هزار دینار بهای دو وعده غذا حیران شده گفت: گمان دارم که دیوانه شده ای که برای دو مرغ و شش تخم مرغ هزار دینار مطالبه مینمائی.

✨سرایدار گفت: غریب است که با انصافی که در این موقع به خرچ داده و نخواسته ام تعددی در حق جنابعالی بنمایم مرا دیوانه میخوانند.

✨تاجر گفت: هزار دینار برای چه به شما داده شود؟

✨سرایدار گفت: دقت کنید اگر ناحساب گفتم گوش ندهید. سه ماه قبل شما در اینجا یک مرغ خوردید اگر این مرغ زنده بود در این مدت نود تخم میکرد و این تخم ها هر یک جوجه ای میشدند و من به این حساب صاحب هزاران مرغ و جوجه بودم و همه این منافع را برای پذیرائی شما از دست دادم و حالا که هزار دینار در مقابل تمام این خسارات به اضافه شام شب گذشته شما که تا سه ماه دیگر همین اندازه باعث خسارت من است میخواهم مرا دیوانه میخوانید.

✨جدال تاجر و سرایدار توجه قافله را جلب کرد. هر چه سعی کردند دعوا را ختم کنند میسر نشد بالاخره قرار شد که به حضور حاکم شرع رفته تکلیف را معلوم نمایند. پس از رسیدن به شهر و رفتن به خانه حاکم و ذکر داستان حاکم حق را به سرایدار داده تاجر را محکوم به پرداخت هزار دینار نمود.

✨دوستان تاجر به او گفتند: اگر بخواهی جلوی حکم قاضی را بگیری بایستی به بهلول متوصل شوی. شاید راهی یافته این ضرر را از تو دفع کند. تاجر قبول کرده با جمعی از همراهان به خانه بهلول رفته قضیه را شرح دادند.

✨بهلول قول داد که این شر را از تاجر دفع نماید. به شرط آنکه دو صد و پنجاه دینار به فقرا بدهد. تاجر هم قبول کرد. بهلول نزد حاکم رفته و با زحمت او را راضی کرد که این دعوا را تجدید نماید و قرار گذاشتند دو روز بعد تاجر و همراهان و سرایدار و بهلول و قاضی همه حاضر شده این دعوا را قطع کنند.

✨در روز موعود همه در دارالمحکمه حاضر شدند ولی بهلول در ساعت مقرر نیامد. دو ساعت گذشت باز هم نیامد. ناچار حاکم مستخدم خود را به سراغش فرستاد که فورا حاضر شود.

✨بهلول پس از یک ساعت معطل شدن بالاخره حاضر شد. حاکم با غضب تمام رو به او کرده گفت: با آن همه تمنا و خواهشی که کردی تا مرافعه را تجدید کنیم، سبب اینکه این مردم را سه ساعت معطل کردی چیست؟

✨بهلول گفت: دهاتی ها برای بردن بذر آمده بودند چون خواستم تدبیری نکنم که محصول سال بعد خوب شود و اگر خودم نبودم گندم را در بی نوبتی میبردند سبب تاًخیر شد. من این مدت ایستادم تا چندین جُوال گندم را جوشانیده به آنها بدهم چون گندم نجوشیده ناپاک است و محصولش خوب نمیشود. جوشیده دادم که محصولش پاک و تمیز گردد.

✨حاکم رو به حاضرین کرده گفت: تقصیر از او نیست از ما است که کار خود را به دست این آدم نادان دادیم که ساعتها ما را معطل کند برای آنکه گندم را جوشانده بر آنها بدهد با اینکه همه میدانند گندم جوشیده حاصلی نخواهد داد.

✨بهلول گفت: جناب حاکم با اینکه مرا نادان و خودتان را عاقل تصور میکنید از شما میپرسم چطور است که مرغ بریان شده تخم کرده سه ماهه هزاران جوجه میدهد ولی گندم جوشیده محصول نخواهد داد؟

✨این جواب دندان شکن همه را متعجب کرد و حاکم ناچار حرف بهلول را تصدیق نموده و حق را به تاجر داده سرایدار را محکوم کرد

موضوعات: حکایت  لینک ثابت



 [ 11:54:00 ق.ظ ]





  حکایت   ...

گل به جای غذای فاسد
? روزی ثروتمندی سبدی پر از غذاهای فاسدی به فقیری داد. فقیر لبخندی زد و سبد را گرفته و از قصر بیرون رفت. فقیر همه آنها را دور ریخت و به جایش گلهایی زیبا وقشنگ در سبد گذاشت و بازگردانید. ثروتمند شگفت زده شد و گفت: چرا سبدی که پر از چیزهای کثیف بود، پر از گل زیبا کرده ای و نزدم آورده ای؟! فقیر گفت: هر کس آنچه در دل دارد می بخشد!!! ?
درجهان سه چیز است که صدا ندارد :
مرگ و فقیر
ظلم و غنی
چوب خدا

موضوعات: حکایت  لینک ثابت



 [ 07:01:00 ق.ظ ]





  زنان   ...

در زندگی همه ی ما، کسانی هستند
که در ازای کارشان حقوق نمی‌گیرند؛
شغل آن ها شیفت شب و روز ندارد؛
تمام روز را بی چشم داشت، عاشقانه زحمت می‌کشند؛
اما ته دلشان، منتظر یک کلمه،با چاشنی لبخند اند

به تقویم گوشه ی میز نگاه کن.می‌بینی؟
روز خاصی برای این قشر از افراد شاغل ثبت نشده؛
چرا که هر روز، روز آن هاست!
مادر، همسر، خواهر و یا دختر

هر روز، هر هفته، هر ماه و یا حتی سالی یکبار؛
هنگام بازگشت به خانه، شاخه گلی برایش بخر.
در را که به رویت باز کرد، به سمتش برو.
شاخه گل را به او بده و بوسه ای بر پیشانی اش بزن.
خسته نباشیدی بگو و به لبخندی میهمانش کن

می‌دانی که یک لحظه لبخند به روی لبانشان آوردن،
زیباترین حقوقی است که به آن ها هدیه می‌کنی؟

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 06:58:00 ق.ظ ]





  داستانک   ...

جوانی با دوچرخه اش با پیرزنی برخورد کرد
و به جای اینکه از او عذرخواهی کند و کمکش کند تا از جایش بلندشود، شروع به خندیدن و مسخره کردن او نمود؛
سپس راهش را کشید و رفت! پیرزن صدایش زد و گفت: چیزی از تو افتاده است.
جوان به سرعت برگشت وشروع به جستجونمود؛ پیرزن به او گفت: زیاد نگرد؛
مروت و مردانگی ات به زمین افتاد و هرگز آن را نخواهی یافت..

“زندگی اگر خالی از ادب و احساس و احترام و اخلاق باشد، هیچ ارزشی ندارد”
“زندگی حکایت قدیمی کوهستان است!
صدا می کنی و می شنوی؛پس به نیکی صدا کن، تا به نیکی به تو پاسخ دهند”

موضوعات: داستانک  لینک ثابت



 [ 06:55:00 ق.ظ ]





  حکایت   ...

حکایت
✨مردی وارد کاروانسرایی شد تا کمی استراحت کنه، کفشاشو گذاشت زیر سرش و خوابید، طولی نکشید که دو نفر وارد آنجا شدند !

✨یکی از اون دو نفر گفت: طلاها رو بزاریم پشت اون جعبه..

✨اون یکی گفت: نه اون مرد بیداره وقتی ما بریم طلاها رو بر میداره..

✨گفتند: امتحانش کنیم کفشاشو از زیر سرش برمیداریم اگه بیدار باشه معلوم میشه..!

✨مرد که حرفای اونا رو شنیده بود، خودشو بخواب زد، اونها کفشاشو برداشتن و مرد هیچ واکنشی نشون نداد..!

✨گفتند: پس خوابه! طلاها رو بزاریم زیر جعبه…

✨بعد از رفتن آن دو، مرد بلند شد و رفت که جعبه طلای اون دو رو برداره اما اثری از طلا نبود و متوجه شد که همه این حرفا برای این بوده که در عین بیداری کفشهاش رو بدزدن!!

✨یادمان باشد در زندگی هیچ وقت خودمان را به خواب نزنیم که متضرر خواهیم شد

موضوعات: حکایت  لینک ثابت



 [ 06:49:00 ق.ظ ]





  معرفت   ...

یک جرعه معرفت

علّامه مجلسی می‌فرماید:
مرد شریف و صالحی را می‌شناسم به نام امیراسحاق استرآبادی. او چهل بار با پای پیاده به حج مشرّف شده است و در میان مردم مشهور است که طیّ‌الارض دارد. او یک سال به اصفهان آمد؛ من حضوراً با او ملاقات کردم تا حقیقت موضوع را از او جویا شوم.
او گفت: یک سال با کاروانی به طرف مکّه به راه افتادم. حدود هفت یا نُه منزل بیشتر به مکه نمانده بود که برای انجام کاری تعلّل کرده، از قافله عقب افتادم. وقتی به خود آمدم، دیدم کاروان حرکت کرده و هیچ اثری از آن دیده نمی‌شد. راه را گم کردم؛ حیران و سرگردان وامانده بودم. از طرفی تشنگی آن چنان بر من غالب شد که از زندگی ناامید شده، آماده‌ی مرگ بودم.
[ ناگهان به یاد منجی بشریّت امام زمان (عج) افتادم و ] فریاد زدم : یا ابا صالح! یا ابا صالح! راه را به من نشاه بده ! خدا تو را رحمت کند!
در همین حال ، از دور شبحی به نظرم رسید؛ به او خیره شدم و با کمال ناباوری دیدم که آن مسیر طولانی را در یک چشم به هم زدن، پیمود و در کنارم ایستاد. جوانی بود گندم‌گون و زیبا با لباسی پاکیزه که به نظر می‌آمد از اشراف باشد. بر شتری سوار بود و مشک آبی با خود داشت.
سلام کردم. او نیز پاسخ مرا به نیکی ادا نمود.
فرمود: تشنه‌ای؟
گفتم: آری، اگر امکان دارد کمی آب از آن مشک مرحمت بفرمایید!
او مشک آب را به من داد و من آب نوشیدم.
آن‌گاه فرمود: می‌خواهی به قافله برسی؟
گفتم: آری.
او نیز مرا بر ترک شتر خویش سوار نمود و به طرف مکّه به راه افتاد. من عادت داشتم که هر روز دعای « حرز یمانی » را قراعت کنم. مشغول قراعت دعا شدم. در حین دعا گاهی به طرف من برمی‌گشت و می‌فرمود: این طور بخوان!
چیزی نگذشت که به من فرمود: این‌جا را می‌شناسی؟
نگاه کردم، دیدم در حومه‌ی شهر مکّه هستم. گفتم: آری می‌شناسم.
فرمود: پس پیاده شو!
من پیاده شدم، برگشتم او را ببینم، ناگاه از نظرم ناپدید شد. متوجّه شدم که او قائم آل‌محمد (عج) است. از گذشته‌ی خود پشیمان شدم و از این که او را نشناختم و از او جدا شده بودم، بسیار متأسف و ناراحت بودم.
پس از هفت روز کاروان ما به مکّه رسید، وقتی مرا دیدند، تعجّب نمودند؛ زیرا یقین کرده بودند که من جان سالم به در نخواهم برد. به همین خاطر بین مردم مشهور شد که من طیّ‌الارض دارم.

منبع: کتاب داستان‌هایی از امام زمان (ع)

موضوعات: از هر دری, کلام علما  لینک ثابت



 [ 06:48:00 ق.ظ ]





  امام غریبم   ...

ادای احترام خبرنگار زرتشتی ایرنا به پرچم حرم مطهر امام رضا (ع)
قربونت برم آقاجان که مسلمون و غیر مسلمون را می پذیری

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 06:43:00 ق.ظ ]





  سیاسی   ...

