کربلا مدرسه نرجسیه(س) سنجان
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


تیر 1397
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          



انتظار ظهور حضرت مهدی ع




جستجو






Random photo

یا حضرت فاطمه(سلام الله علیها)



  نماز شب   ...

✅ مقام محمودمیخواهی نمازشب بخوان.

اگرحاجت وگرفتاری داری، نیم ساعت، یک ربع ساعت،قبل ازاذان صبح بلندشو دورکعت نماز بخوان وبگوخدایاعنایت کن خداشاهدست محرومت نمیکند

موضوعات: کلام علما  لینک ثابت



[جمعه 1397-04-15] [ 03:47:00 ب.ظ ]





  پزشکی   ...

به خمیازه کشیدن خود دقت کردید؟؟؟؟؟
وقتی کسی جلوی شما خمیازه می کشد، شما هم این کار را تکرار می کنید.

مسببِ این حالت، سلولهای عصبی خاصی است در مغز، که به آنها نورون های آینه ای می گویند.

وظیفه ی این نورون ها، تقلیدِ ناآگاهانه از رفتار و کردار دیگران است.

? مراقب همنشینان خود باشید .
نورون های آینه ای مغزتان بدون آگاهی شما، شما را مشابه اطرافیان تان می کند.

موضوعات: پزشکی  لینک ثابت



 [ 03:37:00 ب.ظ ]





  آیا می دانید؟؟؟؟   ...

آیا میدانید ؟؟؟؟
یکی از عجایب خلقت

✅ زیباترین کرم ابریشم جهان “جواهر کاترپیلار” نامیده شده،این کرم در جنگلهای استوایی در امریکای جنوبی و مرکزی وجود دارد و بافتی شبیه به جواهر و شفاف دارد.

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 03:31:00 ب.ظ ]





  آیا می دانید   ...

آیا می دانید؟؟؟؟

با وجود اینکه قطعات فولادین برج ایفل تا به امروز 12 بار تعویض شده اما بافت خشتی یزد 800 سال باد و باران‌ راپشت سرگذاشته است.

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 03:28:00 ب.ظ ]





  خدا   ...

خدا را میشه در تک تک رنگهای این پرنده دید
منّت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربتست و به شکر اندرش مزید نعمت

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 03:24:00 ب.ظ ]





  پزشکی   ...

امام رضا (ع):

هر کس از زکام (سرماخوردگی) در ایام تابستان ناراحت است، هر روز یک خیار بخورد و از نشستن در آفتاب بپرهیزد.

طبّ الإمام الرضا (ع)، ص 37

موضوعات: پزشکی  لینک ثابت



 [ 03:21:00 ب.ظ ]





  حدیث ناب   ...

پیامبر رحمت (ص):

خداوند دوست دارد وقتى بنده اش نزد برادران خود مى رود با ظاهری مرتب و آراسته برود.

(مکارم الأخلاق: 1/85/1)
?

موضوعات: احادیث  لینک ثابت



 [ 03:16:00 ب.ظ ]





  آیا می دانید   ...

آیا می دانید؟؟؟؟؟

“زنبور نجار آبی” گونه ای متفاوت از زنبور و بومی استرالیاست. علت نامگذاری این حشره بخاطر این است که چوب را تا عمق 30 سانتیمتر سوراخ می کند و لانه ی خود را در آن می سازد.

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 03:13:00 ب.ظ ]





  حکایت   ...

داستان های آموزنده

? عیسی علیه السلام و مرد حریص (حرص)

حضرت عیسی علیه السلام به همراهی مردی سیاحت می کرد، پس از مدتی راه رفتن گرسنه شدند و به دهکده ای رسیدند. عیسی علیه السلام به آن مرد گفت: برو نانی تهیه کن و خود مشغول نماز شد.
آن مرد رفت و سه عدد نان تهیه کرد و بازگشت، اما مقداری صبر کرد تا نماز عیسی علیه السلام پایان پذیرد. چون نماز طول کشید یک دانه نان را خورد. حضرت عیسی علیه السلام سوال کرد نان سه عدد بوده؟ گفت: نه همین دو عدد بوده است.
مقداری بعد از غذا راه پیمودند و به دسته آهویی برخوردند، عیسی علیه السلام یکی از آهوان را نزد خود خواند و آن را ذبح کرده و خوردند.
بعد از خوردن عیسی فرمود: به اذن خدا ای آهو حرکت کن، آهو زنده شد و حرکت کرد. آن مرد در شگفت شد و سبحان الله گفت: عیسی علیه السلام فرمود: ترا سوگند می دهم به حق آن کسی که این نشانه قدرت را برای تو آشکار کرد بگو نان سوم چه شد؟ گفت: دو عدد بیشتر نبوده است!
دو مرتبه به راه افتادند و نزدیک دهکده بزرگی رسیدند و به سه خشت طلا که افتاده بود برخورد کردند. آن مرد گفت: اینجا ثروت زیادی است! فرمود: آری یک خشت از تو، یکی از من، خشت سوم را اختصاص می دهم به کسی که نان سوم را برداشته، آن مرد حریص گفت: من نان سومی را خوردم.
عیسی علیه السلام از او جدا گردید و فرمود: هر سه خشت طلا مال تو باشد.
آن مرد کنار خشت طلا نشسته بود و به فکر استفاده و بردن آنها بود که سه نفر از آنها عبور نمودند و او را با خشت طلا دیدند.
همسفر عیسی را کشته و طلاها را برداشتند، چون گرسنه بودند قرار بر این گذاشتند یکی از آن سه نفر از دهکده مجاور نانی تهیه کند تا بخورند. شخصی که برای آن آوردن رفت با خود گفت: نان ها را مسموم کنم، تا آن دو نفر رفیقش پس از خوردن بمیرند و طلاها را تصاحب کند.
آن دو نفر هم عهد شدند که رفیق خود را پس از برگشتن بکشند و خشت طلا را بین خود تقسیم کنند. هنگامی که نان را آورد آن دو نفر او را کشته و خود با خاطری آسوده به خوردن نانها مشغول شدند.

چیزی نگذشت که آنها بر اثر مسموم بودن نان مردند. حضرت عیسی علیه السلام در مراجعت چهار نفر را بر سر همان سه خشت طلا مرده دید و فرمود: (این طور دنیا با اهلش رفتار می کند.

موضوعات: حکایت, جهت منبر  لینک ثابت



 [ 02:50:00 ب.ظ ]





  طنز   ...

طنز

مردی ازدواج مجدد میکنه و وقتی زن متوجه میشه به روی خودش نمیاره و خودش رو به بی اطلاعی میزنه.!

شرایط زندگی روز به روز بهتر میشه و ١٦ سال به خوبی و خوشی زندگی میکنند، مرد میمیره و بعد از مراسم خانواده مرد تو خونه جمع میشن و میخوان موضوع ازدواج مجدد مرحوم رو به خانم بگن، زن هم خیلی عادی و بیخیال بهشون نگاه میکنه.!

بالاخره پدر شوهرش میاد میگه دخترم میخوام موضوع مهمی رو باهات درمیون بگذارم فقط ازت خواهش میکنم منطقی باش و شرایط رو از این که هست سخت تر نکن، زن میپرسه میخوای در مورد ازدواج دوم شوهرم صحبت کنی؟

همه با تعجب میگن مگه تو میدونستی؟

میگه از همون ابتدا فهمیدم ولی به روی خودم نیاوردم چون اگه اون روز دعوا راه مینداختم ….. شبهامون رو تقسیم میکرد، خرجی خونه رو تقسیم میکرد، تا ازم ناراحت میشد میرفت پیش اون یکی، من هم خودم رو به بی اطلاعی زدم و در نتیجه:

هر شب کنارم بود، از این میترسید که متوجه بشم خرجی خونه بیشتر شد و مرتب برام هدیه میخرید، همیشه دنبال راضی کردنم بود و میترسید پیش من لو بره، اصلاً بهترین سالها همونهایی بود که اون ازدواج مجدد کرده بود و من مثل ملکه زندگی میکردم و شوهرم مثل مرگ ازم میترسید.! از این بهتر چی بخوام؟؟!

میگن شیطون کتاباشو جمع کرده رفته پیشش برای یک دوره آموزش فشرده

موضوعات: طنز  لینک ثابت



 [ 02:39:00 ب.ظ ]





  ظهور   ...

️در دوران مجاهدت و قبل از ظهور
راحت طلبی
ممنوع

موضوعات: کربلا  لینک ثابت



 [ 02:36:00 ب.ظ ]





  آداب سفره   ...

یکی از آداب مهم سفره

امام صادق علیه السلام فرمودند:

کُلُوا ما یَقَعُ مِنَ الْمائِدَةِ فِى الْحَضَرِ، فَإ نَّ فیهِ شِفا مِنْ کُلِّ دا، وَلا تَاکُلُوا مایَقَعُ مِنْها فِى الصَّحارى ؛

? هنگام خوردن غذا ? در منزل، آنچه که اطراف سفره و ظرف مى ریزد جمع کنید و میل نمائید که در آن ها شفاى دردهاى درونى است ، ولى چنانچه در بیابان سفره انداختید؛ اضافه هاى آن را رها کنید براى جانوران .

مستدرک الوسائل : ج 16 ص 288 ح 1.

توجه داشته باشید که با رعایت همین نکات ساده از بسیاری از بیماری ها در امان خواهیم ماند…

موضوعات: احادیث  لینک ثابت



 [ 02:33:00 ب.ظ ]





  در محضر قرآن   ...

در محضر قرآن
آن‌ها فقط یک قلب دارند که رویش نوشته: حسین، خون خدا!

موضوعات: جهت منبر, تفسیر آیه  لینک ثابت



 [ 02:29:00 ب.ظ ]





  داستانک   ...

دزدی که داماد حاکم شد

? حاکمی هر شب در تخت خود به آینده دخترش می اندیشید که دخترش را به چه کسی بدهدتا مناسب او باشد. در یکی از شبها وزیرش را صدا زد و از اوخواست که شبانه به مسجد برود تا جوانی را مناسب دخترش پیدا کند که مناجات و نماز شب را بر خواب ترجیح دهد.
? از قضا آن شب دزدی قصد دزدی در آن مسجد را کرده بود تا هرچه گیرش بیاید از آن مسجد بدزدد… پس قبل از وزیر و سربازانش به آنجا رسید. در را بسته یافت واز دیوار مسجد بالا رفت و داخل مسجد شد. هنگامی که بدنبال اشیاء بدرد بخورش می گشت وزیر و سربازانش داخل شدند و دزد صدای در راشنید که باز شد بنابراین راهی برای خود نیافت الا اینکه خود را به نماز خواندن مشغول کرد. سربازان داخل شدند و اورا در حال نماز دیدند ، وزیر گفت : سبحان الله ! چه شوقی دارد این جوان برای نماز و دزد از شدت ترس هرنماز را که تمام می کرد نماز دیگری را شروع می کرد. تا اینکه وزیر دستور داد که سربازان مراقب باشند از نماز که تمام شد نگذارند نماز دیگری را شروع کند و او را بیاورند ، و اینگونه شد که وزیر جوان را نزد حاکم بر. و حاکم که تعریف دعا ها ونمازها ی جوان را از وزیر شنید ، به او گفت : تو همان کسی هستی که مدتهاست دنبالش بودم و می خواستم دامادم باشد ، اکنون دخترم را به ازدواج تو در می آورم و تو امیر این مملکت خواهی بود …
? جوان که این را شنید بهت زده شد و آنچه دیده و شنیده بود را باور نمی کرد ، سرش را از خجالت پایین آورد و با خود گفت : خدایا مرا امیر گرداندی و دختر حاکم را به ازدواجم در آوردی، فقط با نماز شبی که ازترس آن را خواندم ! اگر این نماز از سر صداقت و خوف تو بود چه به من می دادی و هدیه ات چه بود اگر از ایمان و اخلاص می خواندم

موضوعات: داستانک  لینک ثابت



 [ 02:25:00 ب.ظ ]





  خوشبختی   ...

خیلی ها می خواهند اول به آسایش و خوشبختی برسند

بعد به زندگی لبخند بزنند

ولی نمی دانند که تا به زندگی لبخند نزنند

به آسایش و خوشبختی نمی رسند

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 02:21:00 ب.ظ ]





  آموزشی   ...

✅ ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ خــداوند ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﺯﻳﺎﺩ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ.
١ - ﺟﻮﺍﻥ ﺗﻮﺑﻪ ﻛﺎﺭ
٢- چشمان پاک
٣- ﻗﻠﺐ فروتن و زلال

✅ ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﻧﮕﻬﺪﺍﺷﺘﻦ ﻭﺍﺟﺐ ﺍﺳﺖ .
١- ﺯﺑﺎﻥ
٢- ﺍﻋﺼﺎﺏ
٣- ﻧَﻔﺲ

✅ ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺁﺭﺯﻭ کن .
١- ﻫﺪﺍﻳﺖ
٢- ﻓﺮﺯﻧﺪ خوب
٣- سلامتی و شفا

✅ ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﻋﻼﻣﺖ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ .
١- ﻋﺸﻖ
٢-آرامش
٣- ﺳﺎﺯﮔﺎﺭی

✅ ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﻳﺎﺩﮔﺎﺭ ﺑﮕﺬﺍﺭ .
١- ﻋﻠﻢ ﺳﻮﺩﻣﻨﺪ
٢- ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺻﺎﻟﺢ
٣- ﺻﺪﻗﻪ ﺟﺎﺭی

✅ ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﺯﻳﺎﺩ ﻓﻜﺮ ﻛﻦ .
١- ﺍﺯ ﭼﻪ ﺧﻠﻖ ﺷﺪﻩ ﺍی و از کجا آمدی.
٢- ﺑﺮﺍﻱ ﭼﻪ ﺧﻠﻖ ﺷﺪﻩ ﺍی.
٣ - ﺑﻪ ﻛﺠﺎ ﻣﻴﺮﻭی.

✅ ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﺣﺘﻤﺎً ﺣﺎﺻﻞ ﻧﻤﺎ .
١- ﻋﻔﺖ ﻭ ﭘﺎﻛﺪﺍﻣﻨﻲ
٢- ﻋﺰﺕ ﻧﻔﺲ
3- اخلاق ﻧﻴﻜﻮ

✅ ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﻋاقبت ﺧﻴﺮ ﻧﺪﺍﺭﺩ .
١- ﺭﺷﻮه گرفتن
٢- ﻓﺮﻳﺐ ﺩﺍﺩﻥ ﻣﺮﺩﻡ
٣- ﺳﻮﺩ حرام ﺧﻮﺭﺩﻥ

✅ ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺁﺯﻣﺎﻳﺶ ﺍﺳﺖ .
١- فرزند
٢- ﺷﻬﺮﺕ
٣- ﻣٌﺼﻴﺒت

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 02:20:00 ب.ظ ]





  پزشکی   ...

نقش حمایتی دربهبود عملکرد سیستم عصبی داشته و به بهبود عملکرد قلب و عضلات نیز کمک می کند
صبح ها یک عدد موز مصرف کنید تا بتوانید فشارخونتان را همیشه در بهترین وضعیت نگه دارید.
موز به رشد و تقویت سلامت استخوان‌های بدن کمک می‌کند .

موضوعات: پزشکی  لینک ثابت



 [ 02:17:00 ب.ظ ]





  متن زیبا   ...

?
یکی گفت:
چه دنیای بدی
حتی شاخه های گل هم خار دارند!
دیگری گفت:
چه دنیای خوبی
حتی شاخه های پر خار هم گل دارند!

عظمت در تفکر است ، نه در چیزی که میبینیم…!

‌‌‌‌‌‌

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 02:14:00 ب.ظ ]





  طنز   ...

امروز اولیای دانش آموزای مدرسه سرکوچمون برای اعتراض به برخورد بد یه معلم جمع شده بودن!!
آقا زمان ما اینجوری نبود،

من یادمه یه بار ناظم مدرسه تو خیابون با شلنگ دنبالم بود بابام از سرخیابون دید مارو دویید سمتم

به ناظم گفت تو اونور کوچه رو ببند من اینورو میبندم بگیریم بی تربیتو.

موضوعات: طنز  لینک ثابت



 [ 02:08:00 ب.ظ ]





  حدیث مهدوی   ...

حدیث مهدوی

امام مهدی (عج): من مایه امان اهل زمینم؛ چنان که ستارگان مایه امان اهل آسمان اند.

موضوعات: احادیث  لینک ثابت



 [ 02:00:00 ب.ظ ]





  فتنه های آخر زمان   ...

فتنه های آخرالزمان

…امام صادق علیه السلام، درباره شدت فتنه‌هاے زمان غیبت می‌فرماید

…به خدا سوگند شما خالص مے شوید؛

…به خدا سوگند شما از یکدیگر جدا مےشوید؛

… به خدا سوگند شما غربال خواهید شد؛

…تا اینڪه از شما شیعیان باقے نمے‌ماند جز گروه بسیار ڪم و نادر…

… در این روایت شریفه امام صادق علیه السلام هشدار مے‌دهد که خداوند شیعیان را در زمان غیبت دچار آزمایش بسیار سختے خواهد کرد

…و بسیارے از اشخاصے که منتسب به شیعه هستند غربال مے‌شوند و خالص مے‌شوند و از این میان گروه بسیار اندڪے از شیعیان باقے می‌مانند…

…دراین میان ڪسانی نجات خواهند یافت ڪه

…خود را در زمان غیبت به امام زمان عجّل اللّه تعالےفرجه الشریف نزدیک و نزدیڪ تر ڪنند

…خود را از رذایل اخلاقی پاڪ کنند و به صفات حسنه نیکو گردانند{تزکیه نفس ڪنند}

…شناخت امام زمان - عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف- و دعای فراوان برای فرج ایشان، تنها راه نجات در این دوران پر از فتنه است
بحارالانوار ، ج 5 صفحه 216

موضوعات: احادیث  لینک ثابت



 [ 01:57:00 ب.ظ ]





  شبهات   ...

پیامبر و آگاهی از آینده امت

سه راه پیش روی پیامبر

✔ گفته شد که پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله از آینده امّت خود و آن فتنه‌ای که درباره خلافت اتفاق افتاد، آگاهی داشت، حال سؤال این است که پیامبرصلی الله علیه وآله برای مقابله با آن فتنه چه تدابیری اندیشیده بود؟ آیا احساس مسئولیّت کرده و راه حلّی برای پیش‌گیری از آن ارائه داده است یا خیر؟

⇩در جواب می‌گوییم: سه احتمال در این جا متصوّر است:

? الف- روش سلبی: یعنی پیامبرصلی الله علیه وآله وظیفه‌ای را احساس نمی‌کرده است.
? ب- روش ایجابی با واگذاری به شورا: به این صورت که برای رفع اختلاف و نزاع، مردم را به شورا دعوت نموده تا طبق نظر شورا عمل کنند.
? ج- روش ایجابی با تعیین: یعنی پیامبرصلی الله علیه وآله برای رفع فتنه و اختلاف مردم، کسی را به جانشینی خود معرفی کرده است.

موضوعات: شبهات  لینک ثابت



 [ 01:55:00 ب.ظ ]





  زندگی دنیا   ...

زندگی دنیا

ابن مسعود که یکی از دانشمندان و اصحاب رسول اکرم بود روزی وارد اتاق پیغمبر صلی الله علیه و آله شد، در حالی که حضرت روی حصیر خوابیده بود. همین که پیغمبر از خواب بیدار شد، ابن مسعود ملاحظه کرد اثر چوبهای خشک و زبر حصیر روی بدن پیامبر دیده می شود.

با مشاهده این وضع عرض کرد: یا رسول الله! اگر صلاح است، برای اتاق خواب شما وسایل آسایش تهیه کنیم؟

حضرت فرمود: ابن مسعود! وسایل آسایش این دنیا، برایم مهم نیست. زیرا من همانند مسافری هستم که پس از استراحت اندک در سایه درختی، به سوی مقصد حرکت کند. اینجا خانه اصلی من نیست که در آبادی آن بکوشم.

بحارالانوار، ج 16، ص 383
مرحوم علامه محمد باقر مجلسى

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 01:52:00 ب.ظ ]





  جهاد با نفس   ...

ماجرای تن ندادن به گناه جنسی

جهاد نفس افتخار پاکدامنی

موضوعات: جهت منبر, تربیتی  لینک ثابت



 [ 01:12:00 ب.ظ ]





  فرق خدا با خدا   ...

خدای هدایت کننده یا خدای روزی دهنده؟

پسری با اخلاق و نیک سیرت اما فقیر به خواستگاری دختری رفت. پدر دختر رو به پسر کرد و گفت تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمی دهم.

چندی بعد پسری پولدار اما بدکردار به خواستگاری همان دختر رفت. پدر دختر با ازدواج موافقت کرد و در مورد اخلاق پسر گفت ان شاءالله خدا او را هدایت می کند.

دختر گفت پدر، مگر خدایی که هدایت می کند با خدایی که روزی می دهد فرق دارد؟

حکایت بعضی از ما همین است خدا را هم تا جایی قبول داریم که منفعتمان با آن است

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 01:07:00 ب.ظ ]





  اطاعت از شوهر   ...

اطاعت از شوهر

مردی از انصار قصد مسافرت داشت. به همسرش گفت: تا من از مسافرت بر نگشته ام تو نباید از خانه بیرون بروی. پس از مسافرت شوهر، زن شنید پدرش بیمار است.

کسی را نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرستاد و پیغام داد که شوهرم مسافرت رفته و به من گفته است تا برنگشته، از منزل خارج نشوم. اکنون شنیده ام پدرم سخت بیمار است، اجازه فرمایید من به عیادتش بروم. پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: در خانه ات بنشین و از شوهرت اطاعت کن!

چند روزی گذشت. زن شنید که مرض پدرش شدت یافته. بار دوم خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پیغامی فرستاد که یا رسول الله! اجازه می فرمایید به عیادت پدر بروم؟ حضرت فرمود: نه! در خانه ات بنشین و از شوهرت اطاعت نما!

پس از مدتی شنید پدرش فوت کرد. بار سوم کسی را فرستاد و پیغام داد که پدرم از دنیا رفته، اجازه فرمایید بروم در مراسم عزاداریش شرکت کنم، برایش نماز بخوانم؟ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این دفعه هم اجازه نداد و فرمود: در خانه ات بنشین و از همسرت اطاعت کن!

پدرش را دفن کردند. پس از آن پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم کسی را به سوی آن زن فرستاد و فرمود: به او بگویید به خاطر اطاعت تو از همسرت، خداوند گناهان تو و پدرت را بخشید.

بحارالانوار، ج 22، ص 145
✍ مرحوم علامه محمد باقر مجلس

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 01:05:00 ب.ظ ]





  شهید   ...

? سوره مبارکه «اخلاص» را با اخلاص بر زبان داشته باش.
? با خلق خدا مهربان باش.
? از سخنان ناهنجار گر چه به مزاح باشد، بر حذر باش.

علامه حسن زاده املی

? شهید محسن گلستانی:
? وقتی حسین در صحنه است،
اگر در صحنه نیستی هر جا خواهی باش!
چه ایستاده به نماز چه نشسته بر سفره شراب!

شادی روح معلم شهید محسن گلستانی صلوات

موضوعات: شهید و شهادت  لینک ثابت



 [ 12:55:00 ب.ظ ]





  پزشکی   ...

نشانه های زخم معده

? احساس سیری
? نفخ
? عدم تحمل غذاهای چرب
? سوزش سر دل
? ضعف
? از دست دادن اشتها
? کاهش وزن

بهبود با مصرف یک ماه عصاره شیرین بیان

موضوعات: پزشکی  لینک ثابت



 [ 12:51:00 ب.ظ ]





  پزشکی   ...

برای لاغر کردن شکم پتاسیم مصرف کنید!

? این ماده طبیعی ادار آور بوده و اثر نفخ آور نمک را از بین میبرد ، میتوانید آن را در گوجه فرنگی ، موز ، ماهی قزل آلا ، بادام و گیلاس پیدا کنید

موضوعات: پزشکی  لینک ثابت



 [ 12:48:00 ب.ظ ]





  حکایت   ...

فوق العاده آموزنده

در زمانهای قدیم مردمی بادیه نشین زندگی میکردند که در بین آنها مردی بود که مادرش دچار آلزایمر و نسیان بود و میخواست در طول روز پسرش کنارش باشد و این امر مرد را آزار میداد فکر میکرد در چشم مردم کوچک شده است.

هنگامی که موعد کوچ رسید مرد به همسرش گفت مادرم را نیاور بگذار اینجا بماند و مقداری غذا هم برایش بگذار تا اینجا بماند و از شرش راحت شوم تا گرگ او را بخورد یا بمیرد.

همسرش گفت باشه آنچه میگویی انجام میدهم! همه آماده ی کوچ شدند؛ زن هم مادر شوهرش را گذاشت و مقداری آب و غذا در کنارش قرار داد و کودک یک ساله ی خود را هم پیش زن گذاشت و رفتند.

آنها فقط همین یک کودک را داشتند که پسر بود و مرد به پسرش علاقه ی فراوانی داشت و اوقات فراقت با او بازی میکرد و از دیدنش شاد میشد.

وقتی مسافتی را رفتند تا هنگام ظهر برای استراحت ایستاند و مردم همه مشغول استراحت و غذا خوردن شدند مرد به زنش گفت پسرم را بیاور تا با او بازی کنم.

زن به شوهرش گفت او را پیش مادرت گذاشتم، مرد به شدت عصبانی شد و داد زد که چرا اینکار را کردی همسرش پاسخ داد ما او را نمیخواهیم زیرا بعد او تو را همانطور که مادرت را گذاشتی و رفتی خواهد گذاشت تا بمیری.

حرف زن مانند صاعقه به قلب مرد خورد و سریع اسب خود را سوار شد و به سمت مادرش و فرزندش رفت زیرا پس از کوچ همیشه گرگان بسمت آنجا می آمدند تا از باقی مانده ی وسایل شاید چیزی برای خوردن پیدا کنند.

مرد وقتی رسید دید مادرش فرزند را بلند کرده و گرگان دور آنها هستند و پیرزن به سمتشان سنگ پرتاب میکند و تلاش میکند که کودک را از گرگها حفظ کند.

مرد گرگها را دور کرده و مادر و فرزندش را بازمیگرداند و از آن به بعد موقع کوچ اول مادرش را سوار بر شتر میکرد و خود با اسب دنبالش روان میشد و از مادرش مانند چشمش مواظبت میکرد و زنش در نزدش مقامش بالا رفت.

✨انسان وقتی به دنیا می آید بند نافش را میبرند، ولی جایش همیشه می ماند تا فراموش نکند که برای تغذیه به یک زن بزرگ وصل بوده است..

موضوعات: حکایت  لینک ثابت



 [ 12:42:00 ب.ظ ]





  کلام علما   ...