خائن الحرمین
الجزیره:عربستان تمامی برنامه های دینی در مدارس این کشور را لغو کرد. طی نیم قرن گذشته برنامه های ‘معارف اسلامی’ بخش مهمی از ساختار تحصیلی دانش آموزان را در مدارس سعودی تشکیل می داد.

موضوعات: سیاسی  لینک ثابت



 [ 06:39:00 ق.ظ ]





  حدیث ناب   ...

حدیث ناب
زراره از امام باقر علیه السلام روایت کرد که فرمود:

نزدیک ترین حالات بنده به کفر این است که با کسی در راه دین دوست شود و در همان حال اشتباهات و لغزش های دوست خود را ثبت کند تا روزی آنها را به روی او بیاورد.

امالی شیخ مفید، ص2

موضوعات: احادیث  لینک ثابت



 [ 06:36:00 ق.ظ ]





  راز   ...

هفت راز خوشبختی؛
متنفر نباش…
عصبانی نشو…
ساده زندگی کن…
کم توقع باش…
همیشه لبخند بزن…
زیاد ببخش…
و یک دوست و همراه خوب؛
داشته باش…

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 06:33:00 ق.ظ ]





  پزشکی   ...

قاتل کبد!

سس مایونز حاوی مواد نگه دارنده (سروات پتاسیم و بنزوات سدیم) است که هر دو سرطان زا هستند،متخصصان تغذیه معتقدند مصرف دراز مدت آن خودکشی تدریجی محسوب میشود!

موضوعات: پزشکی  لینک ثابت



 [ 06:31:00 ق.ظ ]





  خدا   ...

خـــــدایا…

یادم بده آنقدر مشغول عیب‌های خودم باشم که عیب های دیگران رانبینم…
یادم بده اگر کسی را بد دیدم قضاوتش نکنم، درکش کنم…
یادم بده بدی دیدم “ببخشم” ولی بدی نکنم! چرا که نمیدانم بخشیده میشوم یا نه…
یادم بده اگر دلم شکست نفرین نکنم، دعا کنم، نتوانستم سکوت کنم…
یادم بده اگر سخت بگیرم “سخت میبینم"…
یادم بده به قضاوت کسی ننشینم چرا که در تاریکی همه شبیه هم هستیم…
یادم بده چشمانم را روی بدی‌ها و تلخی‌ها ببندم ، چرا که چشمان زیبا، بی‌شک زیبا میبینند‌…

موضوعات: خدا  لینک ثابت



 [ 06:26:00 ق.ظ ]





  حدیث نور   ...

حدیث نور

? امام صادق علیہ السلام می‌فرمایند:

❌ «ایماڹ خود را قبڸ از ظہور تڪمیڸ ڪنید

چوڹ در لحظات ظہور، ایماڹ‌ها بہ سختی مورد امتحاڹ و ابتلاء قرار می‌گیرند»

اصوڸ ڪافی ج 6 ص 360

موضوعات: احادیث  لینک ثابت



 [ 06:23:00 ق.ظ ]





  خواص گوجه   ...

ویتامین C و لیکوپن موجود در گوجه فرنگی ما را تا حد قابل توجهی از این بیماری دور می کندگوجه فرنگی با درصد پایین سدیمی که وارد بدن می سازد فشار خون را در حد پایین و نرمال نگاه می دارد.
فیبر پتاسیم و ویتامین C موجود در گوجه فرنگی همگی حامیان قلب هستند.

موضوعات: آشپزی, خوراکی ها و نوشیدنی ها  لینک ثابت



 [ 06:21:00 ق.ظ ]





  خوشبختی چیست؟؟   ...

خوشبختی چیزی نیست …
که بخواهی آن را به تملک خود درآوری ،
خوشبختی کیفیتِ تفکر است ٬
حالت روحی ست ؛
خوشبختی
وابسته به جهان درون توست

‌‌‌‌‌‌‌

موضوعات: جهت منبر, تربیتی, از هر دری  لینک ثابت



 [ 06:14:00 ق.ظ ]





  پیامبر خدا   ...

یوسف (ع) آن گاه که به فرمانروایى مصر رسید و بر مسند حکومت و نبوت تکیه زد،روزى یکى از دوستان قدیمى و دوران کودکى‏اش را که از راه دور آمده بود، دید و بسى خوشحال شد .

آن دوست، یوسف را به یاد کنعان و آن روزهاى مهر و مهربانى مى‏انداخت.

سال‏ها بود که همدیگر را ندیده بودند .

یار دیرین، شنیده بود که یوسف به فرمانروایى مصر رسیده است .
او نیز براى تجدید خاطرات و دیدار دوست خوبش، راهى مصر شد . 

یوسف، او را در کنار خود نشاند و با او مهربانى‏ها کرد . او نیز آنچه از دوستى و محبت در دل داشت، نثار یوسف کرد و گفت: از راهى دور آمده‏ام و شکر خدا را که توفیق یافتم و تو را دیدم .

یوسف از آن روزها مى‏گفت و او درباره حوادث زندگى یوسف مى‏پرسید . از ماجراى برادرانش، دوران بردگى‏اش، سال‏هایى که در زندان بود و رویدادهایى که منجر به حکومت یوسف بر مصر شد و … 

پس از چندى گفت و گو و احوالپرسى، یوسف (ع) به دوست دیرینش روى کرد و گفت: اکنون که پس از سال‏ها نزد من آمده‏اى و راهى دراز را تا اینجا پیموده‏اى، بگو آیا براى من هدیه‏اى نیز آورده‏اى ؟ 

دوست قدیمى، شرمنده و خجل سر خود را پایین انداخت .درنگى کرد .سپس سر برداشت و گفت: (( از آن هنگام که عزم دیدارت را کردم، در همین اندیشه بودم که تو را چه آورم که در خور تو باشد. هر چه بیش‏تر فکر مى‏کردم، کم‏تر چیزى را مى‏یافتم که سزاوار تو باشد . مى‏دانستم که از مال دنیا بى‏نیازى و رغبتى به عطایاى دنیوى ندارى. همین سان در اندیشه بودم که ناگاه دانستم که چه باید بیاورم.)) این جملات شوق‏انگیز را گفت و دست در کیسه‏اى کرد که همراهش بود.

از میان آن کیسه، آیینه‏اى را بیرون کشید و با دو دست خود، آن را به یوسف تقدیم کرد . در همان حال افزود: پیش خود گفتم تو را جز تو لایق نیست . پس آیینه‏اى آوردم تا در خود بنگرى و جمال و جلالى را که خداوند عطایت کرده، ببینى .

این آینه، تو را به تو مى‏نمایاند و این بهترین هدیه به تو است؛ زیرا دیدن روى تو، ارزنده‏ترین ارمغان است و آینه، روى تو را به تو مى‏نمایاند . 

تا ببینى روى خوب خود در آن
اى تو چون خورشید، شمع آسمان‏

آینه آوردمت اى روشنى
تا چو بینى روى خود، یادم کنى

موضوعات: حکایت, از هر دری  لینک ثابت



 [ 06:10:00 ق.ظ ]





  حکایت   ...

یوسف (ع) آن گاه که به فرمانروایى مصر رسید و بر مسند حکومت و نبوت تکیه زد،روزى یکى از دوستان قدیمى و دوران کودکى‏اش را که از راه دور آمده بود، دید و بسى خوشحال شد .

آن دوست، یوسف را به یاد کنعان و آن روزهاى مهر و مهربانى مى‏انداخت.

سال‏ها بود که همدیگر را ندیده بودند .

یار دیرین، شنیده بود که یوسف به فرمانروایى مصر رسیده است .
او نیز براى تجدید خاطرات و دیدار دوست خوبش، راهى مصر شد . 

یوسف، او را در کنار خود نشاند و با او مهربانى‏ها کرد . او نیز آنچه از دوستى و محبت در دل داشت، نثار یوسف کرد و گفت: از راهى دور آمده‏ام و شکر خدا را که توفیق یافتم و تو را دیدم .

یوسف از آن روزها مى‏گفت و او درباره حوادث زندگى یوسف مى‏پرسید . از ماجراى برادرانش، دوران بردگى‏اش، سال‏هایى که در زندان بود و رویدادهایى که منجر به حکومت یوسف بر مصر شد و … 

پس از چندى گفت و گو و احوالپرسى، یوسف (ع) به دوست دیرینش روى کرد و گفت: اکنون که پس از سال‏ها نزد من آمده‏اى و راهى دراز را تا اینجا پیموده‏اى، بگو آیا براى من هدیه‏اى نیز آورده‏اى ؟ 

دوست قدیمى، شرمنده و خجل سر خود را پایین انداخت .درنگى کرد .سپس سر برداشت و گفت: (( از آن هنگام که عزم دیدارت را کردم، در همین اندیشه بودم که تو را چه آورم که در خور تو باشد. هر چه بیش‏تر فکر مى‏کردم، کم‏تر چیزى را مى‏یافتم که سزاوار تو باشد . مى‏دانستم که از مال دنیا بى‏نیازى و رغبتى به عطایاى دنیوى ندارى. همین سان در اندیشه بودم که ناگاه دانستم که چه باید بیاورم.)) این جملات شوق‏انگیز را گفت و دست در کیسه‏اى کرد که همراهش بود.

از میان آن کیسه، آیینه‏اى را بیرون کشید و با دو دست خود، آن را به یوسف تقدیم کرد . در همان حال افزود: پیش خود گفتم تو را جز تو لایق نیست . پس آیینه‏اى آوردم تا در خود بنگرى و جمال و جلالى را که خداوند عطایت کرده، ببینى .

این آینه، تو را به تو مى‏نمایاند و این بهترین هدیه به تو است؛ زیرا دیدن روى تو، ارزنده‏ترین ارمغان است و آینه، روى تو را به تو مى‏نمایاند . 

تا ببینى روى خوب خود در آن
اى تو چون خورشید، شمع آسمان‏

آینه آوردمت اى روشنى
تا چو بینى روى خود، یادم کنى

موضوعات: حکایت  لینک ثابت



 [ 06:10:00 ق.ظ ]





  کلام گهربار   ...

امام علی(علیه السلام) فرمودند :
بدانید که این پوست نازک تحمل
آتش را ندارد، پس به خودتان رحم کنید،

شما در مصیبتهاى دنیا آزمایش
کرده‌اید که وقتى خارى به بدن یکى
از شما می رود و یا به زمین مى خورد

و خونى میشود و یا شن هاى داغ
پایش را مى سوزاند چگونه بیتابى میکند؟!

موضوعات: احادیث, سخنان گهر بار حضرت علی (علیه السلام), در محضر معصوم(ع)  لینک ثابت



 [ 06:07:00 ق.ظ ]





  صلوات   ...

صلوات خاصه امام رضا علیه السلام:

اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی الامامِ التّقی النّقی و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک

موضوعات: صلوات, تصاویر مذهبی, حرم مطهر, در محضر معصوم(ع)  لینک ثابت



 [ 06:04:00 ق.ظ ]





  کلام علما   ...

اگر دیدید نمازتان به شما لذت نمی دهد،قبل تکبیر و شروع نماز بگویید"صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین"این نماز دیگر عالی میشود.

موضوعات: کلام علما  لینک ثابت



 [ 06:03:00 ق.ظ ]





  داستانک   ...

داستان وزیر دانا و بندگی خداوند

پادشاهی را وزیری عاقل بود از وزارت دست برداشت. پادشاه از دیگر وزیران پرسید وزیر عاقل کجاست؟ گفتند از وزات دست برداشته و به عبادت خدامشغول شده است. پادشاه نزد وزیر رفت و از او پرسید از من چه خطا دیده ای که وزارت را ترک کرده ای؟ گفت از پنج سبب:

آنکه تو نشسته می‌بودی و من به حضور تو ایستاده می‌ماندم اکنون بندگی خدایی می‌کنم که مرا دروقت نماز هم، حکم به نشستن می‌کند.