فقط علــما نگویند

…نباید این‌طور باشد ڪه فقط علماےدین، بگویند […جلسۀ روضه و دعا خوب است…] چون این مسائل به تجربه هم قابل درڪ است!

… دانشمندان علوم تجربے هم باید این را بگویند.

…بعضے از روانشناس‌ها درغرب، این ڪار را ڪرده‌اند؛ عده‌اے اهل دعا را از چند ڪلیسا به بخشے از یڪ بیمارستان بردند و آنها براے بیمارانِ آن بخش، دعا ڪردند[طوری که خودِ بیماران متوجه نمی‌شدند]

…تعداد بیمارانے ڪه در این بخش، شفا پیدا ڪردند بیشتر شد و تعداد مصرف قرص‌هاے مسڪن، ڪمتر شد، ڪارِ پرستارها هم ڪمتر شد.

…پس به‌صورت تجربےهم میےتوان اثبات ڪرد که دعا بر روی بیمارے مؤثر است.

موضوعات: کلام علما  لینک ثابت



 [ 12:35:00 ب.ظ ]





  داستانک   ...

داستان کوتاه

دوستم «هانس زیمر»، تصادف شدیدى با موتورسیکلت داشت و به همین‌خاطر انگشتان دست چپش را از دست داد.

«خوشبختانه من راست ‌دستم چیزهایى که مى‌توانم با یک دست انجام دهم، شگفت‌آور است!» او این جملات را در حالى گفت که داشت با مهارت برایم یک فنجان چاى مى‌ریخت.!

با وجود آنکه انگشت‌هاى دستش را از دست داده بود، در کمتر از یک سال پرواز با هواپیماى آموزشى را آموخت!

اما یک روز در هنگام پرواز در یک منطقه کوهستانى هواپیمایش دچار مسئله موتورى شد و سقوط کرد او زنده ماند ولى متأسفانه از گردن به پایین فلج شد.

من او را در بیمارستان ملاقات کردم، او به من لبخند زد و گفت: «دوست من، چیز مهمى اتفاق نیفتاده! راستى، به نظر تو چه چیز خیلى مهمى است که من باید تصمیم بگیرم تا انجام دهم؟»

زبانم بند آمده بود فکر کردم که دوستم دارد فقط تظاهر مى‌کند و وقتى من بروم، او شروع به گریه کردن خواهد کرد و به وضع خود تأسف مى‌خورد، ممکن است این همان کارى بود که او در آن روز انجام داد، اما او هنوز تمام نشده بود!

زندگى هنوز بعضى شگفتى‌هاى ظریف، برایش ذخیره کرده بود.!

او زن زندگى‌اش را در طى کنفرانس افراد معلول ملاقات کرد.

او یک سیستم نوشتن دیجیتالى، که به دستورات صوتى پاسخ مى‌داد اختراع کرد و میلیون‌ها نسخه از کتابى را که به واسطه همین سیستم جدید، نوشته بود به فروش رساند.

در پشت جلد کتابش این نکته کوتاه را نوشته بود: «قبل از آن‌که فلج شوم، مى‌توانستم یک ‌میلیون کار مختلف را انجام دهم، اما اکنون فقط مى‌توانم 990,000 تاى آن کارها را انجام دهم، اما چه شخص معقولى به‌ خاطر 10,000 چیزى که دیگر نمى‌تواند انجام دهد نگران است؟ در حالى که 990,000 تاى دیگر باقى مانده است!»

موضوعات: داستانک  لینک ثابت



 [ 12:32:00 ب.ظ ]





  شعر   ...

…تا دلم غافل ز آقا می شود
…پای من سوے گـــنه وا مے شود

… تا مرا نَفســــَم به ذلت مے ڪشد
…مَـهـدے زَهـراخجالت مے ڪشد

…ڪار من تنها دل آزردن شده
…کار مولاخون دل خوردن شده

…روز و شب گویم به خود با واهمه
…من چه کردم با عزیزفاطمه

اللهم عجل لولیک الفرج

موضوعات: کربلا  لینک ثابت



 [ 12:28:00 ب.ظ ]





  داستانک   ...

داستانک
اسب سواری مرد چلاقی را سرراه خود دید که از او کمک می خواست مرد سوار دلش به حال او سوخت، از اسب پیاده شد و او را از جا بلند کرد و روی اسب گذاشت تا او را به مقصد برساند..

مرد چلاق وقتی بر اسب سوار شد دهنه ی اسب را کشید و گفت: اسب را بردم و با اسب گریخت.!

اما پیش از آنکه دور شود صاحب اسب داد زد، تو تنها اسب را نبردی جوانمردی را هم بردی، اسب مال تو اما گوش کن ببین چه می گویم..

مرد چلاق اسب را نگه داشت..

مرد سوار گفت: هرگز به هیچ کس نگو چگونه اسب را به دست آوردی، زیرا می ترسم دیگر هیچ سواری به پیاده ای رحم نکند.!

موضوعات: داستانک  لینک ثابت



 [ 12:25:00 ب.ظ ]





  داستان جالب   ...

داستان بسیار شنیدنی

مردی ثروتمند وارد رستورانی شد، نگاهی بدین سوی و آن سوی انداخت و دید زنی آفریقایی (سیاه‌پوست)، در گوشه‌ای نشسته است، به سوی پیشخوان رفت و کیف پولش را در آورد و خطاب به گارسون فریاد زد، “برای همه کسانی که اینجا هستند غذا می‌خرم، غیر از آن زن سیاهی که آنجا نشسته است!”

گارسون پول را گرفته و به همه کسانی که در آنجا بودند غذای رایگان داد، جز زن آفریقایی.!

زن سیاه‌پوست به جای آن که مکدّر شود و چین بر جبین آشکار نماید، سرش را بالا گرفت و نگاهی به مرد کرده با لبخندی گفت، “تشکّر می‌کنم.”

مرد ثروتمند خشمگین شد، دیگربار نزد گارسون رفت و کیف پولش را در آورد و به صدای بلند گفت، “این دفعه یک پرس غذا به اضافۀ غذای مجّانی برای همه کسانی که اینجا هستند غیر از آن آفریقایی که در آن گوشه نشسته است.”

دوباره گارسون پول را گرفت و شروع به دادن غذا و پرس اضافی به افراد حاضر در رستوران کرد و آن زن آفریقایی را مستثنی نمود.

وقتی کارش تمام شد و غذا به همه داده شد، زن آفریقایی لبخندی دیگر زد و آرام به مرد گفت، “سپاسگزارم.”

مرد از شدّت خشم دیوانه شد، به سوی گارسون خم شد و از او پرسید، “این زن سیاه‌پوست دیوانه است؟ من برای همه غذا و نوشیدنی خریدم غیر از او و او به جای آن که عصبّانی شود از من تشکّر می‌کند و لبخند می‌زند و از جای خود تکان نمی‌خورد.”

گارسون لبخندی به مرد ثروتمند زد و گفت، “خیر قربان، او دیوانه نیست، او صاحب این رستوران است.”

✨شاید کارهایی که به ظاهر بر علیه و ضرر ما انجام می شود، نادانسته به نفع ما باشد.

موضوعات: داستانک  لینک ثابت



 [ 12:21:00 ب.ظ ]





  نربیت فرزند   ...

نکاتی در خصوص تربیت فرزند

? اگروالدین بپذیرند که
یک سری از رفتارهای نوجوان شان،
مانند احساس بزرگی و استقلال
اقتضای سن اوست،

? در این هنگام واکنش آنها به این رفتارهای جدید، واکنش منطقی و صمیمانه خواهد بود. ?

موضوعات: تربیتی, از هر دری  لینک ثابت



[پنجشنبه 1397-04-14] [ 05:48:00 ب.ظ ]





  روانشناسی   ...

آنچه خانم ها باید بدونن !!!!!

بانو؛
هیچوقت خواسته ای که شوهرت توان برآوردن اون رو نداره ازش نخواهید!

اینکار باعث دلزدگی وناراحتی مرد از زندگیش می‌شود.

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 05:45:00 ب.ظ ]





  روانشناسی   ...

آنچه آقایون باید بدونن!!!!

زن‌ها وقتی دلگیرند، هر چه بپرسی می‌گویند: هیچی؛ مهم نیست، میگذرد.

این یعنی؛ هیچ جا نرو؛ کنارم بشین دوباره بپرس. دوباره پرسیدن‌هایت حالم را خوب می‌کند….!

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 05:44:00 ب.ظ ]





  خیرات برای اموات   ...

شادی روح درگذشتگان

? پنج شنبه که میشود.
ثانیـه هایمـان
? سخت بوی دلتنگی میدهد.

وعده ای ازعزیزانمان ،
آن طرف
? چشم به راه هدیه ای،تاآرام بگیرند…

بافاتحـه وصلواتی،
هوایشان را داشته باشیم .

موضوعات: مناسبتی  لینک ثابت



 [ 05:40:00 ب.ظ ]





  کلام علما   ...

نکته ای زیبا باریک تر از مو

مرحوم شیخ رجبعلی خیاط می گوید: روزی برای انجام کاری روانه ی #بازار شدم. اندیشه ی ارتکاب گناهی در مغزم گذشت، ولی بلافاصله منصرف شدم و استغفار کردم، در ادامه راه، #شتر هایی که از بیرون شهر هیزم می آوردند، قطار وار از کنارم گذشتند، ناگاه یکی از شتران لگدی به سوی من انداخت که اگر خود را کنار نکشیده بودم آسیب می دیدم. ? ?
به مسجد رفتم و این پرسش در ذهنم من بود که این رویداد از چه امری سرچشمه گرفته است ؟ در عالم معنا به من گفتند: این نتیجه آن فکر گناهی است که کرده ای! گفتم : من که آن گناه را انجام ندادم. پاسخ آمد: لگد آن شتر هم به تو نخورد.

موضوعات: کلام علما  لینک ثابت



 [ 05:37:00 ب.ظ ]





  غذاهای ممنوعه   ...

غذاهای ممنوعه

✴️⇦یک جمع بندی کردیم که اگر انجام بدین هیچ وقت بیمار نمیشوید

⛔️چای، قند و شکر، شیرینی جات قنادی، هر چیزی که با قند و شکر تهیه میشود، سرخ کردنی، فریز شده، زودپز شده، سس، رب، شور، ترشیجات، سرکه صنعتی، نمک زیاد، لبنیات صنعتی، موز، مرغ و تخم مرغ ماشینی، غذاهای چرب و پرحجم، ماکارونی و لازانیا، کلیه غذاهای ساندویچی، همراه غذا مایعات، دوغ و نوشابه، تند و سریع غذا خوردن، آب یخ، بستنی، تنقلات مصنوعی، قهوه، نسکافه، غذای پخته شده با مایکروفر را نخورید

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 05:35:00 ب.ظ ]





  حکایت   ...

عارفی را گفتند: از که آموختی محبت را؟!

گفت: از درخت

پرسیدند: چگونه؟!

گفت: هر موقع به او لگدی زدم، به جای تلافی بر سرم شکوفه ریخت..

موضوعات: حکایت  لینک ثابت



 [ 05:31:00 ب.ظ ]





  خانه داری   ...

نکات ریز خانه داری

خوشبو و تمیز کردن حمام

✅ یک بطری اسپری را با سرکه پر کنید و به سطوح توالت ، وان و حمام (دوش) اسپری کنید. با یک پارچه مرطوب آن ها را تمیز کنید. سرکه به طور طبیعی بوها را جمع آوری کرده و باکتری ها را از بین می برد. 

✅ کف حمام را نیز با اسپری سرکه بپوشانید و آن را با تی زمین شوی مرطوب پاک کنید.

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 05:26:00 ب.ظ ]





  حکایت   ...

از گوسفند کمترم!!

ﺷﺨﺼﯽ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺷﺨﺼﯽ ﺍﺵ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ. ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺫﺍﻥ ﻇﻬﺮ ﺗﻮﯼ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﻬﺮ، ﺭﻭﯼ ﺗﭙﻪ ﺍﯼ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﻫﻢ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﭼﺮﺍ.

ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺭﺳﺎﻧﺪ. ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪﻩ ﺗﺎ ﻧﻤﺎﺯﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺩﺍ ﮐﻨﯽ.

ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻧﻢ ﻧﯽ ﻣﯿﺰﻧﻢ ﺁﻧﻬﺎ ﮔﺮﺩ ﻣﻦ ﺟﻤﻊ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ. ﺣﺎﻝ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺪﺍ ﻣﻦ راصدا میزند ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺳﻤﺘﺶ ﻧﺮوم ﺍﺯ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻫﻢ ﮐﻤﺘﺮم….

? از پاهایی که نمی توانند تورا به سمت ادای نماز ببرند انتظار نداشته باش تورا به بهشت ببرند.

موضوعات: حکایت  لینک ثابت



 [ 05:24:00 ب.ظ ]





  حدیث ناب   ...

از حکیمی پرسیدند:
چرا هیچ از عیب
مردم سخن نمیگویی؟

حکیم گفت:
هنوز
از محاسبه
عیب های خــودم
فارغ نشده ام تا
به عیب های دیگران بپردازم.

موضوعات: احادیث  لینک ثابت



 [ 05:22:00 ب.ظ ]





  قضاوت   ...

قضاوت

روزى مردی نزد عارف اعظم آمد و گفت من چند ماهى است در محله اى خانه گرفته ام روبروى خانه ى من یک دختر و مادرش زندگى مى کنند هرروز و گاه نیز شب مردان متفاوتى آنجا رفت و آمد دارند مرا تحمل این اوضاع دیگر نیست.