دوم: آنکه طعام می‌خوردی و من نگاه می‌کردم اکنون رزاقی پیدا کرده‌ام که اونمی خورد و مرا می‌خوراند.

سوم: آنکه توخواب می‌کردی و من پاسبانی می‌کردم اکنون خدای چنان است که هرگز نمی‌خوابد و مرا پاسبانی می‌کند.

چهارم: آنکه می‌ترسیدم اگر تو بمیری مرا از دشمنان آسیب برسد اکنون خدای من چنان است که هرگز نخواهد مرد و مرا از دشمنان آسیب نخواهد رسید.

پنجم: آنکه می‌ترسیدم اگر گناهی از من سرزند عفو نکنی، اکنون خدای من چنان رحیم است که هر روز صد گناه می‌کنم و او می بخشاید.

موضوعات: داستانک  لینک ثابت



 [ 06:01:00 ق.ظ ]





  داستانک   ...

روزگارت چگونه است

از شخصی پرسیدند: روزگارت چگونه است؟ اندوهگین نگاهی کرد و پاسخ داد: چه بگویم امروز از زور گرسنگی مجبور شدم کوزه سفالی که یادگار سیصد ساله ای اجدادم بود بفروشم و نانی تهیه کنم. 

حکیمی در پاسخ مرد گفت: خدا روزیت را سیصد سال پیش کنار گذاشته و اینگونه ناسپاسی میکنی !!

موضوعات: داستانک  لینک ثابت



 [ 05:59:00 ق.ظ ]





  داستانک   ...

حمال تبریزی
فرد بیسوادی در تبریز زندگی می کرد و تمام عمر خود را در بازار به حمالی و بارکشی می گذراند تا از این راه رزق حلالی بدست آورد. یک روز که مثل همیشه در کوچه پس کوچه های شلوغ بازار مشغول حمل بار بود، برای آنکه نفسی تازه کند، بارش را روی زمین می گذارد و کمر راست می کند.

صدایی توجه اش را جلب می کند؛ می بیند بچه ای روی پشت بام مشغول بازی است و مادرش مدام بچه را دعوا می کند که ورجه وورجه نکن، می افتی! در همان لحظه بچه به لبه بام نزدیک می شود و ناغافل پایش سر می خورد و به پایین پرت می شود.

مادر جیغی می کشد و مردم خیره می مانند. حمال پیر فریاد می زند “نگهش دار"! کودک میان آسمان و زمین معلق می ماند، پیرمرد نزدیک می شود، به آرامی او را می گیرد و به مادرش تحویل می دهد.

جمعیتی که شاهد این واقعه بودند همه دور او جمع می شوند و هر کس از او سوالی می پرسد: یکی می گوید تو امام زمانی، دیگری می گوید حضرت خضر است، کسانی هم می گویند جادوگری بلد است و سحر کرده.

حمال که دوباره به سختی بارش را بر دوش می گذارد، خطاب به همه کسانی که هاج و واج مانده و هر یک به گونه ای واقعه را تفسیر می کنند، به آرامی و خونسردی می گوید: خیر، من نه امام زمانم، نه حضرت خضر و نه جادوگر، من همان حمالی هستم که پنجاه شصت سال است در این بازار می شناسید.

من کار خارق العاده ای نکردم، بلکه ماجرا این است که یک عمر هر چه خدا فرموده بود، من اطاعت کردم، یکبار من از خدا خواستم، او اجابت کرد. مردم این واقعه را بر سر زبان‌ها انداختند و این حمال تا به امروز جاودانه شد و قبرش زیارتگاه مردم تبریز شد.

? تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
? که خواجه خود روش بنده پروری داند.

موضوعات: داستانک  لینک ثابت



 [ 05:57:00 ق.ظ ]





  داستانک   ...

نجس ترین چیز در دنیا

گویند روزی پادشاهی این سوال برایش پیش می آید و می خواهد بداند که نجس ترین چیزها در دنیای خاکی چیست. برای همین کار وزیرش را مامور میکند که برود و این نجس ترین نجس ترینها را پیدا کند و درصورتی که آنرا پیدا کند و یا هر کسی که بداند تمام تخت و تاجش را به او بدهد.

وزیر هم عازم سفر می شود و پس از یکسال جستجو و پرس و جو از افراد مختلف به این نتیجه رسید که با توجه به حرفها و صحبتهای مردم باید پاسخ همین مدفوع آدمیزاد اشرف باشد.

عازم دیار خود می شود در نزدیکی های شهر چوپانی را می بیند و به خود می گوید بگذار ازاو هم سؤال کنم شاید جواب تازه ای داشت بعد از صحبت با چوپان، او به وزیر می گوید من جواب را می دانم اما یک شرط دارد و وزیر نشنیده شرط را می پذیرد.

چوپان هم می گوید تو باید مدفوع خودت را بخوری وزیر آنچنان عصبانی می شود که می خواهد چوپان را بکشد ولی چوپان به او می گوید تو می توانی من را بکشی اما مطمئن باش پاسخی که پیدا کرده ای غلط است تو این کار را بکن اگر جواب قانع کننده ای نشنیدی من را بکش.

خلاصه وزیر به خاطر رسیدن به تاج و تخت هم که شده قبول می کند و آن کار را انجام می دهد سپس چوپان به او می گوید: ” کثیف ترین و نجس ترین چیزها طمع است که تو به خاطرش حاضر شدی آنچه را فکر می کردی نجس ترین است بخوری” !!!!

موضوعات: داستانک  لینک ثابت



 [ 05:54:00 ق.ظ ]





  حجاب   ...

یقیناً ? حفظ حجاب ? یک هنـــــر است اما… ?
هنـرمنـدتــر کسی است که دوست خود را هم باحجاب کند… ?

( البته با تغییر علایق … نه با روشهای دیگه )
هرمحجبه یک‌نفر

موضوعات: اجتماعی حجاب  لینک ثابت



 [ 05:51:00 ق.ظ ]





  خرفه   ...

? سبزی خرفه ?

️جهت آشنایی با این سبزی، به چند
روایت زیر دقّت نمایید:

حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: گیاه رسول خدا صلّی الله علیه و آله کاسنی ، گیاه امیرالمؤمنین علیه السلام، باذَرُوج( گیاهی کوهی و معطر)، و گیاه حضرت فاطمه علیهاالسلام، خُرفه بود.

:الکافی، ج6، ص364

حضرت امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلّی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود:بر شما باد به خرفه، که اگر چیزى به عقل بیفزاید همان است.

:مکارم الاخلاق، ص180

حضرت امام صادق علیه السلام فرمود:

روی زمین، سبزی ای شریف تر و سودمند تر از خرفه وجود ندارد و این سبزی، سبزی حضرت فاطمه علیهاالسلام است. سپس فرمود:
خداوند بنی امیّه را لعنت کند. آنها به بغض و عداوت حضرت فاطمه علیها السلام این سبزی را سبزی آدم های احمق نامیدند.

:المحاسن، ج2، ص517

موضوعات: از هر دری, پزشکی  لینک ثابت



 [ 05:46:00 ق.ظ ]





  پزشکی   ...

پیامبـر اڪـرم(ﷺ)؛

✍ پنیر ” درد ” است…
اما چون با گردو خورده شود
” درمان ” است…

توضیح علمے در عکس☝️

موضوعات: پزشکی  لینک ثابت



 [ 05:43:00 ق.ظ ]





  قرآن   ...

سوره ی مبارکه ی مائده ، آیه 51

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصَارَىٰ أَوْلِیَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ

ﺍﻯ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ ! ﻳﻬﻮﺩ ﻭ ﻧﺼﺎﺭﻯ ﺭﺍ ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﻣﮕﻴﺮﻳﺪ ، ﺁﻧﺎﻥ ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮﻧﺪ [ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻣﻴﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﻭﻓﺎ ﺩﺍﺭﻧﺪ ]

موضوعات: نکته ای از قرآن  لینک ثابت



 [ 05:40:00 ق.ظ ]





  حمایت از کالای ایرانی   ...

همین‌طور که مغازه‌ها را نگاه می‌کردم؛ دنبال لباس مناسبی برای بچه‌ها بودم. لباسی که همه استانداردهای لازم را داشته باشد!

بالاخره پیدایش کردم و با خوشحالی به پسرم گفتم: از این لباس خوشت می‌آید؟

بدون اینکه به لباس نگاه کند پرسید: ایرانی است؟ من فقط ایرانی می‌پوشم.

آن‌قدر تبلیغات شبکه پویا، روی بچه‌ها اثر گذاشته بود؛ که هر چیزی می‌خواهم بخرم، اول تأکید می‌کنند که ایرانی باشد.

یک تبلیغ مناسب این‌قدر خوب می‌تواند، غیرت ملی بچه‌ها را از حالا بالا ببرد.

کاش خانواده‌ها همه این چنین باشند.

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 05:38:00 ق.ظ ]





  قرآن   ...

تدبر در آیات قرآن

فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ﴿7﴾

پس چون فراغت یافتى
به طاعت درکوش (7)

وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ ﴿8﴾
✨و با اشتیاق به سوى پروردگارت روى آور (8)

سوره مبارکه الشرح

موضوعات: نکته ای از قرآن  لینک ثابت



 [ 05:36:00 ق.ظ ]





  محبت   ...

همسرانه

زن وشوهر هر چه بیشتر به هم محبت کنند، زیادی نیست…

محبت اعتماد می‌آورد.

مقام معظم رهبری

موضوعات: همسرانه  لینک ثابت



 [ 05:33:00 ق.ظ ]





  همسرانه   ...

مهارت گوش دادن

یک مرد به جای اینکه هر چه را می‌شنود به عنوان تقصیر، سوء‌ظن و انتقاد تعبیر کنـد، مـی‌توانـد بـه تدریج با صبر و شکیبایی گوش دهد و نابجا عصبانی نشود.
اگر مـرد در گـوش دادن مهـارت پیـدا کنـد، طوری که حرف‌ها و احساسات همسرش به او برنخورد، آن وقت می‌تواند به آرامی سخنان او را بشنود.

در این موقع لازم است از هر قدم مثبت او قدردانی و تشکر شود.

موضوعات: همسرانه  لینک ثابت



 [ 05:31:00 ق.ظ ]





  همسرانه   ...

خانم خونه!

وقتی مشکلی دارید؛
حتما شوهرتان را درجریان بگذارید درست نیست به او بگویید مشکلی ندارم و سپس از او توقع داشته باشید مشکلتان را حدس بزند…

موضوعات: همسرانه  لینک ثابت



 [ 05:29:00 ق.ظ ]





  همسرانه   ...

آقای خونه!

درصورتی که شما،مهمترین نیاز عاطفی زن، یعنی احساس دوست داشته شدن رابه طور مکرر ودائمی برآورده کنید؛همسرتان احساس خوشبختی وامنیت می‌کند واثرش را در زندگی خواهیددید!

موضوعات: همسرانه  لینک ثابت



 [ 05:27:00 ق.ظ ]





  همسرانه   ...

زندگی مشترک به روی دو پایه عشق و محبت و رفع نیاز بنا شده است

توجه داشته باشید که کم شدن یا از بین رفتن هرکدام ازآنها باعث به بن بست رسیدن زندگی میشود.

چه عاشقان سینه چاکی که به بن بست..

موضوعات: همسرانه  لینک ثابت



 [ 05:26:00 ق.ظ ]





  تربیتی   ...

تربیت فرزند
زمانی که درمهمانی یاجمع به فرزندخودمیگویید
شعرمهدکودک رابخوان
یاانگلیسی صحبت کن
تاهمه ببینندچقدرقشنگ انجام میدهی،
به فرزندتان استرس واردمیکنید
کودکان عروسک سخنگونیستند

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 05:24:00 ق.ظ ]





  گذر زمان   ...

چه بخواهیم و چه نخواهیم

باید از کوچه های زندگی عبور کنیم…

گاهی تلخ، گاهی شیرین

این کوچه های زندگی هستن

که عبورها را میسازن…

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 05:20:00 ق.ظ ]





  شب   ...

شــــــب
انتهای زیباییست
برای امتداد فردایی دیگر

تا زمانی که سلطان دلت
“خداست”
کسی نمی تواند دلخوشیهایت را
ویران کند!

شبتون آرام وخوش

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 05:19:00 ق.ظ ]





  پزشکی   ...

برای چربیسوزی

①آب تصفیه شده
②چندبرگ نعناع
③چند حلقه خیار
④چندحلقه لیموترش
⑤یک برش زنجبیل
درپارچ بزرگ باهم ترکیب کنید و در یخچال به مدت هشت ساعت بزارید و میل کنید

موضوعات: پزشکی  لینک ثابت



[چهارشنبه 1397-04-27] [ 10:32:00 ب.ظ ]





  املت   ...

? درهفتـه یـک باراُملت بخـوریم ❕

- مغز رو تقویت میکنه
- از پوکی استخوان جلوگیری میکنه
- ضخامت مو رو افزایش میده

موضوعات: آشپزی  لینک ثابت



 [ 10:24:00 ب.ظ ]





  تربت کربلا   ...

اثرات تربت کربلا
در زمان حضرت صادق علیه السلام زن زانیه ای بود که هر وقت بچه ای از طریق نامشروع متولد می کرد، او را به تنوری می انداخت و می سوزاند!

تا اینکه اجل آن زن رسید و او مرد، اقربا و خویشان او، زن را غسل و کفن کردند و برایش نماز خواندند و به خاکش سپردند.!

ولی یک وقت متوجه شدند که زمین جنازه این زن بدکاره را قبول نکرده و پس از دفن قبر شکاف برداشت!

آن عده که در جریان دفن این زن بدکاره شرکت داشتند، گمان کردند که شاید اشکال از زمین و خاک باشد، و بنابراین جنازه را بردند و در جای دیگر دفن کردند ولی دوباره صحنه ی قبل تکرار شد، یعنی زمین جسد را نپذیرفت و این عمل تا سه مرتبه تکرار شد!

مادرش متعجب شد و به محضر مقدس حضرت امام صادق علیه السلام آمد و گفت:

ای فرزند پیغمبر به فریادم برسید و جریان را برای حضرت بازگو کرد و متمسک و ملتجی به ایشان گردید.

 حضرت امام صادق علیه السلام وقتی این قضیه را از زبان مادرش شنیدند و متوجه شدند که کار آن زن زنا کردن و سوزاندن بچه های حرامزاده بوده است، فرمودند:

هیچ مخلوقی حق ندارد که مخلوق دیگر را بسوزاند، و سوزاندن در آتش، فقط بدست خالق است!

حکایت های واقعی و تکان دهنده ای که بیش از هر مطلب و موضوعی باید به آن اهمیت داد و از عاقبت چنین خطاهایی هراس داشته باشیم .

مادر آن زن بدکار به امام علیه السلام عرض کرد: حالا چه کنم؟

حضرت فرمودند: مقداری از تربت جدم حضرت سیدالشهداء ابی عبدالله الحسین علیه السلام را همراه جنازه اش، در قبر بگذارید، زیرا تربت جدم امام حسین علیه السلام، مشکل گشای این امر است.

مادر آن زن زانیه، مقداری تربت تهیه نمود و همراه جنازه گذاشت و دیگر آن ماجرا تکرار نشد!

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 10:22:00 ب.ظ ]





  خلقت   ...

شگفتی های آفرینش
مرغ تنورساز قرمز میتواند لانه اش را به صورت چند طبقه بسازد.

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 10:15:00 ب.ظ ]





  کلام گهربار   ...

امیرالمومنین (ع):

رزق و روزى دو گونه است؛

یک، روزى ای که تو آن را مى جویى و روزى دیگر که آن تو را مى جوید،
که اگر تو در پى آن نروى، آن در پى تو مى آید.

پس غم سالَت را بر غمِ روزَت اضافه مکن.
رزقِ هر روز، براى همان روز تو کافى است.

اگر آن سال [که غم روزى اش را مى خورى] از عمر تو باشد خداوند متعال فرداى هر روزى، قسمتِ آن روز را به تو خواهد داد و اگر آن سال از عمر تو نباشد، غم روزى آن را چرا مى خورى؟

هیچ کس براى رسیدن به آنچه روزىِ توست، بر تو سبقت نمیگیرد و هیچ غلبه کننده اى در به چنگ آوردن روزىِ تو، مغلوبت نمیکند و رزقى که برایت مقدّر شده بى درنگ به تو برسد.

نهج البلاغة : الحکمت 379

موضوعات: احادیث  لینک ثابت



 [ 10:13:00 ب.ظ ]





  حدیث نور   ...

رسول اکرم ﷺ فرمودند:

✅ “بدترین مردم کسى است که بر خانواده‌اش سختگیر باشد “

گفتند اى رسول خدا!
سختگیرى بر خانواده چگونه است؟

پیامبر ﷺ فرمودند:
مرد وقتى وارد خانه شود،
همسرش از او هراسان
و فرزندان از او گریزان شده، فرار کنند

و چون بیرون رود همسرش شاد شود
وخانواده‌اش با یکدیگر انس گیرند !

موضوعات: احادیث  لینک ثابت



 [ 09:58:00 ب.ظ ]





  ترفند   ...

راه روشن شدن آبلیمو

برای جلوگیری از کدر شدن آبلیمو تازه باید بعد از آب گرفتن آبلیمو چند روز در ظرفی که آبشو گرفتین بذارین بمونه بعد صافش کنین بریزین تو ظرف مورد نظر

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 09:54:00 ب.ظ ]





  همسرانه   ...

آنچه باید خانم ها بدانند
همیشه می‌خندد، فکر می‌کند زندگی همه‌اش خنده‌ است. روایت‌های مهربانی به همسر را خونده است ولی نمی‌داند گوش کردن به حرف من که شوهرش هستم و احترام گذاشتن به من، بالاترین مهربانی به من است؛ خدا هدایتش کند.

موضوعات: از هر دری, همسرانه  لینک ثابت



 [ 09:49:00 ب.ظ ]





  پزشکی   ...

شیره انگور
مصرف شیره انگور بصورت شربت یا با صبحانه بهترین علاج کمخونی است

شیره انگور بسیارمقوی و برای افرادیکه بر اثر بیماری یا عمل جراحی ضعیف شده اند مفید است

موضوعات: پزشکی  لینک ثابت



 [ 09:45:00 ب.ظ ]





  تفکر   ...

ایستگاه تفڪر

❌ بـر حذر باشیم…از اینڪہ

? نمـاز بخوانیـم
? روزه بگیـریم
? قـرآڹ بخـوانیـم
? صـدقہ و انفـاق ڪنیـم
? ڪار مردم را راه بیندازیـم…

? امـا یڪی دیگہ بیاد بـا خیـال راحت

نیڪی‌ها و حسنـاتمـاڹ را از مـا بگیـرد‼️

غیبـت نڪنیـم…

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 09:44:00 ب.ظ ]





  حدیث ناب   ...

رسول گرامی اسلام(ص) فرموده‌اند:

«لِکُلِّ عُضوٍ حظٌ مِنَ الزِّنا فالعَینُ زناهُ النّظرُ و اللسانُ زناهُ الکلامُ، و الاُذُنانُ زناهُما السَّمعُ، وَالیدانُ زناهُما البَطشُ و الرّجلان زناهما المشی…»*

️برای هر عضوی بهره‌ای از زنا است:

زنای چشم؛ نگاه آلوده (چشم چرانی) است.

زنای زبان؛ سخن نابجا و شهوانی با نامحرم است.

زنای گوش؛ شنیدن صداهای حرام (مانند موسیقی و سخنان شهوانی) است.

زنای دست؛ دراز کردن آن به سوی نامحرم.

زنای_پا؛ رفتن به مجلس گناه می‌باشد.

? بنابر این روایت نباید فقط رابطه جنسی با نامحرم را گناه و زنا بدانیم. بلکه این‌گونه ارتباط‌ها با نامحرم از طریق هر یک از اعضا نیز #گناه محسوب می‌شود.⚡️

وسایل‌ الشیعه، ج 14، ص 138

موضوعات: احادیث  لینک ثابت



 [ 08:40:00 ب.ظ ]





  کلام علما   ...

خیلی‌زیباست
آفریدگارا،
? جسم و جانم داده ای،
? گوش و زبانم داده ای
? نطق و بیانم داده ای
? ندانم چی به من نداده ای
? توفیقم ده تا این همه نعمتها کفران نکنم
هزار و یک کلمه

? ازاده باش و دلداده باش
? فرزانه باش و جان باخته باش
? با همه باش و بی همه باش
? آشنای همه باش بیگانه باش
? حاضر و شاهد باش و ناظر و غائب باش
? در جمع باش و با احدی مباش

موضوعات: کلام علما  لینک ثابت



 [ 08:36:00 ب.ظ ]





  تربیت فرزند   ...

تربیت فرزند

برای کمک به پرورش ذهن خلاق، سوالات کودک را به سرعت پاسخ ندهید.

ابتدا آنها را با پرسیدن «نظر تو چیه؟ خودت چی فکر میکنی ؟ به چالش بکشید.

موضوعات: تربیتی, از هر دری  لینک ثابت



 [ 08:32:00 ب.ظ ]





  آشپزی   ...

تخم مرغ تند

این مدل تخم مرغ برای مهمانی یا برای شام حاضری خوردن فوق العاده است برای آماده سازی این روش کلاسیک لازم است تخم مرغ ها را بذارید خوب آبپز شود زرده را نرم و خمیری کرده و با مایونز مخلوط کنید به آن مقداری خامه ترش ، نمک و فلفل برای مزه دار کردن اضافه کنید این غذا سریع آماده شده و برای مهمانی ایده آل است می توانید ادویه و سبزیجات هم اضافه کنید.

موضوعات: آشپزی  لینک ثابت



 [ 08:30:00 ب.ظ ]





  جامعه مهدوی   ...

سؤاڸ از شیعیاڹ در قیامت

✅ رسوڸ خدا صلی اللہ علیہ و آلہ فرمودند:

? بنده در روز قیامت ، هر قدمی ڪہ بر می‌دارد از ایڹ چہار چیز از او سؤاڸ می‌ڪنند:

1) از جوانیش ڪہ در چہ راهی بڪار برده
2) از عمرش ڪہ در چہ ڪارے تلف نموده
3) از مالش ڪہ از ڪجا بہ دست آورده و درڪجا خرج ڪرده
4) از محبت ما اهڸ بیت علیہم السلام. فضائڸ الشیعہ، شیخ صدوق اعلی اللہ مقامہ الشریف،حدیث 6
دوستاڹ عزیز عمرموڹ را در چہ راهی صرف می‌ڪنیم؟

? آیا عمرموڹ در راه امام زماڹ هست؟
? آیا براے امام زماڹ قدمی برداشتیم؟
? آیا شده برای امام زمانموڹ خرج ڪنیم؟ در جشڹ ها و اعیاد؟
? آیا در راه امام زماڹ دست ڪسی رو گرفتیم ڪمڪش ڪنیم؟
? آیا در راه امام زماڹ مطالعہ ڪردیم و بہ دو نفر یاد بدیم؟
? آیا در راه امام زماڹ صدقہ دادیم؟
? آیا شده بہ خانواده مطلبی از امام زماڹ یاد بدیم؟

دوستاڹ ڪمی تأمڸ ڪنیم و بہ خودموڹ بیایم آیا واقعاً ڪارے ڪردیم یا فقط ادعاست؟؟؟؟؟

✔️اگر ڪارے انجام ندادیم از همیڹ الاڹ دست بڪار بشیم.