عارف گفت شاید اقوام باشند، گفت نه من هرروز از پنجره نگاه میکنم گاه بیش از ده نفر متفاوت می آیند بعدازساعتى می روند. عارف گفت کیسه اى بردار براى هرنفر یک سنگ درکیسه انداز، چند ماه دیگر با کیسه نزد من بیا تا میزان گناه ایشان را بسنجم. مرد با خوشحالى رفت و چنین کرد.

بعد از چندماه نزد عارف آمد وگفت من نمى توانم کیسه را حمل کنم از بس سنگین است شما براى شمارش بیایید، عارف فرمود یک کیسه سنگ را تا کوچه ى من نتوانى چگونه میخواهى با بار سنگین گناه نزد خداوند بروى ؟؟؟

حال برو به تعداد سنگها حلالیت بطلب و استغفارکن…چون آن دو زن همسر و دختر عارفى بزرگ هستند که بعدازمرگ وصیت کرد شاگردان و دوستارانش در کتابخانه ى که در خانه اوست به مطالعه بپردازند. اى مرد آنچه دیدى واقعیت داشت اما حقیقت نداشت. همانند توکه درواقعیت مومنی اما درحقیقت شیطان…

دیگران را قضاوت نکنیم.

موضوعات: اخلاقی, تربیتی, از هر دری  لینک ثابت



 [ 05:20:00 ب.ظ ]





  طنز   ...

انواع مرگ

می میرم برات : عاشقتم

بمیرم برات : خیلی دلم برات می سوزه

برو بمیر : دیگه نمی خوام ببینمت

می مُردی ؟ : چرا کاررا انجام ندادی ❓

مُرده بودی : چرا نگفتی ❗️
نمُردیم و … : بالاخره اتفاق افتاد

مُردیم تا … : صبرمان تمام شد
من بمیرم⁉️: راست می گویی
مُردم : خسته شدم

مُردی⁉️ : چرا جواب نمی دهی ❓
مُرده : بی حال و وا رفته

مُردنی : نحیف و لاغر

موضوعات: طنز  لینک ثابت



 [ 05:18:00 ب.ظ ]





  پند   ...

پند پیر دانا

پیری برای جمعی سخن میراند، لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند…بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند….او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.

او لبخندی زد و گفت: وقتی که نمی توانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید، پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه می دهید؟

? امام علی علیه السلام می فرماید: غصه های گذشته را بر قلب خود باز نکن، زیرا تو را از آینده و آماده شدن برای زندگی نو مشغول می سازد.

موضوعات: احادیث  لینک ثابت



 [ 05:15:00 ب.ظ ]





  خیرات   ...

?مرده‌ها حرف می‌زنند?

◀️مرده‌ها با شما حرف می‌زنند، ولی شما صدای آنها را نمیشنوید
اگه میخواید بدونید چی میگن، روایت زیر رو بخونید:

مردگان در هر شب جمعه از ماه رمضان می‌آیند و و با صدای اندوهناک و گریه، فریاد می‌زنند:

? ای اهل خانه من، ای فرزندان من! ای خویشان!
? با خیرات خود به ما محبت کنید خدا شما را رحمت کند،
? ما را به خاطر بیاورید و ما را فراموشمان مکنید.
? بر غربت ما رحم کنید. ما در زندان تنگ و تاریک مانده‌ایم.
? به ما رحم کنید و دعا و صدقه را از ما دریغ نکنید.
? شاید پیش از آنکه شما مثل ما شوید، خدا به شما رحم فرماید،
? ای بندگان خدا! سخن ما را بشنوید و ما را فراموش مکنید.
? این ثروتی که در دست شما است روزی در دست ما بود،
? ما آنها را در راه خدا خرج نکردیم، پس آنها برای ما وبال شد و منفعتش برای دیگران ماند؛

? به ما مهربانی کنید ولو به یک درهم یا قرص نانی یا پاره‌ای از چیزی.

? پس فریاد می‌کنند: چقدر نزدیک است که بر نفس‌های خود گریه کنید و به شما نفعی ندهد.
چنانکه ما گریه می‌کنیم و سودی برای ما ندارد؛‌
پس کوشش کنید پیش از آن که مثل ما شوید.

?سفینة البحار، ج 8، ص 132 / مستدرک الوسائل، ج2، ص: 163

? واقعا از کلمه کلمه این فریادها، غربت و تنهایی می‌بارد
اگر کسی بخواد متنبه بشود، همین ناله‌ها برای او کافیست.

موضوعات: مناسبتی  لینک ثابت



 [ 05:13:00 ب.ظ ]





  خیرات   ...

از غروب پنجشنبه تا غروب جمعه

☘ ارواح مردگان چشم انتظار خیرات
از سوے بستگانشان هستند.

آنها را با فاتحه ای همراه با صلوات شاد کنید.

موضوعات: مناسبتی  لینک ثابت



 [ 05:11:00 ب.ظ ]





  خاطرات شهید   ...

خاطره_اےازشهیدعلےخلیلے

…اهل لباس یقه اخوندے نبودم،یه روزبهم گفت دوست دارےازاین لباس هابپوشے؟

…گفتم:اره
بردخونشون؛درکمدشوبازکرد
گفت:هرکدوم روکه دوست دارے بردار.

…گفتم:هرکدوم؟{میدونستم بعضے هاشون روخیلے دوست داره}

…گفت:هرکدوم..
گفتم:حتے این یاسیه؟
گفت:هرکدوم حتے یاسیه
یاسیه روبرداشتم

… لبخندزدامافڪرمیڪنم این لبخندبه من نبودبه نفسش بود
ڪه تونسته بوداینجاهم زمینش بزنه

به نقل یڪے از دوستان ‌|شهیدخلیلے|

موضوعات: شهید و شهادت  لینک ثابت



 [ 05:00:00 ب.ظ ]





  شهید   ...

… خاطره‌اے از عملیات ڪربلاے5

… آرچے جے زن تانڪ را زد،
تانڪ هم سر او را با گلوله‌ے مستقیم زد.

… بدنش که بی سر می‌دوید یکی از بچه‌ها فیلمبردارے ڪرد.

…بعدها مادر شهید شنیده بود از بچه‌اش توی آن وضعیت فیلم گرفته‌اند.

…اصرار می‌ڪرد مے‌خواهم فیلم را ببینم.سپرده بودم نگذراند.

…خیلی اصرار ڪرده بود و بچه‌ها هم ڪوتاه آمده بودند.

…برده بودنش تبلیغات لشڪر و فیلم را برایش پخش ڪرده بودند؛
نه یکبار ڪه چند بار.

…بچه‌ها مے‌گفتند
دفعه‌ے آخر وقتے دوربین روے رگهای بے سر شهید زوم ڪرد
مادرش رفت
جلوی تلویزیون
و از روی صفحه‌ی تلویزیون
رگهای بریده‌ے شهیدش را بوسید

و گفت:
“حالا حضرت زینب(سلام‌اللَّه‌علیها) را درڪ می‌کنم.”

موضوعات: شهید و شهادت  لینک ثابت



 [ 04:58:00 ب.ظ ]





  لطف خدا   ...

✨﷽✨

?آتش نمی سوزاند "ابراهیم” (ع) را …
و دریایی که غرق نمی کند “موسی” (ع) را… 
نهنگی که نمی خورد  “یونس” (ع) را… 
کودکی که مادرش او را 
به دست موجهای “نیل” می سپارد 
تا برسد به خا نه ی تشنه به خونش…!!!

دیگری را برادرانش به چاه می اندازند 
سر از خانه ی عزیز مصر در می آورد

? آیا هنوز هم نیاموختیم

که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به ما را داشته باشند 
و خدا نخواهد ؛
“نمی توانند”

♦️پس ؛
به “تدبیرش” اعتماد کن 
به “حکمتش” دل بسپار
به او “توکل” کن
و به سمت او قدمی بردار …

موضوعات: جهت منبر, تربیتی  لینک ثابت



 [ 04:56:00 ب.ظ ]





  حکایت   ...

حکایت غرور عبادت سوز مرد عابد

✨روزى حضرت عیسى علیه السلام از صحرایى می گذشت. در راه به عبادتگاهى رسید که عابدى در آنجا زندگى می کرد

✨حضرت با او مشغول سخن گفتن شد . در این هنگام جوانى که به کارهاى زشت و ناروا مشهور بود از آنجا گذشت

✨وقتى چشمش به حضرت عیسى علیه السلام و مرد عابد افتاد ، پایش سست شد و از رفتن باز ماند و همانجا ایستاد و گفت:

✨ خدایا من از کردار زشت خویش شرمنده ام . اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند ، چه کنم؟ خدایا! عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر

✨مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناهکار محشور مکن.

✨در این هنگام خداى برترین به پیامبرش وحى فرمود که به این عابد بگو: ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمیکنیم ، چرا که او به دلیل توبه و پشیمانى ، اهل بهشت است و تو به دلیل غرور و خودبینى ، اهل دوزخ.

موضوعات: حکایت  لینک ثابت



 [ 08:37:00 ق.ظ ]





  نکات مهم   ...

نکات کاربردی

? چـطوری نمک خوراکی طبیعی رو از نمک شیمیایی تشخیص دهیم؟

? اگر به نمک شیمیایی رطوبت برسه تغییری نکرده و به راحتی از سوراخ نمک پاش عبور می کنه ولی نمک طبیعی عبور نمی کنه

موضوعات: آشپزی  لینک ثابت



 [ 06:39:00 ق.ظ ]





  سوال و جواب از دنیا   ...

سوال و جواب آن دنیا

آورده اند که بهلول بیشتر وقت ها در قبرستان می نشست، روزی که برای عبادت به قبرستان رفته بود، هارون به قصد شکار از آن محل عبور می نمود. چون به بهلول رسید گفت: بهلول چه می کنی؟

بهلول جواب داد: به دیدن اشخاصی آمده ام که نه غیبت مردم را می نمایند و نه از من توقعی دارند و نه من را اذیت و آزار می دهند. هارون گفت: آیا می توانی مرا از سؤال وجواب آن دنیا آگاهی دهی؟ بهلول جواب داد: به خادمین خود بگو تا در همین محل آتش نمایند و تابه بر آن نهند تا سرخ و خوب داغ شود.

هارون امر نمود تا آتشی افروختند و تابه بر آن آتش گذاردند تا داغ شد. آن گاه بهلول گفت: ای هارون من با پای برهنه بر این تابه می ایستم و خود را معـرفی می نمـایم و آنـچـه خـورده ام و هــرچـه پوشیده ام ذکر می نمایم و سپس تو هم باید پای خود را مانند من برهنه نمایی و خود را معرفی کنی و آنچه خورده ای و پوشیده ای ذکر نمایی.

هارون قبول نمود. آن گاه بهلول روی تابه داغ ایستاد و فوری گفت: بهلول و خرقه و نان جو و سرکه فوری پایین آمد که ابدا” پایش نسوخت، و چون نوبت به هارون رسید، به محض اینکه خواست خود را معرفی نماید، نتوانست و پایش بسوخت و به پایین افتاد.

سپس بهلول گفت: ای هارون سؤال و جواب قیامت نیز به همین صورت است. آنها که درویش بوده اند و از تجملات دنیایی بهره ندارند آسوده بگذرند و آنها که پایبند تجملات دنیا باشند به مشکلات گرفتار آیند.

موضوعات: از هر دری, کلام علما  لینک ثابت



 [ 06:36:00 ق.ظ ]





  درخواست مرگ   ...

مردی خدمت پیامبر صلی الله علیه وآله رسید و عرض کرد آیا به من اجازه میدهید که آرزوی مرگ بکنم؟

✅ حضرت فرمود: مرگ چیزی است که چاره ای از آن نیست و مسافرتی است طولانی که سزاوار است برای کسی که بخواهد به این سفر برود ده هدیه با خود ببرد.(ایا هدایا را اماده کردی)

✅ پرسید آن هدایا کدامند؟

رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمود:

1- هدیه عزرائیل
2- هدیه قبر
3- هدیه نکیر و منکر
4- هدیه میزان
5- هدیه پل صراط
6- هدیه مالک (خزانه دار جهنم)
7- هدیه رضوان (خزانه دار بهشت)
8- هدیه پیامبر
9- هدیه جبرئیل
10- و هدیه خداوند متعال

?اما هدیه عزائیل چهار چیزاست :

1. رضایت حق داران.
2. قضای نمازها.
3. اشتیاق به خداوند.
4.آرزوی مرگ.

?اما هدیه قبر چهار چیزاست :

1. ترک سخن چینی.
2. استبراء.
3. تلاوت قرآن.
4. نماز شب.

?اما هدیه نکیر و منکر چهار چیزاست :

1. راستگویی.
2. ترک غیبت.
3. حق گویی.
4. تواضع در برابر همه

?اما هدیه میزان چهار چیزاست :

1. فرو خوردن خشم.
2. تقوای راستین.
3. رفتن به سوی جماعت.
4. دعوت به سوی آمرزش الهی

?اما هدیه صراط چهار چیزاست :

1. اخلاص عمل.
2. زیاد به یاد خدا بودن.
3. خوش اخلاقی.
4. تحمل کردن آزار دیگران

?اما هدیه مالک(خزانه دار جهنم) چهار چیزاست :

1. گریه از ترس خداوند.
2. صدقه مخفی.
3.ترک گناهان.
4.خوش رفتاری با پدر و مادر

?اما هدیه رضوان(خزانه دار بهشت) چهار چیزاست :

1. صبر در ناملایمات.
2. شکر بر نعمت.
3.انفاق مال در راه اطاعت خداوند.
4.رعایت امانت در مال وقفی

?اما هدیه رسول اکرم(ص) چهار چیزاست :

1. دوست داشتن او.
2. پیروی از سنت او.
3. دوست داشتن اهل بیت او.
4. زبان را از بدی ها حفظ کردن

? اما هدیه جبرئیل چهار چیزاست :

1. کم حرف زدن.
2.کم خوردن.
3. کم خوابیدن.
4. مداومت بر حمد

?اما هدیه خداوند متعال چهار چیزاست :

1. امر به نیکی.
2. نهی از بدی.
3. نصیحت و خیر خواهی برای مردم.
4.و مهربانی کردن با همه

موضوعات: جهت منبر, اخلاقی, تربیتی, احادیث  لینک ثابت



 [ 06:34:00 ق.ظ ]





  کینه ورزی   ...

نتیجه کینه داشتن!!!!!!

کشاورزی یک مزرعه ی بزرگ گندم داشت. زمین حاصلخیزی که گندم آن زبانزد خاص و عام بود. هنگام برداشت محصول بود. شبی از شبها روباهی وارد گندمزار شد و بخش کوچکی از مزرعه را لگدمال کرد و به پیرمرد کمی ضرر زد.

پیرمرد کینه ی روباه را به دل گرفت. بعد از چند روز روباه را به دام انداخت و تصمیم گرفت از حیوان انتقام بگیرد. مقداری پوشال را به روغن آغشته کرده، به دم روباه بست و آتش زد. روباه شعله ور در مزرعه به اینطرف و آن طرف می دوید و کشاورز بخت برگشته هم به دنبالش. در این تعقیب و گریز، گندمزار به خاکستر تبدیل شد…

? وقتی کینه به دل گرفته و در پی انتقام هستیم، باید بدانیم آتش این انتقام، دامن خودمان را هم خواهد گرفت! هنر آن است ببخشیم و بگذریم

موضوعات: جهت منبر, اخلاقی, از هر دری  لینک ثابت



 [ 06:31:00 ق.ظ ]





  مهدی جان   ...

✵ مہدے جاڹ ✵

? ? وصف چشماڹ تو سخت است ز بس زیبایی

یوسفم نیست بہ ایڹ ماهی و ایڹ ‌آقایی ?

در مقام ‌تو همیڹ بس ڪہ همہ می‌گویند

تو گڸ سرسبد فاطــمه ی ‌زهـــرایی

موضوعات: کربلا  لینک ثابت



 [ 06:27:00 ق.ظ ]





  حدیث ناب   ...

امام علی(ع) خطاب به حاکمان :

? عدالت را اجرا کن و از زورگویى و ستمگرىبپرهیز زیرا زورگویى مردم را به ترک از وطن وا می دارد، و ستم آنان را به قیام مسلّحانه می کشاند.

موضوعات: احادیث  لینک ثابت



 [ 06:24:00 ق.ظ ]





  حدیث روز   ...

پیامبر صلی الله علیه واله وسلم

? چهار چیزند کہ در هر کہ باشند و سر تا پایش گناه باشد، خدا همہ آن گناهان را بہ حسنہ تبدیل کند

◽️راستگویی
◽️حیــا
◽️خوش خلقی
◽️شڪرگزاری

اصول کافی جلد4 صفحه325

موضوعات: احادیث  لینک ثابت



 [ 06:22:00 ق.ظ ]





  یا مهدی   ...

یامهدی مدد

درددرمان مےشود باذکر یامهدی مدد
سخت آسان میشودباذکر یامهدی مدد

بس کہ آقایم غریب است ونداردیاوری
چشم گریان میشود باذکر یامهدی مدد

? اللّٰھم؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَج ?

موضوعات: کربلا  لینک ثابت



 [ 06:19:00 ق.ظ ]





  ظهور   ...

علت طولانی شدن غیبت امام زمان(عج)

ﺍﮔـــﺮ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﻣﺎ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺗﻮﻓﯿﻖ ﻃﺎﻋﺘﺸﺎﻥ ﺩﻫﺪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺍﯾﻔﺎﻯ ﭘﯿﻤﺎﻧﻰ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﻫﻤـــﺪﻝ ﻣﻰ ﺷﺪﻧﺪ، ﻣﯿﻤﻨﺖ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺗﺄﺧﯿﺮ ﻧﻤﻰ ﺍﻓﺘﺎﺩ، ﻭ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﻣﺎ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﻧﺼﯿﺐ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻰ ﮔﺸﺖ، ﺩﯾﺪﺍﺭﻯ ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎﻯ ﺷﻨﺎﺧﺘﻰ ﺭﺍﺳﺘﯿﻦ ﻭ ﺻﺪﺍﻗﺘﻰ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﺎ؛ ﻋﻠّـــﺖ ﻣﺨﻔﻰ ﺷﺪﻥ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﭼﯿﺰﻯ ﻧﯿﺴﺖ ﺟﺰ:

“ﺁﻥ ﭼـــﻪ ﺍﺯ ﮐﺮﺩﺍﺭ ﺁﻧـــﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻣﻰ ﺭﺳﺪ ﻭ ﻣﺎ ﺗﻮﻗﻊ ﺍﻧﺠـــﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﮐـــﺎﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﻧـــﺪﺍﺭﯾﻢ …

موضوعات: کربلا  لینک ثابت



 [ 06:14:00 ق.ظ ]





  حکایت   ...

جلوی نفس اماره اش ایستاد…

شب طلبه جوانی به نام محمد باقر در اتاق خود در حوزه علمیه مشغول مطالعه بود
به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که ساکت باشد.

دختر گفت: شام چه داری؟
طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد
و سپس دختر در گوشه ای از اتاق خوابید
و محمد به مطالعه خود ادامه داد. 

از آن طرف چون این دختر فراری شاهزاده بود
و بخاطر اختلاف با زنان دیگر از حرمسرا فرار کرده بود
لذا شاه دستور داده بود تا افرادش شهر را بگردند
ولی هر چه گشتند پیدایش نکردند. 

صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد ماموران شاهزاده خانم را همراه محمد باقر به نزد شاه بردند شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی و … .

محمد باقر گفت: شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد.
شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه؟
و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟

محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و … .
لذا علت را پرسید طلبه گفت: چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه می نمود هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع می گذاشتم
تا طعم آتش جهنم را بچشم
و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمان و شخصیتم را بسوزاند. 

شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد

موضوعات: حکایت  لینک ثابت



 [ 06:11:00 ق.ظ ]





  حکایت   ...

حکایت

ﺷﺒﻲ “ﺳﻠﻄﺎﻥ محمود” ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻣﻴﻜﺮﺩ ﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺨﻮﺍﺑﺪ؛
ﺑﻪ ﺭییس ﻣﺤﺎﻓﻈﺎﻧﺶ ﮔﻔﺖ: ﺑﯿﺎ ﺑﺼﻮﺭﺕ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺮﻭﯾﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﻣﻠﺖﺧﺒﺮ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ.
ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﮔﺸﺖ ﻭ ﮔﺬﺍﺭ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯﮐﻨﺎﺭﺵ ﺭﺩﻣﯿﺸﻭﻧﺪﻭ ﺍﻋﺘﻨﺎﯾﯽ به ﺍﻭ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺰﺩﯾﮑﺘﺮ ﺷﺪﻧﺪ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ،
” ﻣﺮﺩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ” ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﻭﻣﺪﺗﯽ ﻧﯿﺰ ﺍﺯﻣﺮﮒ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ.
ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﺴﺪ ﺭﺩ ﻣﯿﺸﺪﻧﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﭼﺮﺍ ﺗﻮﺟﻬﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺩ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟
ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩﻧﺪ: ﺍﻭ ﻓﺮﺩﯼ ﻓﺎﺳﺪ و ” ﺩﺍﯾﻢ ﺍﻟﺨﻤﺮ “ﺑﻮﺩ!
ﺳﻠﻄﺎﻥ محمود ﺑﻪ ﮐﻤﮏ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺮﺩ ﺑﺮﺩﻩ ﻭ ﺗﺤﻮﯾﻞﻫﻤﺴﺮﺵ ﺩﺍﺩ ..
ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﮔﺮﯾﻪ ﻭ ﺷﯿﻮﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺧﺪﺍ ﺭﺣﻤﺘﺖ ﮐﻨﺪ ﺍﯼ ﻭﻟﯽ ﺧﺪﺍ !
ﺗﻮ ﺍﺯ ﺻﺎﻟﺤﯿﻦ ﻭ ﻧﯿﮑﻮﮐﺎﺭﺍﻥ ﺑﻮﺩﯼ !!….
ﻣﻦ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻣﯿﺪﻫﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ” ﻭﻟﯽ ﺍﻟﻠﻪ ” ﻭ ﺍﺯ “ﺻﺎﻟﺤﯿﻦ ” ﻫﺴﺘﯽ !
“ﺳﻠﻄﺎﻥ ” ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﮔﻔﺖ:
ﭼﻄﻮﺭ ﻣﯿﮕﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﯿﺎﺀ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﭼﻨﯿﻦ ﻭﭼﻨﺎﻥ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺵ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ؟ !!
ﺯﻥ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: ﺑﻠﻪ ، ﻣﻦ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﭼﻨﯿﻦ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻭ ﻭﺍﮐﻨﺸﯽ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺍﺯﻗﻀﺎﻭﺕ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﺘﻌﺠﺐ ﻧﯿﺴﺘﻢ.
ﺳﭙﺲ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺑﻪ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ می توﺍﻧﺴﺖ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻣﯿﺨﺮﯾﺪ ﻭ ﻣﯿﺂﻭﺭﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﺩﺭﻭﻥ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﻣﯽﺭﯾﺨﺖ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ :ﺍﻟﺤﻤﺪ ﻟﻠﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﺍﯾﻦ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺍﺯ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺷﺪﻥ ﻭﻓﺴﺎﺩ ﻣﺭﺩﻡ ﮐﻤﺘﺮ ﺷﺪ؛ !
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻨﺰﻝ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ “ﺯﻧﺎﻥ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﻭ ﺑﺪﻧﺎﻡ ” ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﭘﻮﻝ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ ﺍﻣﺸﺒﺖ !
ﺍﻣﺸﺐ ﺩﺭﺏ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﺒﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﭘﺬﯾﺮﺍﯾﯽ ﻧﮑﻦ !! ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺑﺮﻣﯿﮕﺸﺖ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﺍﻟﺤﻤﺪﻟﻠﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺍﺭﺗﮑﺎﺏ ﮔﻨﺎﻩ ﻭ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺷﺪﻥ ﻭ ﺑﻪ ﻓﺴﺎﺩ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺷﺪﻥ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﺷﺪ !!
ﻣﻦ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻼﻣﺖ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ:
ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺕ ﺟﻮﺭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻭﺟﻨﺎﺯﻩ ﺍﺕ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ ﻭ ﮐﺴﯽ ” ﻏﺴﻞ ” ﻭ ” ﮐﻔﻨﺖ ” ﻫﻢ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ.
ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﻏﺼﻪ ﻧﺨﻮﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯿﺖ ﻭ ﮐﻔﻦ ﻭ ﺩﻓﻦ ﻣﻦ، ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻭ ﺍﻭﻟﯿﺎﺀ ﻭ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﺳﻼﻡ ﺣﺎﺿﺮ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪ !!!
ﺳﻠﻄﺎﻥ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﻣﻦ ” ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﮐﺸﻮﺭ ” ﻫﺴﺘﻢ .
ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﻏﺴﻞ ﻭ ﮐﻔﻨﺶ ﻣﯽﺁﯾﯿﻢ …ﺻﺒﺢ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ “ﺳﻠﻄﺎﻥ ” ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ “ﻋﻠﻤﺎ ” ﻭ ” ﻣﺸﺎﯾﺦ ” ﻭ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﻭ ﺟﻤﻊ ﮐﺜﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺩﻓﻦ ﮐﺮﺩﻧﺪ !!…

ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺭﻩ ﻣﺴﺠﺪ ﻭ ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ ﺑﮕﯿﺮﯼ،
ﻋﻤﺮﺕ ﺑﻪ ﻫﺪﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺖ ﻧﮕﯿﺮﯼ…

ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ ﭘﯿﺮ ﺧﺮﺍﺑﺎﺕ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﭘﻨﺪ:
ﻫﺮ ﺩﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺑﮕﯿﺮﯼ…

موضوعات: حکایت  لینک ثابت



 [ 06:06:00 ق.ظ ]





  تلنگر   ...

تلنگر

دل دل کنان

خوشان خوشان

چندی پیش، رفته بودیم جمکران ?

رفتیم #وضوخانه که تجدید وضویی داشته باشیم
کمی جا خوردم.. !

آخه فقط وضوخانه نبود !
.
بیشتر شبیه سالن #آرایشگاه بود تا محل وضو ❌

دخترکان و مادران..
پیر و جوان..

#چادری و #مانتویی..

#باحجاب و #شل_حجاب

یک به یک در صف آینه !!!! ?

یکی دهان باز..
یکی چشمش از حدقه بیرون زده انگار..
یکی دقت بالا ، که مبادا خط چشمش بالا و پایین شود..

به به چه صفایی به سرو تن دادند.. ✖

آخه میدانی، داشتند میرفتند که همگی یک صدا بگویند : العجل العجل یا مولانا یا صاحب الزمان.. ❗

میان اینان دخترکی تازه به سن تکلیف رسیده ..
چادر به سر..
همچو فرشته..?
نگاه میکرد هاج و واج به صف بستگان..!!!!