? یا مہـدے ?

موضوعات: کربلا  لینک ثابت



 [ 07:13:00 ب.ظ ]





  حجاب   ...

سوالاتِ خانمی که به حجاب علاقه نداره؛

•چرا باید حجاب اجباری باشه؟
•چرا خانوما نمی‌تونن آزادانه هر لباسی که دوست دارن بپوشن؟
•به من چه یه سری از مردا چشم ناپاک دارن؟

پاسخ:
حجاب هم برای مرد هست و هم برای زن ولی چرا تاکید بیشتر برای خانم هاست؟

بذارید با یک مثال این رو بگم؛ قوانین راهنمایی و رانندگی هم برای خودروهاست و هم برای موتورسیکلت‌ها ولی پلیس روی موتورسیکلت‌ها حسّاس‌تره.
•چرا؟!
«خب ساده ست، چون توی تصادف موتورسوارها بیشتر آسیب می بینند.»

با همین مثال جواب این سوالتون رو هم میدم که فرمودین به ما چه مردها چشمای ناپاک دارند؟

در تصادف رانندگی بین موتور و خودرو ،فرض کنیم خودرو مقصّر هستش ولی کی بیشترین خسارت رو می‌بینه؟ خب معلومه “موتورسوار". چون وسیله نقلیه ش بدنه‌ای نداره.
پس درسته یه سری از مردها مریض هستند و مشکل دارن ولی خانم ها بیشتر ضرر می‌کنن و آسیب می بینن…

همونطور که قوانین راهنمایی و رانندگی، برای حفظ جان و مال مردم در هنگام رانندگی وضع شده، حجاب هم برای محافظت از زنان و مردان وضع شده.

زن در نزد خداوند موجود عزیزی هست و برای حفاظت از اون خداوند یه سری قوانین رو وضع کرده…

ببینید؛ یک نفر سرعت غیر مجاز داره خب پلیس این راننده رو جریمه و اِعمال قانون می‌کنه… کار پلیس به خاطر خودِ راننده و حفظ جان و مال اون هستش و البته به خاطر دیگران که تو همون جاده هستن چون احتمال داره جان و مال اون‌ها هم بر اثر تصادف که به‌خاطر سرعت غیر مجازِ راننده ای که اتفاقا از اجباری بودن قوانین ناراحته، به خطر بیفته.

درسته ماشینِ خودشه، مالِ خودشه اختیارش رو داره… ولی قانون و پلیس بهش اجازه نمیده سرعتش رو از یه حدی بالاتر ببره چون هم خودش آسیب می‌بینه هم به دیگران آسیب می‌زنه.
این در مورد حجاب هم صادقه،درسته هر کسی یه ماشین داره، یک جسم اختصاصی داره… ولی ما همه توی یه جاده‌ایم، توی یک جامعه هستیم و این جاده یعنی این دنیا یه قوانینی داره که همه باید رعایت کنن و هر کس رعایت نکنه اعمال قانون می‌شه ،جریمه می‌شه هم به‌خاطر خودش و هم به‌خاطر دیگران.

درسته بدن خودتونه اما پوشیدن هر نوع لباسی در جامعه برای ما مجاز نیست و این به خاطر اثر اجتماعی که بر خودمون و دیگران میزاره هستش، البته زن و مرد می‌تونن توی خونه و برای خودشون و همسرشون هر لباسی بپوشن و این مانعی نداره چون دیگه خطری تهدیدشون نمی کنه.

موضوعات: اجتماعی حجاب  لینک ثابت



 [ 07:05:00 ب.ظ ]





  شگرد اقتصادی   ...

شگرد اقتصادی پیرمرد
پیرمرد هر روز در بازار گدایی می‌کرد و مردم با نیرنگی٬ حماقت او را دست می‌انداختند. دو سکه به او نشان می‌دادند که یکی شان طلا بود و یکی از نقره. اما پیرمرد همیشه سکه نقره را انتخاب می‌کرد. این داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهی زن و مرد می‌آمدند و دو سکه به او نشان می دادند و او همیشه سکه نقره را انتخاب می‌کرد. تا اینکه مرد مهربانی از راه رسید و از اینکه پیرمرد را آنطور دست می‌انداختند٬ ناراحت شد. در گوشه میدان به سراغش رفت و گفت: هر وقت دو سکه به تو نشان دادند٬ سکه طلا را بردار. اینطوری هم پول بیشتری گیرت می‌آید و هم دیگر دستت نمی‌اندازند. پیرمرد پاسخ داد: ظاهراً حق با شماست٬ اما اگر سکه طلا را بردارم٬ دیگر مردم به من پول نمی‌دهند تا ثابت کنند که من احمق تر از آن‌هایم. شما نمی‌دانید تا حالا با این کلک چقدر پول گیر آورده‌ام.

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 12:21:00 ق.ظ ]





  خانه داری   ...

?

ترفند خانه داری
دستگاه بخارپز درخانه
برای ساختن این دستگاه ، یک قابلمه را آب کرده و آبکشی روی آن قرار دهید سپس مقداری آب در قابلمه بریزید (به میزانی که آبکش با آب برخورد نکند) حالا هر ماده ای را که میخواهید بخارپز کنید ، روی آبکش قرار دهید اجاق گاز را روشن کنید تا مواد غذایی شما بخارپز شود.

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 12:11:00 ق.ظ ]





  نافله   ...

اهمیت نمازهای نافله
بسیاری از نمازهای ما بدون حضور قلب است؛ البته این امر به انسان‌های امروزی اختصاص ندارد و در زمان ائمه نیز مردم از نداشتن حضور قلب در نماز شکوه داشتند؛ چنانکه شخصی به امام صادق (ع) عرض کرد:
«یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ هَلَکْنَا إِذاً قَالَ کَلَّا إِنَّ اللَّهَ یُتِمُّ ذَلِکَ بِالنَّوَافِلِ؛
ای پسر رسول خدا! به‌جهت نداشتن حضور قلب در نماز هلاک شدیم؛ حضرت نیز در جواب فرمودند: اشکال ندارد، خداوند با نافله‌ها جبران می‌کند».

موضوعات: جهت منبر, حرم مطهر  لینک ثابت



 [ 12:03:00 ق.ظ ]





  کلام علما   ...

حضرت آیت الله بروجردی می فرمودند:
در بروجرد مبتلا به درد چشم سختی بودم هر چه معالجه کردم رفع نشد. حتی اطباء آنجا از بهبودی چشم من مایوس شدند. تا آنکه روزی در ایام عاشورا که معمولاً دستجات عزاداری به منزل ما می آمدند ،نشسته بودم اشک می ریختم. درد چشم نیز مرا ناراحت کرده بود. در همان حال گویا به من الهام شد از آن گل هایی که بسر و صورت اهل عزا مالیده شده بود به چشم خود بکشم. مقداری گل از شانه و سر یک نفر از عزاداران به طوری که کسی متوجه نشود گرفتم و به چشم خود مالیدم. فوراً در چشم خود احساس تخفیف درد کردم. و به این نحو چشم من رو به بهبودی گذاشت تا آنکه بکلی کسالت آن رفع شد. بعداً نیز در چشم خود نور و جلائی دیدم که محتاج به عینک نگشتم.
? در چشم معظم له تا سن هشتاد سالگی ضعف دیده نمی شد و اطباء حاذق چشم اظهار تعجب نموده و می گفتند: به حساب عادی ممکن نیست شخصی که مادام العمر از چشم این همه استفاده خواندن و نوشتن برده باشد باز در سن هشتاد و نه سالگی محتاج به عینک نباشد.

? مردان علم در میدان عمل، جلد1

موضوعات: کلام علما  لینک ثابت



[سه شنبه 1397-04-26] [ 11:55:00 ب.ظ ]





  جمکران   ...

? جمڪراڹ اے منزڸ دلدار مڹ
❀جمڪراڹ تنہـا نشــاڹ یار مڹ

مڹ گداے تربـت ڪوے توأم
❀حسرت دیدار مہ روے توأم

ڪفتر جَلد تو هستـم جمڪراڹ
❀حاجتم ده دلشڪستم جمڪراڹ ?

اللهم عجل لولیک الفرج

موضوعات: کربلا  لینک ثابت



 [ 11:50:00 ب.ظ ]





  کلام علما   ...

آیت الله انصـــاری (ره):

پس از انـجام واجـبات و ترڪ
محرمات هیچ عملی از قضــای

#حاجت مومن و ایجادمسرت
و ابتهاج در قلب‌مومن نیکوتر
و مـــوثرتر نیست

موضوعات: کلام علما  لینک ثابت



 [ 11:46:00 ب.ظ ]





  حکایت   ...

حکایتی بسیار زیبا و خواند
هر وقت دلش می گرفت به کنار رودخانه می آمد. در ساحل می نشست و به آب نگاه می کرد. پاکی و طراوت آب، غصه هایش را می شست. اگر بیکار بود همانجا می نشست و مثل بچه ها گِل بازی می کرد.

آن روز هم داشت با گِل های کنار رودخانه، خانه می ساخت. جلوی خانه باغچه ایی درست کرد و توی باغچه چند ساقه علف و گُل صحرایی گذاشت.
ناگهان صدای پایی شنید برگشت و نگاه کرد. زبیده خاتون (همسر خلیفه) با یکی از خدمتکارانش به طرف او آمد. به کارش ادامه داد. همسر خلیفه بالای سرش ایستاد و گفت:
- بهلول، چه می سازی؟
بهلول با لحنی جدی گفت: بهشت می سازم.

همسر هارون که می دانست بهلول شوخی می کند، گفت:
- آن را می فروشی؟!
بهلول گفت:
- می فروشم.
- قیمت آن چند دینار است؟
- صد دینار.

زبیده خاتون گفت:
- من آن را می خرم.
بهلول صد دینار را گرفت و گفت:
- این بهشت مال تو، قباله آن را بعد می نویسم و به تو می دهم.

زبیده خاتون لبخندی زد و رفت.
بهلول، سکه ها را گرفت و به طرف شهر رفت. بین راه به هر فقیری رسید یک سکه به او داد. وقتی تمام دینارها را صدقه داد، با خیال راحت به خانه برگشت.

زبیده خاتون همان شب، در خواب، وارد باغ بزرگ و زیبایی شد. در میان باغ، قصرهایی دید که با جواهرات هفت رنگ تزئین شده بود. گلهای باغ، عطر عجیبی داشتند. زیر هر درخت چند کنیز زیبا، آماده به خدمت ایستاده بودند. یکی از کنیزها، ورقی طلایی رنگ به زبیده خاتون داد و گفت:
- این قباله همان بهشتی است که از بهلول خریده ای.

وقتی زبیده از خواب بیدار شد از خوشحالی ماجرای بهشت خریدن و خوابی را که دیده بود برای هارون تعریف کرد.
صبح زود، هارون یکی از خدمتکارانش را به دنبال بهلول فرستاد. وقتی بهلول به قصر آمد، هارون به او خوش آمد گفت و با مهربانی و گرمی از او استقبال کرد. بعد صد دینار به بهلول داد و گفت:
- یکی از همان بهشت هایی را که به زبیده فروختی به من هم بفروش.

بهلول، سکه ها را به هارون پس داد و گفت:
- به تو نمی فروشم.
هارون گفت:
- اگر مبلغ بیشتری می خواهی، حاضرم بدهم.

بهلول گفت:
- اگر هزار دینار هم بدهی، نمی فروشم.
هارون نارحت شد و پرسید:
- چرا؟
بهلول گفت:
- زبیده خاتون، آن بهشت را ندیده خرید، اما تو می دانی و می خواهی بخری، من به تو نمی فروشم!