مانده بودم در ذهن دخترک چه میگذرد ❗
چه میکنند اینها ..
‌نکند عروسی برپاست و من بی خبر… ❌
یا که میگذشت در ذهنش کاش قد من هم میرسید به آینه.. ❌
یا که اصلا گیج مانده بود از حرکات چشم و دهن.. ❌

من اما در دل گفتم :
ای دخترک معصوم، فرشته روی زمین..
ای عزیز دل..
.
چه خوب که قدت به آینه نمیرسد… ✔
چه خوب که آینه اندازه قد و قامتت نیست.. ✔
شاید با العجل تو آقا بیاید… ✔
شاید!!!

و من همچنان در فکر آینه بودم..
وضوخانه در اماکن مذهبی برای چه بود آخر ؟؟؟؟؟

اللهم عجل لولیک الفرج ?
اللهم الجعل عواقب امورنا خیرا ولا تجعل عواقب امورنا شرا
حرمت اماکن مذهبی رو نگه داریم
دل اقارو بیشتر از این خون نکنیم

موضوعات: جهت منبر  لینک ثابت



 [ 06:01:00 ق.ظ ]





  نماز   ...

نمازی برای برآورده شدن حاجات به توصیه آیت‌الله بهجت رحمه‌الله در روز پنج شنبه
? ? ?

? «آیت‌الله سید مرتضی کشمیری هر وقت این نماز را می‌خواند، هدیه‌ای ? برای او می‌رسید».

? نماز حاجات روز پنج‌شنبه

? چهار رکعت (دو نماز دورکعتی)

? نماز اول:

? در رکعت اول بعد از حمد 11بار سورۀ توحید
? در رکعت دوم بعد از حمد 21بار سورۀ توحید
? نماز دوم:
? در رکعت اول بعد از حمد 31بار سورۀ توحید
? در رکعت دوم بعد از حمد 41بار سورۀ توحید
? بعد از سلام نماز دوم سلام
51بار سورۀ توحید
و 51بار «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد» را بخواند
و
سپس به سجده برود و 100بار «یاالله یاالله» بگوید و هرچه می‌خواهد از خدا درخواست کند.
جمال‌الاسبوع سیدبن‌طاووس

موضوعات: کلام علما  لینک ثابت



 [ 05:52:00 ق.ظ ]





  روز به خیر   ...

براى امروزتون
زیباترین حسها رو خواهانم

حس قشنگ آرامش، ?
حس وجودخدا در قلبتون،
حس لطافت گلها،✨
حس ارامش در وجودتون،
حس خوب زندگى،?

“روزتون بخیرو خوشى …

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 05:50:00 ق.ظ ]





  تامل کنید   ...

لحظه ای تأمل

نام : انسان
نام خانوادگی : آدمی زاد
نام پدر : آدم
نام مادر : حوا
لقب : اشرف مخلوقات
نژاد : خاکی
صادره :دنیا
مقصد : آخرت
ساکن : کهکشان را شیری , منظومه شمسی ,زمین
منزل : استیجاری
ساعت حرکت پرواز : هر وقت خداوند صلاح بداند
مکان : بهشت اگر نشد جهنم

وسایل مورد نیاز :

1- دو متر پارچه (کفن)
2- عمل نیک
3- انجام واجبات
4- امر به معروف و نهی از منکر
5- دعای والدین و مومنین
6- نماز اول وقت
7- ولایت ائمه اطهار

توجه !

1- از آوردن بار اضافه از قبیل : حق الناس , غیبت و تهمت و غیره خودداری نمایید.

2- خواهشمند است برای رفاه حال خود خمش و زکات را قبل از پرواز پرداخت نمایید.

3- آز اوردن ثروت , مقام , ماشین حتی در داخل فرودگاه خودداری نمایید.

4- حتما قبل از حرکت به بستگان خود توضیح دهید که تا از آوردن دست گل های سنگین , سنگ قبر گران و تجملات و نیز مراسم های پر خرج خودداری کنند.

5- جهت یادگاری قبل از پرواز از اموال خود بین فرزندانتان به عدالت تقسیم کنید.

برای کسب اطلاعات بیشتر به قرآن و سنت پیامبر (ص) مراجعه فرمائید ؛

تماس و مشاوره بصورت شبانه روزی , رایگان , مستقیم بدون وقت قبلی می باشد در صورتیکه قبل از پرواز به مشکلی برخوردید به شماره های زیر تماس حاصل فرمایید :

( سوره بقره/186 ) (سوره نسا/45) (سوره توبه/12 9) (سوره اعراب/55)

سرپرست کاروان : حضرت عزرائیل
تهیه و تنظیم : سرنوشت الهی

موضوعات: جهت منبر, اخلاقی, تربیتی, از هر دری  لینک ثابت



 [ 05:47:00 ق.ظ ]





  منیت   ...

منیت چیست؟؟؟؟؟؟؟

منیت، مانند آهنربایی انرژی منفی جذب میکند و ریشه ی تمام ناراحتی هاست.

 برای کاهش آن، ما لیستی از 9عمل ساده تهیه کردیم که میتوانید هر هفته یکی از آن ها را انجام داده و بر آن تمرکز کنید تا منیت تان (ایگو یا نفس تان)، لایه به لایه کاهش پیدا کند.

1.نرم و آرام صحبت کنید

منیت در صحبت کردن با صدایی بلند و خشن، خیلی آشکار است. سعی کنید درجه ی صدای خود را، هنگام صحبت کردن، پایین آورید و از کلمات خوبی که تاثیر منیت شما را بر دیگران کم میکند، استفاده کنید.

2.اشتباهاتتان را بپذیرید

هرکدام از ما، بنحوی، در زمانی، دچار اشتباهاتی شدیم. هرچند وقتی منیت زیاد باشد، روبرو شدن با آن روی زشت از ذات خود، خیلی سخت است. پس ممکن است ترجیح دهید که دیگران را مقصربدانید، موضوع را عوض کنید، کارهایتان را توجیح کنید و… که البته راهی آسان برای فرار منیت شماست.

ولی همین اعتراف به اینکه مرتکب اشتباه شدید، خود تلاشی بزرگ در کاهش منینتتان محسوب میشود.

3.از دیگران طلب بخشش کنید

نه تنها لازم است که با دعا کردن از خدا طلب بخشش کنید، بلکه درخواست بخشش از دیگرانی که رنجانده اید نیز، منیتتان را کم میکند.

4.درباره ی خودتان بیاموزید.(برون نگری)

از برون نگری به درون نگری سفر کنید. درون نگری  کمک میکند، که کمتر فکر خود را مشغول موقعیتهای گوناگون بیرونی کرده و در عوض به درون خود توجه کنید.

این باعث میشود که از عیبهای خود مانند حس انتقام، حسادت، خشم، نفرت و … نیز آگاه شوید و بجای توجه به عیبهای دیگران وداشتن کینه و پیشداوری درباره شان، به درون خود نگریسته وببینید که شما هم کم و بیش، آن عیبها را دارید.

5. بر خوبیهای دیگران تمرکز کنید

تمرکز و نیز دیدن  نکات خوب و مثبت در دیگران، احساس خود برتر بینی تان را کم میکند.

6. رفتار و منش یاد گیرنده داشته باشید

بعضی مردم از آموختن در زندگی دست کشیده و درعوض، سعی دارند مدام به دیگران بیاموزند.

وقتی یک حس استادی و همه چیزدانی، وجود داشته باشد، رفتار و نگرش”من میدانم” بیشتر میشود، و این خود، نشان منیت است.

اشتیاق برای یادگرفتن، باعث میشود که شما سوال پرسیده و بر نادانی خود آگاه شوید. جاییکه منش یادگیرندگی وجود دارد، منیتی در کار نیست.

7.به دیگران بها دهید

همیشه آنچه برای خود می پسندید، برای دیگران نیز بپسندید.

وقتی چیزی که خود دوست دارید را به دیگری میدهید، درواقع میل خود را برای داشتن آن مهار کرده اید و با اینکار، اولویت دهی به خود کم شده، و در نتیجه منیت ناپدید میشود‌.

8.نام خدا را ذکر کنید

وقتی نام خدا را زمزمه میکنید، منیت خود را از یاد میبرید. باید انقدر در اسم خدا غرق شوید که خود را فراموش کرده و با نام او یکی شوید.

نام خدا، یک حالت مریدانه ی قوی در ضمیر نیمه هشیار بوجود می آورد.

هشیاری الهی که از اسم مقدس می آید، تمام تاثیرات منیت را، در ضمیرنیمه هشیار، نابود میکند.

9.بدانید که همه چیز دست خداست

باحس این که دارید کاری را بخاطر خدا انجام میدهید، متوجه میشوید که درواقع خدا آنکار را بواسطه شما انجام میدهد. دانستن اینکه همه چیز در دست خداست، منیت شما را از بین میبرد.

“بعد از کم شدن منیت، شما از لحاظ معنوی پیشرفت میکنید و حس عشقتان به دیگران افزایش میابد. دیگرخود را نه با “بدن” بلکه با “روحتان” میشناسید که سرشار از هوشیاری الهی است. “

موضوعات: جهت منبر, اخلاقی, تربیتی  لینک ثابت



 [ 05:46:00 ق.ظ ]





  خدا   ...

? چقـدرخوشبختـم، ڪہ تـو را دارم خـدا

تـو همـاڹ چشمـاڹ همیشـہ بیدارے

ڪہ پاسخ اولیـڹ سلامم را داده اے

و مڹ بـہ اعتماد بیـدارے تو

همہ شب را آرام خفتـہ ام ?

? خدایـا سـلامـ

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 05:44:00 ق.ظ ]





  حدیث ناب   ...

مسلمان بی نماز دلش تاریک و ظلمانیه حتی اگه فرد به ظاهر خوبی باشه
✨✨✨✨
✅ پیامبر اکرم(ص)
? براى هر چیز، چراغى است و چراغ دل مؤمن، نمازهاى پنجگانه است.

موضوعات: احادیث  لینک ثابت



 [ 05:41:00 ق.ظ ]





  سلام صبح بخیر   ...

چونکه صبح آمد و چشمم باز شد
خلقـتم با خالقم همراز شد

غرق رحمت میشود آنروز که
صبح روزش با نام تو آغاز شد

?? سلام ??

? روزتون به زیبایی نام خدا ?

موضوعات: مناسبتی  لینک ثابت



 [ 05:31:00 ق.ظ ]





  حدیث نور   ...

امام علی علیہ السلام می‌فرمایند:

بزرگوار ڪسی است ڪہ آبروے خویش را با دارایی خود حفظ می‌ڪند؛

❌ و فرومایہ ڪسی است ڪہ دارایی خویش را با آبرویش حفظ می‌نماید.

? میزاڹ الحڪمة ج 10 ص 230

موضوعات: احادیث  لینک ثابت



[چهارشنبه 1397-04-13] [ 11:20:00 ب.ظ ]





  پزشکی   ...

خواص زرشک

صرف زرشک باعث روشن شدن پوست می شود. برای درمان جوشهای آکنه هر 6 ساعت دو قاشق از شربت زرشک استفاده شود.
زرشک برای درمان سنگ کلیه مناسب است.
زرشک برای آرام کردن التهاب و عفونت گوارشی، تنفسی، و دستگاه ادراری استفاده می‌شود.
این ماده غذایی می‌ تواند در پیشگیری از سرماخوردگی نقش بسزایی داشته باشد

موضوعات: پزشکی  لینک ثابت



 [ 11:17:00 ب.ظ ]





  کلام گهربار   ...

حدیث روز
امام علی علیه السلام :

? من کَمالِ السَّعادَةِ السَّعیُ فی صَلاحِ الجُمهورِر؛

کوشش دراصلاح کارمردم ازکمال خوشبختی است.

? میزان الحکمه: ج6، ص268

موضوعات: احادیث  لینک ثابت



 [ 11:14:00 ب.ظ ]





  کلام گهربار   ...

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله:

✅ همانا ابلیس که به زمین فرو آورده شد گفت: خدا مرا در زمین فرستادی و مرا رانده شده قرار دادی،

? پس برای من خانه ای قرار بده،
خداوند فرمود: ⇦ حمام (خانه ی توست)

? گفت برای من جایی برای نشستن قرار بده،
خداوند فرمود: ⇦ بازارها و محل جمع شدن مردم در راه ها

? گفت برای من غذایی قرار بده ،
فرمود: ⇦ آنچه اسم خدا بر آن برده نشود.

? گفت برای من نوشیدنی قرار بده،
فرمود: ⇦ هر مست کننده ای

? گفت برای من موذنی قرار بده،
فرمود: ⇦ غنایی که با نی نواخته می شود

? گفت برای من یک چیز خواندنی قرار بده،
فرمود: ⇦ شـعــر

? گفت برای من نوشته ای قرار بده،
فرمود : ⇦ خال کوبیدن

? گفت برای من سخنی قرار بده،
فرمود: ⇦ دروغ

? گفت برای من فرستاده ای قرار بده،
فرمود: ⇦ کهانت(غیب گویی از روی ستاره ها)

? گفت برای من توری برای شکار قرار بده،
فرمود: ⇦ زنــان بی ایمان

موضوعات: احادیث  لینک ثابت



 [ 11:10:00 ب.ظ ]





  در همیشه باز   ...

درِ همیشه باز

مردی در گوشه ای به راز و نیاز به درگاه الهی می پرداخت و چنین می گفت: خداوندا، کریما، آخر دری بر من بگشای.

صاحبدلی از آن جا گذر می کرد سخن مرد شنید و گفت: ای غافل این در کی بسته بوده است!

موضوعات: از هر دری  لینک ثابت



 [ 11:02:00 ب.ظ ]





  حکایت   ...

حکایت

✨پادشاهی در خواب دید تمام دندانهایش افتادند!
دنبال تعبیر کنندگان خواب فرستاد…
اولی گفت: تعبیرش این است که مرگ تمام خویشاوندانت را به چشم خواهی دید
پادشاه ناراحت شد و دستور داد او را بکشند…

✨دومی گفت: تعبیرش این است که عمر پادشاه از تمام خویشاوندانش طولانی تر خواهد بود…
پادشاه خوشحال شد و به او جایزه داد!

✨هر دو یک مطلب یکسان را بیان کردند اما با دو جمله بندی متفاوت…

✨نوع بیان یک مطلب، میتواند نظر طرف مقابل را تغییر دهد. در صحبت کردن لطفا بقیه را با “رک بودن” خودمان اذیت نکنیم

موضوعات: حکایت  لینک ثابت



 [ 11:00:00 ب.ظ ]





  کلام علما   ...

کثرت طعام عامل درکات

? کثرت طعام و پرخوری،
? دل را می میراند،
? نشاط را از انسان می گیرد
? و فهم و بینش و درایت را از انسان سلب میکند
? و این انسان اهل حکمت و بینش و توجه نمی شود.
علامه حسن زاده املی

موضوعات: کربلا  لینک ثابت



 [ 10:57:00 ب.ظ ]





  حدیث نور   ...

حدیث نور
حضرت محمد(ص)فرمودند:
توبه کننده از گناه همچون کسی است که گناه نکرده است

موضوعات: احادیث  لینک ثابت



 [ 10:54:00 ب.ظ ]





  درباره ظهور   ...

مـهـدویـتــــــــ

بررسی مبانی ضرورت زمینه سازی برای ظهور

? تلازم وجوب عمل به تکالیف شرعی با ضرورت زمینه سازی (بخش اول)

?عمل به تکالیف شرعی اعم از آن‌چه جنبه فردی یا اجتماعی دارد، موجب می‌شود زمینه‌های ظهور فراهم شود؛ چون هر قدر دستورهای دین کامل‌تر اجرا شود، امکان نهادینه شدن دین به صورت کامل، بیشتر فراهم می‌گردد.
بر این اساس، در روایات چندی، وقتی از ائمه طاهرین(علیهم السلام) سؤال می‌شد که “وظیفه انسان‌ها در عصر غیبت چیست؟ ” می‌فرمودند به هرچه نزد ایشان از دین به عنوان حجت ثابت شد، عمل کنند تا این‌که زمان ظهور برسد.
? ? ? ? ?
⚜اکنون برای نمونه، روایتی را می‌آوریم:
? ? ?
یک.
عن ابی عبدالله(ع) قال: کیف أنتم إذا بقیتم دهراً من عمرکم لا تعرفون إمامکم؟ قیل له: فإذا کان ذلک فکیف نصنع؟ قال: تمسکوا بالأمر الأوّل حتی یستبین لکم؛ (حر عاملی، بی‌تا: ج3: 474، به نقل از: صدوق، 1425)
امام صادق(ع) می‌فرماید: چگونه خواهید بود در زمانی که نسبت به امام خود، آشنایی [و دسترسی] ندارید؟ به حضرت گفته شد: در آن زمان وظیفه ما چیست؟ حضرت فرمود: به همان چیزی که امر اول شماست [همان چیزی از احکام دین که برای شما حجت است] عمل کنید تا حقیقت برای شما آشکار شود.
????
دو.
قال أبوعبدالله(ع): یأتی علی النّاس زمان یغیب عنهم إمامهم. فقلت له: ما یصنع النّاس فی ذلک الزمان؟ قال: یتمسکون بالأمر الذی هم علیه حتّی یتبیّن لهم؛ (همان)
امام صادق(ع) فرمود: زمانی خواهد آمد که امام از چشمان مردم پنهان خواهد شد. از حضرت سؤال شد: وظیفه در آن زمان چیست؟ حضرت فرمود: به آن‌چه بر آن حجت دارید، عمل کنید تا حقیقت احکام [با ظهور امام عصر(عج)] برای شما آشکار شود.
ادامه دارد… .

️اللهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج…

موضوعات: کربلا  لینک ثابت



 [ 10:46:00 ب.ظ ]





  خواص نوشیدنی   ...

خواص نوشیدنی ها

شربت آبلیمو:ترشح بزاق و رفع تشنگی
شربت خاکشیر:ضد عطش وخنک کننده
شربت سکنجبین:کاهش تشنگی
شربت تمبر هندی:رفع یبوست
شربت زردآلو:بازیابی انرژی

موضوعات: خوراکی ها و نوشیدنی ها  لینک ثابت



 [ 10:42:00 ب.ظ ]





  داستانک   ...

داستان بسیار جالب و خواندنی

در زمانهاى قدیم، مردی ساز زن و خواننده بود، به نام بردیا که با مهارت تمام می نواخت و همیشه در مجالس شادی و محافل عروسی، وقتی برای رزرو نداشت..

بردیا چون به سن شصت سال رسید، روزی در دربار شاه می نواخت که خودش احساس کرد دستانش دیگر می لرزند و توان ادای نت ها را به طور کامل ندارد و صدایش بدتر از دستانش می لرزید و کم کم صدای ساز و صداى گلویش ناهنجار می شود.!

عذر او را خواستند و گفتند دیگر در مجالس نیاید.!

بردیا به خانه آمد، همسر و فرزندانش از این که دیگر نمی توانست کار کند و برایشان خرجی بیاورد بسیار آشفته شدند.

بردیا سازش را که همدم لحظه های تنهاییش بود برداشت و به کنار قبرستان شهر آمد.!

در دل شب در پشت دیوار مخروبه قبرستان نشست و سازش را به دستان لرزانش گرفت و در حالی که در کل عمرش آهنگ غمی ننواخته بود، سازش را برای اولین بار بر نت غم کوک کرد و این بار برای خدایش در تاریکی شب، فقط نواخت.!

بردیا می نواخت و خدا خدا می گفت و گریه می کرد و بر گذر عمرش و بر بی وفایی دنیا اشک می ریخت و از خدا طلب مرگ می کرد.!

در دل شب به ناگاه دست گرمی را بر شانه های خود حس کرد، سر برداشت تا ببیند کیست، شیخ سعید ابو الخیر را دید در حالی که کیسه ای پر از زر در دستان شیخ بود.

شیخ گفت این کیسه زر را بگیر و ببر در بازار شهر دکانی بخر و کارى را شروع کن.!

بردیا شوکه شد و گریه کرد و پرسید ای شیخ آیا صدای ناله من تا شهر می رسید که تو خود را به من رساندی؟

شیخ گفت: هرگز، بلکه صدای ناله مخلوق را قبل از این که کسی بشنود خالقش می شنود و خالقت مرا که در خواب بودم بیدار کرد و امر فرمود کیسه زری برای تو در پشت قبرستان شهر بیاورم.!

به من در رویا امر فرمود برو در پشت قبرستان شهر، مخلوقی مرا می خواند برو و خواسته او را اجابت کن.!

بردیا صورت در خاک مالید و گفت:
خدایا عمری در جوانی و در شادابی ام با دستان توانا سازهایی زدم براى مردم این شهر، اما چون دستانم لرزید مرا از خود راندند، اما یک بار فقط برای تو زدم و خواندم، اما تو با دستان لرزان و صدای ناهنجار من، مرا خریدی و رهایم نکردی و مشتری صدای ناهنجار ساز و گلویم شدی و بالاترین دستمزد را پرداختی.!

✨خدایا تو تنها پشتیبان ما در این روزگار غریب و بی وفا هستی، به رحمت و بزرگیت سوگندت میدهیم که ما را هیچ وقت تنها نگذار و زیر بار منت ناکسان قرار نده..

موضوعات: داستانک  لینک ثابت



 [ 10:37:00 ب.ظ ]





  کلام گهربار   ...

زمان توبه قبل مرگ

? رسول خدا (ص) : هر کس یکسال پیش از مرگش توبه کند، خداوند توبه اش را می پذیرد.

? سپس فرمود: یکسال زیاد است.
هر کس یک ماه پیش از مرگش توبه کند خداوند توبه اش را می پذیرد.

? سپس فرمود: یک ماه بسیار است. هر کس یک هفته قبل از مرگش توبه کند، خدا توبه اش را می پذیرد.

? سپس فرمود: یک هفته زیاد است.
هر کس یک روز قبل از مرگش توبه کند، خداوند توبه اش را می پذیرد.

? سپس فرمود: یک روز زیاد است. هر کس پیش از دیدن ملک الموت و جایگاهش در آخرت
توبه کند، خدا توبه اش را می پذیرد.
پس زودتر توبه کنید….❗️

? اصول کافی جلد 2 صفحه 44

موضوعات: احادیث  لینک ثابت



 [ 10:33:00 ب.ظ ]





  سرباز امام زمان   ...

? حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیامی از اقدام پیگیرانه و حضور میدانی امام‌جمعه‌ی خرمشهر برای رفع مشکل آب_شرب شهرهای خرمشهر و آبادان و روستاهای هم‌جوار قدردانی کردند.

?️در هفته‌ی اخیر به دنبال شکسته شدن خط لوله‌ی انتقال آب غدیر که #آب شرب شهرهای خرمشهر و آبادان و مناطق هم‌جوار را تأمین می‌کرد، مردم این دو شهر با مشکل جدی آب شرب مواجه شدند. در پی این مسئله، حجت‌الاسلام والمسلمین موسوی‌فرد امام‌جمعه‌ی خرمشهر ضمن حضور در کنار کارگران تعمیر این خط لوله در هویزه، به‌صورت نمادین و برای تسریع امور اقدام به جوشکاری این خط لوله کرد و از نزدیک پیگیر حل مشکل آب شرب مردم منطقه شد.

?️رهبر انقلاب اسلامی پس از اطلاع از این اقدام ایشان، در پیغامی از حجت‌الاسلام موسوی‌فرد قدردانی کردند. آفرین به این طلبه فرق نداره در چه لباسی باشی اما باید به فکر درمان درد روحی مردم باشی خلاصه هر کاری که امام زمانتا خوشحال میکنه باید انجام بدی کجا باشی در چه پستی باشی سنت چقدر باشه نمیشناسه موفق باشی سرباز امام زمان

موضوعات: اخلاقی, تربیتی, از هر دری  لینک ثابت



 [ 06:02:00 ب.ظ ]





  ظنز   ...

تکبیر
سال 61 پادگان 21 حضرت حمزه؛ آقای «فخر الدین حجازی» آمده بود منطقه برای دیدار دوستان.
طی سخنانی خطاب به بسیجیان و از روی ارادت و اخلاصی که داشتند، گفتند: «من بند کفش شما بسیجیان هستم.»
یکی از برادران نفهمیدم. خواب بود یا عبارت را درست متوجه نشد.
از آن ته مجلس با صدای بلند و رسا در تایید و پشتیبانی از این جمله تکبیر گفت. جمعیت هم با تمام توان الله اکبر گفتند و بند کفش بودن او را تایید کردند!

موضوعات: طنز  لینک ثابت



 [ 03:41:00 ب.ظ ]





  طنز   ...

با 121 تماس گرفتم گفتم:برق کوچه ما یک ساعته قطعه ولی اون ور خیابون برق داره.
گفت: 5 دقیقه دیگه حل میشه .
5دقیقه بعدبرق اون ورهم قطع کرد

موضوعات: طنز  لینک ثابت



 [ 03:39:00 ب.ظ ]





  تفسیر   ...

هر بار خطایی می‌کرد و نگران فاش شدنش می‌شد، با خودش می‌گفت: چه کسی می‌تواند بفهمد! به این می‌گویند جوانی کردن، اشکالی ندارد؛ همین‌طور که مادر با تلویزیون قرآن می‌خواند، یک‌لحظه نگاهش به صفحه تلویزیون افتاد: یوم التبلی السرائر (1): روزی که رازها فاش می‌شود؛ خشکش زد.

تابه‌حال کارهای خود را از چه کسی مخفی کردم؟ از همان‌کسی که همه‌چیز را می‌داند یا از خانواده‌ام؟ خانواده‌ام می‌خواهند به من کمک کنند یا آن‌کسی که همه دنیا دست او است؟

گاهی با یک تلنگر کوچک، خیلی چیزها را با عمق وجود خود درک می‌کنیم.

پی‌نوشت:
1) طارق، آیه 9

موضوعات: جهت منبر, تفسیر آیه  لینک ثابت



 [ 03:35:00 ب.ظ ]





  پزشکی   ...

نکته سلامتی

محققان معتقدند اگرچه کم نوشیدن آب برای بدن مضر است، اما مصرف بیش از حد آب هم میتواند موجب سرگیجه، تهوع، سردرد، تورم مغز، تشنج، اغماء و یا حتی مرگ شود

موضوعات: پزشکی  لینک ثابت



 [ 03:28:00 ب.ظ ]





  شهید   ...

? آخرین عکس خانوادگی

?همسر وفرزندان شهید مدافع حرم ابراهیم رشید در معراج شهدا آخرین عکس خانوادگی خود را گرفتند و با پیکر پدرشان وداع کردند.

موضوعات: شهید و شهادت  لینک ثابت



 [ 03:25:00 ب.ظ ]





  حدیث ناب   ...