موضوعات: حکایت  لینک ثابت



 [ 11:44:00 ب.ظ ]





  ظهور   ...

السلام علیک یا حجت الله
یا مهدی

نگاه رحمتت بر ماست؛ می‌دانم که می‌آیی
ز اشک دوستان پیداست؛ می‌دانم که می‌آیی

گذشته چارده قرن و هنوز ای یوسف زهرا
تو تنها و علی تنهاست می‌دانم که می‌آیی

موضوعات: کربلا  لینک ثابت



 [ 11:40:00 ب.ظ ]





  پزشکی   ...

امام صادق(علیه السلام)

اگر مردم میدانستند سیب چیست، بیمارانشان را جز به آن درمان نمیکردند

✍ بدانید که سیب بویژه سودمندترین چیز برای قلب ومایه شستوشوی آن است

:طب الائمه،ص١٣5

موضوعات: پزشکی  لینک ثابت



 [ 11:39:00 ب.ظ ]





  نیایش   ...

نیایش شبانه
مهربانا !
قسم به روزها و شبهای نورانیت
نمیدانم چقدر زنده ام
نمیدانم چقدر فرصت دارم
نمیدانم چقدر توفیق استفاده از این فرصتها
را دارم
اما تو ای مهربان بنده نواز
اگر این ایام عزیز را پایان فرصتهای من
قرار دادی …
یاریم کن تا قدر بدانم، یاریم کن تا بندگی کنم
یاریم کن عاشق بمانم و عاشق بمیرم

خدای مهربانم!
ملتمسانه از تو میخواهم این دستهای خالی
خود و دوستان و عزیزانم را
که به سوی آسمان رحمتت بلند شده تا
از شاخسار درخت سبز دعا سیب سرخ
استجابت بچینیم خالی برنگردانی …
آمین یا رب العالمین

موضوعات: از هر دری, خدا  لینک ثابت



 [ 11:37:00 ب.ظ ]





  داستانک   ...

کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود کیه؟
دو گدا بودند یکی بسیار چاپلوس و دیگری آرام و ساکت. گدای چاپلوس وقتی شاه محمود و یا وزیرنش را می دید بسیار چاپلوسی می کرد و از سلطان محمود تعریف می کرد و هدیه می گرفت ولی اون یکی ساکت بود.

اون گدای چاپلوس روزی به گدای ساکت گفت چرا تو هم وقتی شاه رو می بینی چیزی نمیگی تا به تو هم پولی داده بشه. گدای ساکت گفت: کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمودکیه؟

برای سلطان محمود این سوال پیش اومده بود، که چرا یک گدا ساکته و هیچی نمی گه. وقتی از اطرافیان خود پرسید. به او گفتند که این گدا گفته کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمودکیه؟

سلطان محمود ناراحت شدو گفت حالا که اینطوری فکر می کنه فردا مرغی بریان شده که در شکمش الماسی باشد را به گدایی که چاپلوسی می کند بدهید تا بفهمد سلطان محمود کیه؟

صبح روز بعد همین کار را انجام دادند غافل از اینکه وزیر بوقلمونی برای گدا برده و گدای متملق سیر است. پس وقتی که مرغ بریان شده را به او دادند او که سیر بود مرغ را به گدای ساکت داد و گفت: امروز چند سکه درآمد داشتی و او گفت سه سکه.

گدای متملق گفت: این مرغ رو به سه سکه به تو می فروشم و آن گدا قبول نکرد و آخر سر پس از چانه زنی مرغ بریان را بدون دادن حتی یک سکه صاحب شد. لقمه اول را که خورد چشمش به آن سنگ قیمتی افتاد و به رفیق خود گفت فکر می کنم از فردا دیگه همدیگر را نبینیم.

فردای آن روز سلطان محمود دید که باز گدای متملق اونجاست و گدایی می کنه از او پرسید چرا هنوز گدایی می کنی؟ گفت: خوب باید خرج زن و بچه ام را درآورم. سلطان محمود با تعجب پرسید: مگر ما دیروز برای شما تحفه ای نفرستادیم؟ گدای متملق گفت: بله دست شما درد نکنه وزیر شما قبل از اینکه شما مرغ را بفرستید بوقلمونی آوردند و من خوردم چون من سیر بودم مرغ را به رفیقم دادم و دیگر خبری هم از رفیقم ندارم.

سلطان محمود عصبانی شد و گفت: دست و پایش را ببندید و به قصر بیاریدش. در قصر به گدا گفت بگو کارو باید خدا درست کنه سلطان محمود کیه. گدا این را نمی گفت و سلطان محمود می گفت بزنیدش تا بگه. سلطان خطاب به گدای چاپلوس می گفت: من می گم تو هم بگو: کار خوبه خدا درستش کنه سلطان محمود کیه؟

موضوعات: داستانک  لینک ثابت



 [ 11:34:00 ب.ظ ]





  لقمان حکیم   ...

پند لقمان حکیم به فرزندش
ای جان فرزند؛
هزار حکمت آموختم که از آن، چهارصد حکمت انتخاب کردم و از آن چهارصد، هشت کلمه برگزیدم که جامع کلمات است؛

دو چیز را هرگز فراموش مکن؛
“خدا” و “مرگ” را.

دو چیز را همیشه فراموش کن؛
“هنگامی که به کسی خوبی کردی”
“زمانی که از کسی بدی دیدی”

هر گاه به مجلسی وارد شدی"زبان نگه دار”
اگر به سفره ای وارد شدی"شکم نگه دار”
وقتی وارد خانه ایی شدی"چشم نگه دار”
و زمانی که برای نماز ایستادی"دل نگه دار”

موضوعات: جهت منبر, تربیتی, کلام علما  لینک ثابت



 [ 11:28:00 ب.ظ ]





  مادر   ...

ﻣﺎﺩﺭﯼ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﮐﺮﺩ؛
ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ!
ﺭﻭﺯﯼ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻣﺮﺍ ﭘﯿﺮ ﻭ ﻓﺮﺗﻮﺕ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺩﯾﺪ…
ﻭ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﻢ ﻏﯿﺮ ﻣﻨﻄﻘﯽ!
ﺩﺭ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﻟﻄﻔﺎً ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﻤﯽ ﻭﻗﺖ ﺑﺪﻩ ﻭ ﺻﺒﺮ ﮐﻦ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺑﻔﻬﻤﯽ…
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﻢ ﻣﯽ ﻟﺮﺯﺩ ﻭ ﻏﺬﺍﯾﻢ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﻟﺒﺎﺳﻢ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﺩ،
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭘﻮﺷﯿﺪﻥ ﻟﺒﺎﺳﻢ ﻧﺎﺗﻮﺍﻧﻢ،
ﭘﺲ ﺻﺒﺮ ﮐﻦ ﻭ ﺳﺎﻟﻬﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺁﻭﺭ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﻢ
ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻢ،
ﺑﻪ ﺗﻮ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﺪﺍﺩﻡ…
ﺍﮔﺮ ﺩﯾﮕﺮ ﺟﻮﺍﻥ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﻧﯿﺴﺘﻢ،
ﻣﺮﺍ ﻣﻼﻣﺖ ﻧﮑﻦ ﻭ ﮐﻮﺩﮐﯽﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺁﻭﺭ،
ﮐﻪ ﺗﻼﺵ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﺧﻮﺷﺒﻮ ﮐﻨﻢ…
ﺍﮔﺮ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺴﻞ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﻓﻬﻤﻢ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺨﻨﺪ،
ﻭﻟﯽ ﺗﻮ ﮔﻮﺵ ﻭ ﭼﺸﻢ ﻣﻦ،
ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻧﭽﻪ ﻧﻤﯽﻓﻬﻤﻢ ﺑﺎﺵ…
ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﺩﺏ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ،
ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﻭﺑﻪ ﺭﻭ ﺷﻮﯼ،
ﭘﺲ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯽ ﭼﻪ ﮐﻨﻢ ﻭ ﭼﻪ ﻧﮑﻨﻢ…؟!
ﺍﺯ ﮐﻨﺪ ﺷﺪﻥ ﺫﻫﻨﻢ ﻭ ﺁﺭﺍﻡ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩﻧﻢ ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻧﻢ، ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺻﺤﺒﺖ
ﺑﺎ ﺗﻮ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﺸﻮ…
ﭼﻮﻥ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﻣﻦ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﻢ.
ﺗﻮ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻦ ﻫﺴﺘﯽ.
ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺗﻮﻟﺪﺕ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻡ؛
ﭘﺲ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﮔﻢ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﺎﺵ…

موضوعات: جهت منبر, تربیتی, از هر دری  لینک ثابت



 [ 11:25:00 ب.ظ ]





  کلام علما   ...

به مرحوم آیت الله بهجت گفتند:
کتابی در
زمینه اخلاق معرفی کنید
فرمود: لازم نیست
یک کتاب باشد
یک کلمه کافیست
که بدانی ” خدا ” می بیند..

موضوعات: کلام علما  لینک ثابت



 [ 11:23:00 ب.ظ ]





  حجاب   ...

انسانها طبق آگاهی‌‌هایشان رفتار نمی‌کنند
بلکه این علاقه‌هاست که رفتار آنها را میسازد ✅

پس، از کودکی نسبت به علاقه‌های فرزندانتان حساس باشید⚠

همیشه باید ببینید چه چیزی را بیشتر دوست ‌دارند؟؟
مثلا بـاربی را … یا حضرت معصومه را ⁉
️محبت اهل‌بیت از کودکی

موضوعات: اجتماعی حجاب  لینک ثابت



 [ 03:59:00 ب.ظ ]





  حجاب   ...

امام خامنه‌ای

حجابِ برتر همین چادر ایرانىِ خود ماست، حقیقتاً
حجاب برتر است؛
هیچ تردیدی
در این نباید داشت. البته من هیچ‌وقت نگفتم که چادر را در جایی اجباری کنند؛
اما همیشه گفته‌ام که چادر یک حجاب ایرانی است…

موضوعات: اجتماعی حجاب  لینک ثابت



 [ 03:57:00 ب.ظ ]





  حکایت   ...

در زمان حضرت موسی خشکسالی پیش آمد. آهوان در دشت، خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می شویم و از خداوند متعال در خواست باران کن. موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود .خداوند فرمود: موعد آن نرسیده است. موسی هم برای آهوان جواب رد آورد. تا اینکه یکی از آهوان داوطلب شد که برای صحبت ومناجات بالای کوه طور رود. به دوستان خود گفت: اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست. آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راه برگشت وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد ناراحت شد ، شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت: دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می نمایم. تا پایین رفتن از کوه هنوز امید هست.
تا آهو به پائین کوه رسید باران شروع به باریدن کرد!…
موسی معترض پروردگار شد. خداوند به او فرمود: همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود..
یادمون باشه در همه حال ناامید نشیم و توکل به خدا داشته باشیم

موضوعات: حکایت  لینک ثابت



 [ 03:54:00 ب.ظ ]





  پزشکی   ...

برای درمان کم خونی از کنجد به عنوان منبع آهن استفاده کنید.
یکی از مغذی ترین و پر انرژی ترین دانه های روغنی

برای صبحانه

یک نان تست
یک دوم موز
مقداری کنجد بخورید

موضوعات: پزشکی  لینک ثابت



 [ 03:52:00 ب.ظ ]





  داستان   ...

داستان کوتاه پند آموز
مردی در خواب میدید ..
? داشت در جنگل‌های آفریقا قدم می زد که ناگهان صدای وحشتناکی که دائم داشت بیشتر می شد به گوشش رسید. به پشت سرش که نگاه کرد دید شیر گرسنه‌ایی با سرعت باورنکردنی دارد به سمتش می‌آید و بلافاصله مرد پا به فرار گذاشت و شیر که از گرسنگی تورفتگی شکمش کاملا به چشم می‌زد داشت به او نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد که ناگهان مرد چاهی را در مقابل خود دید که طنابی از بالا به داخل چاه آویزان بود.