امام جواد علیه السلام:
ملاقات و دیدار با دوستان و برادران
موجب صفای دل و نورانیت آن می گردد
و سبب شکوفایی عقل و درایت خواهد
گشت، گرچه در مدت زمانی کوتاه انجام پذیرد

موضوعات: احادیث  لینک ثابت



 [ 03:22:00 ب.ظ ]





  شهید   ...

همیشہ دلش میخواست دیدن امام خامنہ اے برود،
هیچ وقت فڪرشو نمیڪرد ڪہ روزے امام خامنہ ‌اے بہ دیدن او برود..
شهید مدافع حرم “سیدمحمدحسین میردوستی”
صلوات

موضوعات: شهید و شهادت  لینک ثابت



 [ 02:55:00 ب.ظ ]





  ارتش یهود   ...

حضور دختران و زنان ارتش اسرائیل
در ارتش یهودی اسرائیل تعداد زیادی زنان و دختران حضور دارند، اینها چه کسانی هستند؟
طبق قوانین هر فردی که اسرائیلی است و در آنجا زندگی میکند باید در سال 1ماه در ارتش خدمت کند و این زمان در افراد مختلف متفاوت است، قبلا صدا و سیما اعلام کرد که چند فلسطینی دستگیر شده مورد آزار و اذیت نیروهای زن یهودی قرار گرفتند ولی متاسفانه درباره آنها توضیح ندادند این زنها از کجا آمده اند،
جمعیت این انگل در #فلسطین_اشغالی به این صورت تقسیم میشود، این آمار حدودی است
جمعیت حدودا 9 میلیون نفر
1میلیون و هفتصد هزار نفر عرب اسرائیلی
1 میلیون نفر دو رگه عرب اسرائیلی
متاسفانه 150هزار نفر ایرانی
بقیه تقریبا مهاجر هستند،
نکته در اینجا است بسیاری از مهاجران اصلا یهودی نیستند!
یعنی ریشه یهودی ندارند، تعجب میکنید نه؟
بسیاری از آنها از روسیه و کشورهای اروپایی به خصوص کشور های بلوک شرق بعد فروپاشی، با تغییر دین بصورت ظاهری از #مسیحیت، یهودی بودن را قبول کرده و برای زندگی بهتر به آنجا مهاجرت کردند و زندگی میکنند، به چهره دخترها نگاه کنید اکثرا روشن و سفید هستند و اگر اسم و فامیل آنها را ببینید بیشتر روسی است و یا فامیلی غیر یهودی دارند.
یهود چرا اینکار را میکند و هدفش چیست؟
حتما اهداف زیادی را دنبال میکند ولی بد نیست خودتان هم فکر و تحقیق کنید.
دشمن ضعیفه..
چون هیچ ریشه و تاریخ و پیشینه ای نداره و شرافتی نداره..
ان شاء الله به زودی نور همه جا را فرا خواهد گرفت و چهره کثیف انگل یهود بر همه مردم نمایان خواهد شد.

موضوعات: سیاسی  لینک ثابت



 [ 02:52:00 ب.ظ ]





  کلام بزرگان   ...

سوال و جواب آن دنیا

آورده اند که بهلول بیشتر وقت ها در قبرستان می نشست، روزی که برای عبادت به قبرستان رفته بود، هارون به قصد شکار از آن محل عبور می نمود. چون به بهلول رسید گفت: بهلول چه می کنی؟

بهلول جواب داد: به دیدن اشخاصی آمده ام که نه غیبت مردم را می نمایند و نه از من توقعی دارند و نه من را اذیت و آزار می دهند. هارون گفت: آیا می توانی مرا از سؤال وجواب آن دنیا آگاهی دهی؟ بهلول جواب داد: به خادمین خود بگو تا در همین محل آتش نمایند و تابه بر آن نهند تا سرخ و خوب داغ شود.

هارون امر نمود تا آتشی افروختند و تابه بر آن آتش گذاردند تا داغ شد. آن گاه بهلول گفت: ای هارون من با پای برهنه بر این تابه می ایستم و خود را معـرفی می نمـایم و آنـچـه خـورده ام و هــرچـه پوشیده ام ذکر می نمایم و سپس تو هم باید پای خود را مانند من برهنه نمایی و خود را معرفی کنی و آنچه خورده ای و پوشیده ای ذکر نمایی.

هارون قبول نمود. آن گاه بهلول روی تابه داغ ایستاد و فوری گفت: بهلول و خرقه و نان جو و سرکه فوری پایین آمد که ابدا” پایش نسوخت، و چون نوبت به هارون رسید، به محض اینکه خواست خود را معرفی نماید، نتوانست و پایش بسوخت و به پایین افتاد.

سپس بهلول گفت: ای هارون سؤال و جواب قیامت نیز به همین صورت است. آنها که درویش بوده اند و از تجملات دنیایی بهره ندارند آسوده بگذرند و آنها که پایبند تجملات دنیا باشند به مشکلات گرفتار آیند.

موضوعات: سخنان بزرگان  لینک ثابت



 [ 02:41:00 ب.ظ ]





  داستانک   ...

معامله و مروت

شخصی را قرض بسیار آمده بود، تاجری کریم را در بازار به او نشان دادند که احسان می کند و دستگیر است.

شخص، تاجر سخاوتمند را در بازار یافت و دید که به معامله مشغول است و بر سر دِرهمی چانه می زند، بازگشت.

تو را که این همه گفت وگوی است بر دَرمی،
چگونه از تو توقع کند کَس کَرمی؟

خواجه دانست که به کاری آمده است و عقب او برفت و گفت به چه کار آمده ای؟

گفت: برای هر چه آمده بودم بیفایده بود.!

خواجه به غلامش اشاره کرد و کیسه ای هزار دینار زر به او داد.!

مرد را عجب آمد گفت:

آن چه بود و این چه؟
خواجه گفت:

آن معامله بود و این مروت، کوتاهی در معامله بی مزد و منت است و کوتاهی در کار تو دور از فتوت…

موضوعات: داستانک  لینک ثابت



 [ 02:36:00 ب.ظ ]





  داستانک   ...

ارزش خدمت به مادر

دو برادر مادر پیر و بیماری داشتند. هر دو متقی و پرهیزکار بودند و عالم وعارف. با خود پیمان بستند که یکی خدمت خدا کند و دیگری در خدمت مادر بیمار باشد. برادری که پیمان بسته بود خدمت خدا کند به صومعه رفت و به عبادت مشغول شد وآن دیگری در خانه ماند و به پرستاری مادر مشغول شد.

چندی که گذشت برادر صومعه نشین مشهور عام وخاص شد و از اقصی نقاط دنیا ،عالمان و عرفا و زهاد به دیدارش شتافتند و آن دیگری که خدمت مادر می کرد فرصت همنشینی وهمکلاسی با دوستان قدیم را نیز از دست داد و یکسره به امور مادر می پرداخت.

برادر صومعه نشین کم کم به خود غره شد که خدمت من ارزشمند تر از خدمت برادر است ،چرا که او در اختیار مخلوق است ومن در خدمت خالق ،و من از او برترم!

همان شب که این کلام در خاطر او بگذشت، پروردگار را در خواب دید که وی را خطاب کرد و گفت: برادر تو را بیامرزیدم و تو را به حرمت او بخشیدم و از این پس تو را حکم کردیم که در خدمت برادر باشی.

عارف صومعه نشین اشک در چشمانش آمد وگفت: یا رب العالمین، من در خدمت تو بودم و او به خدمت مادر، چگونه است مرا در خدمت او می گماری وبه حرمت او می بخشی، آنچه کرده ام مایه رضای تو نیست؟َ!

ندا رسید: آنچه تو می کنی ما از آن بی نیازم و لکن مادرت از آنچه او می کند، بی نیاز نیست، تو خدمت بی نیاز می کنی و او خدمت نیازمند، بدین حرمت مرتبت او را از تو فزونی بخشیدیم و تو را در کاراو کردیم.

موضوعات: داستانک  لینک ثابت



 [ 07:28:00 ق.ظ ]





  عدالت خداوند   ...

عدالت خداوند

زنى به حضور حضرت داوود آمد و گفت: اى پیامبر خدا پروردگار تو ظالم است یا عادل؟ حضرت داوود فرمود: خداوند عادلى است که هرگز ظلم نمى کند. سپس فرمود: مگر چه حادثه اى براى تو رخ داده است که این سؤال را مى کنى؟

زن گفت: من بیوه زن هستم و سه دختر دارم ، با دستم، ریسندگى مى کنم، دیروزشال بافته خود را در میان پارچه اى گذاشته بودم و به طرف بازار مى بردم، تا بفروشم، و با پول آن غذاى کودکانم را تهیه سازم، ناگهان پرنده اى آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد، و تهیدست و محزون ماندم و چیزى ندارم که معاش کودکانم را تامین نمایم!!!

هنوز سخن زن تمام نشده بود، در خانه حضرت داوود را زدند، حضرت اجازه وارد شدن به خانه را داد…ناگهان ده نفر تاجر به حضور حضرت داوود آمدند، و هر کدام صد دینار (جمعا هزار دینار) نزد آن حضرت گذاردند و عرض کردند: این پولها را به مستحقش بدهید. حضرت داوود از آن ها پرسید: علت این که شما دست جمعى این مبلغ را به اینجا آورده اید چیست؟

عرض کردند: ما سوار کشتى بودیم، طوفانى برخاست، کشتى آسیب دید، و نزدیک بود غرق گردد و همه ما به هلاکت برسیم، ناگهان پرنده اى دیدیم، بسته ای سوى ما انداخت، آن را گشودیم، در آن شال بافته دیدیم، به وسیله آن، مورد آسیب دیده کشتى را محکم بستیم و کشتى بى خطر گردید و سپس طوفان آرام شد و به ساحل رسیدیم، و ما هنگام خطر نذر کردیم که اگر نجات یابیم هر کدام صد دینار، بپردازیم، و اکنون این مبلغ را که هزار دینار از ده نفر ما است به حضورت آورده ایم، تا هر که را بخواهى، به او صدقه بدهی!!!

حضرت داوود به زن نگاه کرد و به او فرمود: پروردگار تو در دریا براى تو هدیه مى فرستد، ولى تو او را ظالم مى خوانى؟!!! سپس هزار دینار را به آن زن داد، و فرمود: این پول را در تامین معاش کودکانت مصرف کن، خداوند به حال و روزگار تو، آگاهتر از دیگران است.

موضوعات: جهت منبر, اخلاقی, داستانک  لینک ثابت



 [ 07:26:00 ق.ظ ]





  کلام علما   ...

آثار پاکی چشم

جوانی به حکیمی گفت: «وقتی همسرم را انتخاب کردم، در نظرم طوری بود که گویا خداوند مانندش را در دنیا نیافریده است. وقتی نامزد شدیم، بسیاری را دیدم که مثل او بودند. وقتی ازدواج کردیم، خیلی‌ها را از او زیباتر یافتم. چند سالی را که را با هم زندگی کردیم، دریافتم که همه زن‌ها از همسرم بهترند.»

حکیم گفت: «آیا دوست داری بدانی از همه این‌ها تلخ‌تر و ناگوارتر چیست؟» جوان گفت: «آری» حکیم گفت: «اگر با تمام زن‌های دنیا ازدواج کنی، احساس خواهی کردتماااام دنیا از زن تو زیباترند. جوان با تعجب پرسید: «چرا اینچنین است؟»

حکیم گفت: «چون مشکل در همسر تو نیست. مشکل اینجا است که وقتی انسان قلبی طمع‌کار و چشمانی هیز داشته باشد و از شرم خداوند خالی باشد، محال است که چشمانش را به جز خاک گور چیزی دیگر پر کند. آیا دوست داری دوباره همسرت زیباترین زن دنیا باشد؟» جوان گفت: «آری» حکیم گفت: «مراقب چشمانت باش!!»

موضوعات: کلام علما  لینک ثابت



 [ 07:22:00 ق.ظ ]





  کلام بزرگان   ...

حرف‌های خود را از 3 صافی عبور دهید!

شخصی نزد همسایه‌اش رفت و گفت: گوش کن، می‌خواهم چیزی برایت تعریف کنم. دوستی به تازگی در مورد تو می‌گفت….همسایه حرف او را قطع کرد و گفت: قبل از اینکه تعریف کنی، بگو آیا حرفت را از میان سه صافی گذرانده‌ای یا نه؟ گفت: کدام سه صافی؟

اول از میان صافی واقعیت. آیا مطمئنی چیزی که تعریف می‌کنی واقعیت دارد؟ گفت: نه… من فقط آن را شنیده‌ام. شخصی آن را برایم تعریف کرده است.

سری تکان داد و گفت: پس حتما آن را از میان صافی دوم یعنی خوشحالی گذرانده‌ای. یعنی چیزی را که می‌خواهی تعریف کنی، حتی اگر واقعیت نداشته باشد، باعث خوشحالی‌ام می‌شود. گفت: دوست عزیز، فکر نکنم تو را خوشحال کند.

بسیار خوب، پس اگر مرا خوشحال نمی‌کند، حتما از صافی سوم، یعنی فایده، رد شده است. آیا چیزی که می‌خواهی تعریف کنی، برایم مفید است و به دردم می‌خورد؟ گفت: نه، به هیچ وجه!

همسایه گفت: پس اگر این حرف، نه واقعیت دارد، نه خوشحال‌ کننده است و نه مفید، آن را پیش خود نگهدار و سعی کن خودت هم زود فراموشش کنی.

موضوعات: سخنان بزرگان  لینک ثابت



 [ 07:19:00 ق.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

 
 
انتظار ظهور حضرت مهدی ع