? سریع خود را به داخل چاه انداخت و از طناب آویزان شد. تا مقداری صدای نعره‌های شیر کمتر شد و مرد نفسی تازه کرد متوجه شد که در درون چاه ماری عریض و طویل با سری بزرگ برای بلعیدن وی لحظه‌شماری می‌کند. مرد داشت به راهی برای نجات از دست شیر و اژدها فکر می‌کرد که متوجه شد دو موش سفید و سیاه دارند از پایین چاه از طناب بالا می‌آیند و همزمان دارند طناب را می‌خورند و می‌بلعند.

? مرد که خیلی ترسیده بود با شتاب فراوان داشت طناب را تکان می‌داد تا موش‌ها سقوط کنند اما فایده‌ایی نداشت و از شدت تکان دادن طناب داشت با دیواره‌ی چاه برخورد می‌کرد که ناگهان دید بدنش با چیز نرمی برخورد کرد. خوب که نگاه کرد دید کندوی عسلی در دیواره‌ی چاه قرار دارد و دستش که آغشته به عسل بود را لیسید و از شیرینی عسل لذت برد و شروع کرد به خوردن عسل و شیر و اژدها و موش‌ها را فراموش کرد که ناگهان از خواب پرید.

? خواب ناراحت‌کننده‌ای ی بود و تصمیم گرفت تعبیر آن را بیابد و نزد عالمی رفت که تعبیر خواب می‌کرد و آن عالم به او گفت تفسیر خوابت خیلی ساده است:
شیری که دنبالت می‌کرد ملک الموت(عزراییل) بوده…
چاهی که در آن اژدها بود همان قبرت است…
طنابی که به آن آویزان بودی همان عمرت است…
و موش سفید و سیاهی که طناب را می‌خوردند همان شب و روز هستند که عمر تو را می‌گیرند…

? مرد گفت ای شیخ پس جریان عسل چیست؟
گفت: عسل همان دنیاست که از لذت و شیرینی آن مرگ و حساب و کتاب را فراموش کرده‌ای…

موضوعات: کربلا  لینک ثابت



 [ 03:50:00 ب.ظ ]





  سه شنبه های مهدوی   ...

سه شنبه های مهدوی
یابن الحسن آقاجانم❤️
آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد
شاید دعای مادرت زهرا بگیرد
آقا بیا تا با ظهور چشم‌هایت
این چشم‌های ما کمی تقوا بگیرد

موضوعات: کربلا  لینک ثابت



 [ 03:46:00 ب.ظ ]





  دهه کرامت مبارک   ...

من کجاوسخن ازحضرت معصومه کجا
که رضاگفته ثنابالب گوهر زایش
عمه وخواهرودخت سه امام است اینجا
زهی ازخاک قم واین شرف کبرایش

دهه کرامت میلاد علی بن موسی الرضا( علیه السلام)
وخواهرمکرمه اش حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها) به همه عزیزاان مبارکباد

موضوعات: مناسبتی  لینک ثابت



 [ 03:39:00 ب.ظ ]





  داستانک   ...

داستان زیبای سنگ و گنج
مادر شوهر بعد از اتمام ماه عسل با تبسم به عروسش گفت:

تو توانستی در عرض سی روز پسرم را وادار به انجام نمازهایش در مسجد بکنی؛ کاری که من طی سی سال در انجام آن تلاش کردم و موفق نشدم….!

عروس جواب داد: مادر داستان سنگ و گنج را شنیده‌ای؟

می‌گویند سنگ بزرگی راه رفت و آمد مردم را سد کرده بود، مردی تصمیم گرفت آن را بشکند و از سر راه بردارد.

با پتکی سنگین نود و نه ضربه به پیکر سنگ وارد کرد و خسته شد.!

مردی از راه رسید و گفت: تو خسته شده‌ای، بگذار من کمکت کنم.

مرد تنها صدمین ضربه را وارد کرد و سنگ بزرگ شکست، اما ناگهان چیزی که انتظارش را نداشتند توجه هر دو را جلب کرد، طلای زیادی زیر سنگ بود….!

مرد دوم که فقط یک ضربه زده بود؛ گفت: من پیدایش کردم، کار من بود، پس مال من است.

مرد اول گفت: چه می‌گویی من نود و نه ضربه زدم دیگر چیزی نمانده بود که تو آمدی!

مشاجره بالا گرفت و بالاخره دعوای خویش را نزد قاضی بردند و ماجرا را برای قاضی تعریف کردند، مرد اول گفت:

باید مقداری از طلا را به من بدهد، زیرا که من نود ونه ضربه زدم و سپس خسته شدم و دومی گفت: همه‌ی طلا مال من است، خودم ضربه زدم و سنگ را شکستم…

قاضی گفت: نود و نه جزء آن طلا از آن مرد اول است، و تو که یک ضربه زدی یک جزء آن از آن توست، اگر او نود و نه ضربه را نمیزد، ضربه صدم نمی‌توانست به تنهایی سنگ را بشکند.

و تو مادر جان سی سال در گوش فرزند خواندی که نماز بخواند بدون خستگی و اکنون من فقط ضربه آخر را زدم…!

چه عروس خوش بیان و خوبی، که نگذاشت مادر در خود بشکند و حق را تمام و کمال به صاحب حق داد

بدین گونه مادر نیز خوشحال شد که تلاشش بی ثمر نبوده است….

اخلاق اصیل و زیبا از انسان اصیل و با اخلاق سرچشمه می‌گیرد، جای بسی تفکر و تأمل دارد، کسانی که تلاش دیگران را حق خود می‌دانند کم نیستند، اما خداوند از مثقال ذر‌ه‌ها سوال خواهد کرد

موضوعات: داستانک, همسرانه  لینک ثابت



 [ 02:30:00 ب.ظ ]





  خوش شانسی   ...

بدشانسی و خوش شانسی

روزی اسب پیرمردی فرار کرد، مردم گفتند: چقدر بدشانسی!
پیر مرد گفت : از کجا معلوم!
فردا اسب پیر مرد با چند اسب وحشی برگشت
مردم گفتند: چقدر خوش شانسی!
پیرمرد گفت: از کجا معلوم!
پسر پیرمرد از روی یکی از اسبها افتاد و پایش شکست.
مردم گفتند: چقدر بدشانسی!
پیرمرد گفت از کجا معلوم
فردایش از شهر آمدند و تمام مردهای جوان را به جنگ بردند به جز پسر پیرمرد که پایش شکسته بود.
مردم گفتند : چقدر خوش شانسی!
پیرمرد گفت : از کجا معلوم
زندگی پر از خوش شانسی ها و بدشانسی های ظاهری است، شاید بدترین بدشانسی های امروزتان مقدمه خوش شانسی های فردایتان باشد.
از کجا معلوم؟!

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 02:25:00 ب.ظ ]





  سقاخانه   ...

آیا می دانیداسماعیل‌طلا کیست؟ چرا سقاخانه حرم امام رضا به نام او مشهور است؟

از میان سقاخانه‌هایی که وجود دارد، سقاخانه «اسماعیل طلا»ی صحن کهنه حرم رضوی یکی از معروف‌ترین و قدیمی‌ترین آن‌هاست. سنگ بنای این سقاخانه را نادرشاه افشار گذاشت و سال‌ها بعد، به دست یکی از سرداران فتحعلی شاه با روکشی از طلا تزئین شد.

ماجرا از این قرار بود که در زمان فتحعلی شاه قاجار از طرف یکی از دولت‌های خارجی بسته‌ای به عنوان هدیه به دربار رسید و شاه قصد گشودن آن را کرد. «اسماعیل‌خان» که جزء ملتزمین بود استدعا کرد این کار در محوطه کاخ به وسیله خدمتگزاران انجام شود چرا که احتمال سوء قصد را نمی توان از نظر دور داشت. اتفاقا هنگام باز کردن، بسته منفجر شد و خساراتی به بار آورد.

فتحعلی شاه با اطلاع از این امر، دستور داد برای این دوراندیشی، هم وزن سردار اسماعیل ‌خان سکه‌های طلا به او مرحمت شود. چنین کردند و اسماعیل خان، معروف به «زر ریز خان» شد. او آن طلاها را صرف ساختن جایگاه آن سنگاب کرد تا گنبد و پایه‌های سقاخانه با روکشی از طلا مزین شود، از آن زمان این سقاخانه را به «سقاخانه اسماعیل طلا» می شناسند.

موضوعات: حرم مطهر  لینک ثابت



 [ 02:21:00 ب.ظ ]





  طبیعت   ...

به کسانی که از اتومبیل خود زباله به بیرون پرتاب می کنند تذکر دهید این اخلاق زشت اجتماعی را ترک کنند چنانچه اثر نداشت از خودروهایی که در طبیعت زباله پرتاب می کنند عکس بگیرید و در گروه ها و کانال ها منتشر کنید تا باعث پیشگیری از این اخلاق زشت اجتماعی شود!

‌ ‌‌‌‌‌‌‌

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 02:16:00 ب.ظ ]





  شهید   ...

❗️نه پورشه سوارند…
❗️نه شیشلیک میخورند…
❗️نه ادعای #ژن_خوب دارند!

حتی سفره خوب و رنگین هم ندارند اما
39 سال است نگذاشتند نگاه خناسان به ایران و انقلاب بیفتد!

موضوعات: شهید و شهادت  لینک ثابت



 [ 02:03:00 ب.ظ ]





  شهید   ...

بفرمایید زیارت شهید

با آمریکا دست ندهید…
خاطره ای از مادر شهید:

⭕️وقتی پیکر مسعود را آوردند، مادرش همان دم در به همرزمانش گفت:
مسعود من رفت، خدا شما را حفظ کند. مدافع ولایت باشید.
شما فریب نخورید و با آمریکا دست ندهید.
مثل کسانی نباشید که در ظاهر حرف از آقا می‌زنند اما برعکس خواست ایشان عمل می‌کنند.

شهید مدافع حرم مسعود عسگری

موضوعات: شهید و شهادت  لینک ثابت



 [ 02:02:00 ب.ظ ]





  نیروی فداکار سپاه   ...

تو خبرها گم شد
اما رنج و زحمت سپاه پاسداران
در گرمای بالای 50 درجه خوزستان
برای تکمیل خط انتقال آب غدیر را فراموش نمی کنیم خدا قوت دلاوران

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 08:21:00 ق.ظ ]





  حضرت معصومه(س)   ...

شفاعت حضرت معصومه(س)

عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ:
… أَلَا إِنَّ لِلْجَنَّةِ ثَمَانِیَةَ أَبْوَابٍ ثَلَاثَةٌ مِنْهَا إِلَى قُمَّ تُقْبَضُ فِیهَا امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِی اسْمُهَا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُوسَى وَ تُدْخَلُ بِشَفَاعَتِهَا شِیعَتِی الْجَنَّةَ بِأَجْمَعِهِم

از امام صادق علیه السّلام روایت شده که:
همانا بهشت را 8 در است که 3 آنها به سوى قم است، در آن زنى از فرزندانم بنام فاطمه درگذرد و بشفاعت او همه شیعیانم به بهشت خواهند رفت
[بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار؛جلد57 صفحه 228 ]

مرحوم محدث قمی(صاحب مفاتیح) فرمودند: درعالم رؤیا مرحوم میرزای قمی اعلی الله مقام الشریف را دیدم و از ایشان سؤال کردم که: آیا اهل قم ر ا حضرت معصومه سلام الله علیها شفاعت خواهد کرد؟
میرزای چون این سخن را شنید نگاه تندی به من کرد و فرمود: چه گفتی؟ من سؤالم را تکرار کردم. باز با تندی به من فرمود: یا شیخ تو چرا چنین سؤالی می کنی؟ شفاعت اهل قم با من است، حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها تمام شیعیان جهان را شفاعت خواهد کرد.
[به نقل از مردان علم در میدان عمل، جلد3،صفحه 36

⛅ ️اللهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج… ⛅

موضوعات: جهت منبر, حرم مطهر  لینک ثابت



 [ 08:15:00 ق.ظ ]





  حرم   ...

شفاعت حضرت معصومه(س)
حضرت آیه الله مرعشی نجفی به طلاب می فرمودند:علت آمدن من به قم این بود که پدرم (که از زهاد و عباد معروف بود) چهل شب در حرم حضرت علی (ع) بیتوته نمود که آن حضرت را ببیند، شبی در حالت مکاشفه حضرت را دیده بود که به ایشان می فرمایند: سید محمود چه می خواهی؟
عرض می کند: می خواهم بدانم قبر حضرت فاطمه زهرا (س) کجا است؛ تا آن را زیارت کنم؟
حضرت فرمود : من که نمی توانم (بر خلاف وصیت آن حضرت) قبر او را معلوم کنم. عرض کرد: پس من هنگام زیارت چه کنم؟ حضرت فرمود: خدا جلال و جبروت حضرت فاطمه زهرا (س) را به فاطمه معصومه (س) عنایت فرموده است، پس هر کس بخواهد حضرت زهرا (س) را درک کند به زیارت فاطمه معصومه (س) برود.
آیه الله مرعشی می فرمودند: پدرم مرا سفارش می کرد که من قادر به زیارت ایشان نیستم اما تو به زیارت آن حضرت برو. لذا من به خاطر همین سفارش، برای زیارت فاطمه معصومه (س) و ثامن الائمه (ع) آمدم و به اصرار موسس حوزه علمیه قم (آیه الله حائری) در قم ماندگار شدم.
آیه الله مرعشی در آن زمان می فرمودند: شصت سال است که من اول زائر حضرتم. [فروغی از کوثر]

⛅ ️اللهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج… ⛅

موضوعات: جهت منبر, حرم مطهر  لینک ثابت



 [ 08:13:00 ق.ظ ]





  ظهور   ...

ضرورت زمینه سازی برای ظهور

لزوم زمینه‌سازی در قالب معرفی امام به مردم

✨برای نمونه، امام صادق(ع) در توصیه به عده‌ای از شیعیان می‌فرماید:
علیکم بتقوی الله و صدق الحدیث و أداء الأمانة و حسن الصّحبة لمن صحبکم و إفشاء السّلام و إطعام الطّعام، صلّوا فی مساجدهم و عودوا مرضاهم و اتّبعوا جنائزهم فإنّ أبی حدّثنی أنّ شیعتنا أهل البیت کانوا خیار من کانوا منهم، إن کان فقیه کان منهم و إن کان مؤذّن فهو منهم و إن کان امام کان منهم و إن کان صاحب أمانة کان منهم و إن کان صاحب ودیعة کان منهم و کذلک کونوا حبّبونا إلی النّاس و لا تبغّضونا إلیهم؛ (صدوق، بی‌تا:70)
بر شما باد به تقوای الهی و راست‌گویی در گفتار و ردّ امانت و حسن معاشرت و سلام کردن و اطعام دیگران. در مساجد آنها نماز بخوانید و از مریض‌های آنها عیادت کنید و به تشییع جنازه اموات آنها بروید؛ چون پدرم فرمود: شیعیان ما اهل‌بیت جزو بهترین‌ها از هر دسته‌ای هستند. اگر فقیهی بود، از ایشان است. اگر مؤذنی بود، از ایشان است. اگر امام جماعتی بود، از ایشان است و اگر صاحب امانتی بود، از ایشان است و اگر صاحب ودیعه‌ای بود، از ایشان است. این‌گونه مردم را نسبت به ما علاقه‌مند سازید و بغض ما را در دل آنها ایجاد نکنید.
چگونه می‌توان امامی را شناخت که نسبت به گرسنگی کسانی که در دورترین نقطه از مرکز حکومتش زندگی می‌کنند، بی‌اعتنا نیست و اظهار می‌دارد که غذای مطبوع نمی‌خورم برای این‌که شاید (فقط به احتمال این‌که) در یمامه یا حجاز کسی گرسنه باشد. (نهج البلاغه: نامه 45) و به او عشق پیدا نکرد و جز امام معصوم(ع) را مصلح و لایق تصدی حکومت و اداره جامعه دانست؟
بنابراین، آن‌چه زمینه را برای ظهور فراهم می‌سازد، شناخت مردم از مقام امامت و وجود مبارک امام عصر(عج) است؛ چون شناخت موجب عشق و ارادت می‌شود و عشق و ارادت هم باعث اطاعت و تسلیم می‌‌شود. فقط در چنین شرایطی، حضور و ظهور امام(ع) سودمند و نتیجه‌بخش خواهد بود.

️اللهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج…⛅️

موضوعات: کربلا  لینک ثابت



 [ 08:09:00 ق.ظ ]





  تفسیر    ...

شان نزول آیه 18 از سوره آل عمران

از کلبى نقل نمایند که دو نفر از احبار به شام آمدند و به مسجد رفته و رسول خدا صلى الله علیه و آله را ملاقات نمودند و وى را به همان صفتى یافتند که در انجیل خوانده بودند و دانستند که این پیامبر همان پیامبر آخرالزمان است، لذا به رسول خدا گفتند: آیا تو محمدى؟ پیامبر فرمود: بلى، سپس گفتند: آیا تو احمدى؟ فرمود: آرى، سپس گفتند: تو را از شهادتى مى پرسیم اگر به ما جواب دادى به تو ایمان خواهیم آورد. فرمود: بپرسید. گفتند: به ما خبر بده از بزرگترین شهادتى که در کتاب خدا است. سپس جبرئیل فرود آمد و این آیه را که دال بر شهادت ذات خداوند به یکتائى است نازل نمود.

? تفسیر کشف الاسرار و روض الجنان

موضوعات: نکته ای از قرآن, جهت منبر  لینک ثابت



 [ 08:06:00 ق.ظ ]





  مرگ   ...

فرار از مرگ به هندوستان

أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فی بُرُوجٍ مُشَیَّدَة…(النساء: 78)
《هر کجا باشید مرگ شما را میگیرد اگر چه در برجهای محکم باشید…》

داستان:
در زمان حکومت حضرت سلیمان مردی ساده اندیش در حالی که وحشت و نگرانی او را فرا گرفته بود و بر اثر ترس چهرهاش زرد و لبهایش کبود گشته بود، سراسیمه نزد سلیمان آمد و با عجز و لابه گفت: «ای سلیمان! به من پناه بده.»
سلیمان فرمود: «چه شده است و حاجتت چیست؟»
او عرض کرد: «امروز عزراییل با خشم به من نگاه کرد. بر اثر آن وحشت کردم و اینک به محضر شما پناه آوردهام. از تو تقاضا دارم که به باد فرمان بدهی که مرا از اینجا شهر به جایی دور در هندوستان ببرد تا از چنگ عزراییل رهایی یابم.»
سلیمان به تقاضای او را اجابت کرد:
روز بعد در وقت دیدار سلیمان با شخصیتها سلیمان عزراییل را دید و از او پرسید: «چرا به این بینوا با چشم خشمگین نگریستی، به طوری که بر اثر آن مضطرب و از وطن آواره گشت و بیخانمان گردید؟
عزراییل در پاسخ گفت: «خداوند فرمان داده بود که روح آن مرد را در هندوستان قبض کنم ولی من او را دیروز در اینجا دیدم و حیران گشتم که اگر او صد پر داشته باشد قادر نیست که خود را به هندوستان برساند
من طبق فرمان حق برای قبض روح او به هندوستان رفتم، او
را آنجا یافتم و جانش را قبض کردم
چون به امر حق به هندستان شدم
دیدمش آنجا و جانش بستدم

⛅️اللهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج…⛅️

موضوعات: جهت منبر, از هر دری  لینک ثابت



 [ 08:05:00 ق.ظ ]





  ظهور   ...

ضرورت زمینه سازی برای ظهور

دلالت ادله وجوب انتظار بر لزوم زمینه سازی

? در کنار ادله متعددی که تا به حال از آن سخن به میان آمد، از روایات دیگری نیز می‌توان استفاده کرد که ثابت می‌کند انتظار برای ظهور امام عصر(عج)، لازم و واجب است. این روایات هم با توضیحی که پس از نقل آن از نظر خواهد گذشت، بر لزوم زمینه‌سازی دلالت می‌کند. اکنون چند روایت را به عنوان نمونه ذکر می‌کنیم:

? یک.
عنه عن ابی الجارود قال: قلت لأبی جعفر(ع): یا ابن رسول الله! هل تعرف مودّتی لکم و انقطاعی إلیکم و موالاتی إیّاکم؟ قال: فقال: نعم. قال: فقلت: فإنّی أسالک مسألةً تجیبنی فیها فإنّی مکفوف البصر قلیل المشی و لا أستطیع زیارتکم کلّ حین. قال: هات حاجتک؟ قلت: أخبرنی بدینک الّذی تدین الله عزّوجلّ به أنت و أهل بیتک لأدین الله عزّوجل به. قال: إن کنت أقصرت الخبطة فقد أعظمت المسألة و الله لأعطینّک دینی و دین آبائی الّذی ندین الله عزّوجلّ به: شهادة أن لا إله إلّا الله و أن محمّداً رسول الله(ص) و الإقرار بما جاء به من عند الله و الولایة لولیّنا و البراءة من عدوّنا و التّسلیم لأمرنا و انتظار قائمنا و الإجتهاد و الورع. (کلینی، بی‌تا: ج2: ح10)
در این روایت، امام باقر(ع) به ابی‌جارود فرمود که دین من و دین پدران من، بعد از شهادت به وحدانیت خدای متعال و رسالت پیامبر مکرم اسلام و اقرار به آن‌چه از نزد خدای متعال آمده است و ولایت ما و برائت از دشمنان ما و تسلیم امر ما عبارت است از انتظار قائم و تلاش و پرهیزکاری.

⛅ ️اللهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج… ⛅

موضوعات: کربلا  لینک ثابت



 [ 08:02:00 ق.ظ ]





  کلام علما   ...

✨خیلی نگو من گناهکارم.
هی نگو من گنهکارم.

✨ این را ادامه نده تا خودت هم به این یقین برسی. روی صفات خوب و کارهای خوبت کار کن تا روی اونها به یقین برسی. 

✨معصیت را به یقین نرسان. ایمان را به شک تبدیل نکن. تاثیر زبان اینه اگر چهار مرتبه بگویی بیچاره ام و عادت کنی، اوضاع خیلی بی ریخت می شود..همیشه بگویید شکر خدا. 

✨بلکه بتوانی دلت را هم با زبانت همراه کنی. 
اگر پکر هستی دو مرتبه همراه با دلت بگو شکر خدا .
آن وقت غمت را از بین می برد…

✨خدا تنها پادشاهی است که دلش با بخشیدن آرام می گیرد نه انتقام گرفتن
و تنها کسی است که وقتی همه رفتند او می ماند.

موضوعات: کلام علما  لینک ثابت



 [ 06:40:00 ق.ظ ]





  کلام بزرگان   ...

ده چیز، ده چیز دیگر را مےخورد:

➊نیکے بدی را
➋تڪبر علم را
➌توبه گناه را
➍دروغ رزق را
➎عدل ظلم را
➏غم عمر را
➐صدقه بلا را
➑خشم عقل را
➒پشیمانے سخاوت را
➓غیبت حسن عمل را

موضوعات: سخنان بزرگان  لینک ثابت



 [ 06:38:00 ق.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

 
 
انتظار ظهور حضرت مهدی ع